English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
sabot کفش چوبی روستاییان اروپا
Other Matches
european essembly مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
european monetary agreement موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
european unclear a energy agency اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
e c e کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
jacquerie شورش و قیام روستاییان طبقه روستایی
ninepins یکجور بازی با نه میله چوبی که انهارابا گوی چوبی می خوابانند
stakes ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
staked ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
stake ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
noggins سطل چوبی لیوان چوبی
noggin سطل چوبی لیوان چوبی
naggin سطل چوبی لیوان چوبی
trenail میخ بزرگ چوبی با میخ چوبی یا گوه بهم کوبیدن
treenail میخ بزرگ چوبی با میخ چوبی یا گوه بهم کوبیدن
croquet بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
gavel [چکش چوبی قضات] چکش چوبی حراج کنندگان یاروسای انجمن ها چکش حراجی
dowry rug قالیچه جهیزیه [این نوع قالیچه بصورت سنت، توسط عروس جهت خانه جدید خود بافته می شود و بیشتر بین عشایر و روستاییان مرسوم است.]
occident اروپا
europa اروپا
he was ordered to europe او مامور اروپا شد
european essembly مجلس اروپا
European Union [EU] اتحادیه اروپا
Europe قاره اروپا
to e. carpets to the europe فرش به اروپا فرستادن
European Currency Unit سبد ارزی اروپا
missel یکجور باسترک در اروپا
european monetary fund صندوق پولی اروپا
All of a sudden , he turned up in Europe . یکدفعه سر از اروپا درآورد
e r p برنامه ترمیم اروپا
Flemish Mannerism انقلاب شمال اروپا
Nordic وابسته به شمال اروپا
Common Market جامعه اقتصادی اروپا
I have visited Europe time and again. بارها اروپا را دیده ام.
the concert of europe دول متوافق اروپا
The rise in prices in the European markets. ترقی قیمتها دربازارهای اروپا
How long wI'll you stay in Europe ? چند وقت اروپا می مانید ؟
organization for european economic coopr سازمان همکاری اقتصادی اروپا
EEC مخفف جامعهی اقتصادی اروپا
e c s c (european coal & steel commissio جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
u.f.a cup جام اتحادیه باشگاههای اروپا
european community competition rules مقررات رقابت در جامعه اروپا
european academic research network شبکه پژوهشی دانشگاهی اروپا
europian championship وزنه برداری قهرمانی اروپا
hallstatt وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
golden shoe بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
a ban from flying in the EU قدغن پرواز در [منطقه] اتحادیه اروپا
tench ماهی گول اب شیرین اروپا واسیا
Of this amount Europe's share is 20 percent. از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
e r p جهت کمک به توسعه اقتصادی کشورهای اروپا
shad شاه ماهی خوراکی اروپا وشمال امریکا
estonian اهل جمهوری سابق استونی درشمال اروپا
bengal cottage [باغچه ای با دیوارهای کاهگلی در اواسط قرن نوزده اروپا]
Expressionism [جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
gadwall اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
reindeer گوزن شمالی وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا
concert of europe اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
Ditterling [تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
Common Market بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
e r p اجرا کرد وکمکهایی که در چهارچوب این برنامه به اروپا شدبیشتر کمکهای مارشال نامیده می شوند
e f t a (european free trade association اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
Roman law مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
baltic دریای بالتیک در شمال اروپا وابسته به بالتیک
stockade سد چوبی
ligneous چوبی
wooden چوبی
arboreous چوبی
stockades سد چوبی
timber dam سد چوبی
xyloid چوبی
block-house دژ چوبی
coach built چوبی
common block قرقره چوبی
timber framing استخوانبندی چوبی
boiserie روکوب چوبی
cock horse اسب چوبی
peg-legs پای چوبی
peg-leg پای چوبی
fid پاروی چوبی
half-timbered نیمه چوبی
hobbyhorse اسب چوبی
xylem بافت چوبی
firkin بشکه چوبی
woodiness خاصیت چوبی
cleat تسمه چوبی
centering اسکلت چوبی
cross-rail اسکلت چوبی
dowel میخ چوبی
wooden pole دکل چوبی
wooden pole تیر چوبی
handspike اهرم چوبی
neutral atmosphere چوبی اثر
timber assembling اتصال چوبی
thumbpiece گیر چوبی
thumbpiece مانع چوبی
parquet floor فرش چوبی
patten کفش چوبی
play club نوک چوبی
quarter staff نیزه چوبی
reglet اشبون چوبی
roller fender دفرای چوبی
round dance رقص چوبی
rubbing strake دفرای چوبی
stander تیرک چوبی
square dance رقص چوبی
splicing fid پازور چوبی
maul or mall چکش چوبی
mantel board طاقچه چوبی
wooden beam تیر چوبی
woodcut باسمه چوبی
woodcraft صنایع چوبی
wood veneer روکش چوبی
jumping ladder پله چوبی
kevel میخ چوبی
wood separator میانگیر چوبی
knurr گوی چوبی
timbering پوشش چوبی
lignify چوبی شدن
timber pile پایه چوبی
lollypop اب نبات چوبی
spile میخ چوبی
lollipops اب نبات چوبی
mauls چکش چوبی
stake میله چوبی
staked میخ چوبی
staked میله چوبی
mauling چکش چوبی
stakes میخ چوبی
stakes میله چوبی
stockade سنگر چوبی
mauled پتک چوبی
mauled چکش چوبی
stockades سنگر چوبی
maul پتک چوبی
maul چکش چوبی
corduroy راه چوبی
lollipop اب نبات چوبی
stake میخ چوبی
pallets ماله چوبی
pallet ماله چوبی
xylophone سنتور چوبی
xylophones سنتور چوبی
mallet پتک چوبی
pages گوه چوبی
paged گوه چوبی
barrack کلبه چوبی
page گوه چوبی
barracked کلبه چوبی
pegs میخ چوبی
peg میخ چوبی
mannequin مجسمه چوبی
mannequins مجسمه چوبی
tubs تغار چوبی
tub تغار چوبی
mauls پتک چوبی
brows پله چوبی
brow پله چوبی
casks خمره چوبی
cask خمره چوبی
sparred تیر چوبی
board drop hammer چکش چوبی
wood جنگل چوبی
spars تیر چوبی
barracking کلبه چوبی
barrels خمره چوبی
barrel خمره چوبی
timber تیر چوبی
picket میخ چوبی
pickets میخ چوبی
picketed میخ چوبی
spar تیر چوبی
stud پایه چوبی
shore شمع چوبی
mauling پتک چوبی
shores شمع چوبی
rocking horse اسب چوبی گهوارهای
rocking horses اسب چوبی گهوارهای
half-timbering ساختمان نیمه چوبی
batten fence حصار با میله چوبی
pegs میخ چوبی چنگک
peel خلال نرده چوبی
woody چوبی پوشیده از چوب
template قالب چوبی یا فلزی
saddletree بدنه چوبی زین
hip-roll تیر چوبی نبش
woodwork قسمت چوبی خانه
spile با میخ چوبی مسدودکردن
templates قالب چوبی یا فلزی
peg میخ چوبی چنگک
stalling دکه چوبی کوچک
stall دکه چوبی کوچک
shore تیر چوبی حایل
wooden filing vice کمک بست چوبی
wooden lattice work شبکه کاری چوبی
shores تیر چوبی حایل
woodiness بافت چوبی وفوردرخت
To shave a piece of wood. قطعه چوبی راتراشیدن
skittle میله چوبی بولینگ
chalet کلبه یاالونک چوبی
carpenter's Gothic [تیرهای چوبی سقف]
crate صندوق بزرگ چوبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com