English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
truck کلاهک بالای دکل
trucked کلاهک بالای دکل
trucking کلاهک بالای دکل
trucks کلاهک بالای دکل
Other Matches
cocked hats کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
cocked hat کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
overhead clearance حاشیه امنیت بالای سر فاصله بالای سر
overhead cover پوشش بالای سر روپوش بالای سر
pops برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
popped برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pop برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
crest clearing محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
lid کلاهک
bonnets کلاهک
capped کلاهک
helmets کلاهک
hood کلاهک
helmet کلاهک
cupule کلاهک
hoods کلاهک
overhang کلاهک
overhangs کلاهک
head stock کلاهک
tegmentum کلاهک
crown top کلاهک
warhead کلاهک
cap wale کلاهک
warheads کلاهک
collar کلاهک
bonnet کلاهک
lids کلاهک
cap کلاهک
transom پنجره بالای در یا بالای پنجره دیگری
percussion caps کلاهک ضربتی
mushromm could کلاهک اتمی
percussion cap کلاهک ضربتی
blasting cap کلاهک منفجرکننده
blasting cap کلاهک چاشنی
blind flange فلانژ کلاهک
cucullate کلاهک دار
bonnets کلاهک دودکش
ignition cap کلاهک چاشنی
detonation cap کلاهک منفجرکننده
detonation cap کلاهک چاشنی
bonnet کلاهک دودکش
gas cap کلاهک گاز
glans کلاهک احلیل
chimney pots کلاهک دودکش
chimney pot کلاهک دودکش
hoods کلاهک دودکش
snowcap کلاهک برفی
tallboy کلاهک دودکش
warheads کلاهک جنگی
warhead کلاهک جنگی
ice cap کلاهک یخی
ice-cap کلاهک یخی
ice-caps کلاهک یخی
pileate دارای کلاهک
lidding film کلاهک لیوان
hood کلاهک دودکش
pile cap کلاهک شمع
hood کلاهک دودکش [شیمی]
nose دماغه کلاهک موشک
hood روپوش کلاهک دودکش
false ogive روکش کلاهک گلوله
protection hood کلاهک یا روپوش محافظ
cap nut مهره کلاهک دار
cowel کلاهک دودکش دار
dome کلاهک دودکش [شیمی]
warhead کلاهک موشک سر جنگی
hoods روپوش کلاهک دودکش
abat vent کلاهک دودکش بخاری
ignition cap کلاهک مشتعل کننده
igniting fuze کلاهک مشتعل کننده
armor piercing capped دارای کلاهک ثاقب
noses دماغه کلاهک موشک
warheads کلاهک موشک سر جنگی
door lintel نعل درگاه کلاهک
all weather hood کلاهک مخصوص هوا
hood کلاهک کاپوت ماشین روپوش
bonnet کلاهک دودکش سرپوش هرچیزی
hoods کلاهک کاپوت ماشین روپوش
coupling base اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
bonnets کلاهک دودکش سرپوش هرچیزی
lower fungus قارچ بدون کلاهک هاگ
dome کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
domes کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
igniter خرج مشتعل کننده کلاهک منفجرکننده
hound dog موشک هوا به زمین مخصوص هواپیماهای ب-25 با کلاهک اتمی
air defense weapon control case روش استفاده از کلاهک اتمی در جنگ افزارهای پدافندهوایی
coupling base وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
titan نوعی موشک دو طبقه قاره پیمای بالیستیکی مجهز به کلاهک اتمی
minuteman نوعی موشک سه مرحلهای قاره پیمایی که کلاهک اتمی حمل میکند
titans نوعی موشک دو طبقه قاره پیمای بالیستیکی مجهز به کلاهک اتمی
upping بالای
upped بالای
up بالای
outreach بالای سر
over بالای سر
over- بالای سر
over- بالای
over بالای
above بالای
above بالای سر
atop of در بالای
overhead در بالای سر
oer بالای
at the top of در بالای
atop of بالای
overhead بالای سر
into the bargain بالای ان
mean high water اب بالای میانگین
It passed over my head. از بالای سرم رد شد
above the earth بالای زمین
mantel board در بالای بخاری
knap بالای تپه
rooftops بالای بام
crow's nest بالای بلندی
run over <idiom> حرکت از بالای
overhead forehand فورهند از بالای سر
overhead cover حفاظ بالای سر
rooftop بالای بام
overhead stroke ضربه از بالای سر
plunging fire اتش بالای سر
pressure above the atmosphere فشار بالای جو
overhead backhand بک هند از بالای سر
over the horizon بالای افق
over the horizon از بالای افق
oer بالای سر روی سر
ridge piece کش بالای شیروانی
ridge tree کش بالای شیروانی
ridge pole کش بالای شیروانی
roof tree کش بالای شیروانی
up the street بالای خیابان
fan light پنجره بالای در
in- بالای روی
on بالای در باره
in بالای روی
fanlight پنجره بالای در
fanlights پنجره بالای در
crown بالای هرچیزی
crowns بالای هرچیزی
uptown بالای شهر
aloft در بالای زمین
upstream بالای رودخانه
referee داور بالای والیبال
overhead pass پاس با دو دست از بالای سر
refereeing داور بالای والیبال
referees داور بالای والیبال
aboveground در بالای سطح زمین
refereed داور بالای والیبال
aerospace projection operations بالای منطقه عملیات
bed moulding گچبری بالای کتیبه
bartizan کنگره بالای برج
aloft سطوح بالا در بالای
rain water head طشتک بالای ناودان
superlunary واقع بر بالای ماه
tree house خانه بالای درخت
the sky is above us آسمان بالای سر ماست
spike over the block ابشار از بالای دفاع
overwrite بالای محلی نوشتن
penthouses اطاقک بالای بام
penthouse اطاقک بالای بام
headlines در بالای صفحه ریسمان
headline در بالای صفحه ریسمان
high rate of interest نرخ بالای بهره
head water بالای رودخانه بالارود
pulpit بالای منبر رفتن
flews قسمت اویخته لب بالای سگ
on station پروازهواپیما بالای هدف
exoatmosphere ترکش اتمی بالای جو
pulpits بالای منبر رفتن
intercepting ditch ابرو بالای خاکبرداری
chimney-head [بالای دودکش کوره ای]
letterheads عنوان چاپی بالای کاغذ
lunette نعل اسب پنجره بالای در
dome light چراغ بالای طاق خودرو
letterhead عنوان چاپی بالای کاغذ
upper class وابسته به طبقات بالای اجتماع
high frequency region of a spectrum ناحیه ی فرکانس بالای یک طیف
high beam نور بالای چراغ اتومبیل
bars چوب افقی بالای مانع
epigastrium فوق المعده بالای شکم
on station اماده باش بالای هدف
foretoppsail بادبان بالای شراع صدر
fleche میل بالای مناره مارپیچ
parhelic circle هاله روشن بالای افق
top ضربه به بالای توپ بیلیارد
to crset a hill به بالای تپه ایی رسیدن
head دستشویی قایق بالای بادبان
roof garden تفریح گاه بالای بام
bar چوب افقی بالای مانع
up stream بالارود در قسمت بالای نهر
upper edge of the net نوار بالای تور والیبال
crossbar چوب افقی بالای مانع
gatehouses اطاق یازندان بالای دروازه
gatehouse اطاق یازندان بالای دروازه
cimborio [برجک نورگیر بالای بام]
choir-loft [بالکنی بالای جایگاه همسرایان]
taped نوار پهن بالای تور
tape نوار پهن بالای تور
headers کلمات در بالای صفحه متن
upstaged وابسته به عقب یا بالای صحنه
upstages وابسته به عقب یا بالای صحنه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com