English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
cocked hat کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
cocked hats کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
Other Matches
head stock کلاهک
overhang کلاهک
cupule کلاهک
capped کلاهک
lids کلاهک
hoods کلاهک
lid کلاهک
warheads کلاهک
overhangs کلاهک
helmets کلاهک
helmet کلاهک
warhead کلاهک
crown top کلاهک
bonnets کلاهک
collar کلاهک
cap wale کلاهک
hood کلاهک
cap کلاهک
bonnet کلاهک
tegmentum کلاهک
chimney pots کلاهک دودکش
tallboy کلاهک دودکش
pileate دارای کلاهک
chimney pot کلاهک دودکش
cucullate کلاهک دار
percussion cap کلاهک ضربتی
mushromm could کلاهک اتمی
bonnets کلاهک دودکش
bonnet کلاهک دودکش
pile cap کلاهک شمع
glans کلاهک احلیل
gas cap کلاهک گاز
lidding film کلاهک لیوان
blasting cap کلاهک منفجرکننده
detonation cap کلاهک چاشنی
percussion caps کلاهک ضربتی
snowcap کلاهک برفی
detonation cap کلاهک منفجرکننده
ignition cap کلاهک چاشنی
hood کلاهک دودکش
blasting cap کلاهک چاشنی
warheads کلاهک جنگی
warhead کلاهک جنگی
ice cap کلاهک یخی
ice-cap کلاهک یخی
ice-caps کلاهک یخی
hoods کلاهک دودکش
blind flange فلانژ کلاهک
ignition cap کلاهک مشتعل کننده
hoods روپوش کلاهک دودکش
dome کلاهک دودکش [شیمی]
hood کلاهک دودکش [شیمی]
hood روپوش کلاهک دودکش
warhead کلاهک موشک سر جنگی
nose دماغه کلاهک موشک
igniting fuze کلاهک مشتعل کننده
cowel کلاهک دودکش دار
protection hood کلاهک یا روپوش محافظ
trucking کلاهک بالای دکل
trucked کلاهک بالای دکل
false ogive روکش کلاهک گلوله
warheads کلاهک موشک سر جنگی
armor piercing capped دارای کلاهک ثاقب
cap nut مهره کلاهک دار
abat vent کلاهک دودکش بخاری
noses دماغه کلاهک موشک
truck کلاهک بالای دکل
door lintel نعل درگاه کلاهک
trucks کلاهک بالای دکل
all weather hood کلاهک مخصوص هوا
coupling base اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
lower fungus قارچ بدون کلاهک هاگ
hoods کلاهک کاپوت ماشین روپوش
bonnet کلاهک دودکش سرپوش هرچیزی
hood کلاهک کاپوت ماشین روپوش
bonnets کلاهک دودکش سرپوش هرچیزی
igniter خرج مشتعل کننده کلاهک منفجرکننده
dome کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
domes کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
air defense weapon control case روش استفاده از کلاهک اتمی در جنگ افزارهای پدافندهوایی
hound dog موشک هوا به زمین مخصوص هواپیماهای ب-25 با کلاهک اتمی
coupling base وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
titans نوعی موشک دو طبقه قاره پیمای بالیستیکی مجهز به کلاهک اتمی
minuteman نوعی موشک سه مرحلهای قاره پیمایی که کلاهک اتمی حمل میکند
titan نوعی موشک دو طبقه قاره پیمای بالیستیکی مجهز به کلاهک اتمی
sprint نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprints نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprinted نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
lids کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lid کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
dart پیکان پیکان یا کلاهک موشکها
darted پیکان پیکان یا کلاهک موشکها
darting پیکان پیکان یا کلاهک موشکها
mine casemate بدنه ماسوره و چاشنی مین بدنه کلاهک مین
countersink خزانه نمودن کلاهک دار کردن خزینه دار کردن خزینه
alto-rilievo [ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
embossing طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
perspective spatial model مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
saliency نکته برجسته موضوع برجسته
salience نکته برجسته موضوع برجسته
supereminent برجسته فوق العاده برجسته
embossment نقوش برجسته برجسته کاری
bas relif حجاری ونقوش برجسته برجسته
stereoscope جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
stereograph نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
repousse برجسته نمایاحکاکی برجسته
anaglyph عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
armed مسلح
riper مسلح
armoured مسلح
ripest مسلح
reinforced مسلح
weaponed مسلح
mailed مسلح
armor bearer مسلح
in arms مسلح
flat مسلح
flattest مسلح
ripe مسلح
weapons مسلح شده
reinforced concrete بتن مسلح
reinforced concrete بتون مسلح
weapon مسلح کردن
cocks مسلح کردن
armed ammunition مهمات مسلح
unarmed غیر مسلح
cocking مسلح کردن
activated mine مین مسلح
cock مسلح کردن
armed peace صلح مسلح
weapon مسلح شده
weapons مسلح کردن
armed guard گارد مسلح
armed mine مین مسلح
to be packing [heat] [colloquial] مسلح بودن
gunship هلیکوپتر مسلح
bandit سارق مسلح
bandits سارق مسلح
services نیروهای مسلح
to take up arms مسلح شدن
force مسلح کردن
forcing مسلح کردن
arm مسلح کردن
service component نیروی مسلح
reinforced coating اندود مسلح
reenforce مسلح کردن
privateer کشتی مسلح
poised mine مین مسلح
pistoleer مسلح به طپانچه
to pack a weapon [colloquial] مسلح بودن
to carry a weapon مسلح بودن
armed مسلح شده
banditry سرقت مسلح
armed forces نیروهای مسلح
equip مسلح کردن
equipping مسلح کردن
enarm مسلح کردن
reinforce مسلح کردن
reinforces مسلح کردن
arming مسلح شدن
arming مسلح کردن
ripe مسلح شدن
riper مسلح شدن
ripest مسلح شدن
armored cable کابل مسلح
armement مسلح کردن
armed to the teeth کاملا` مسلح
equips مسلح کردن
ferroconcrete بتون مسلح
ice crete بتون مسلح
heavily armed کاملا مسلح
forces مسلح کردن
reinforced coat اندود مسلح
mailed fist نیروی مسلح
actuate مسلح کردن مین
arming wire سیم مسلح کننده
arming vane پروانه مسلح کننده
arming range برد مسلح شدن
arming delay تاخیر در مسلح شدن
arming system سیستم مسلح کننده
arming system دستگاه مسلح کننده
armed mine مین مسلح شده
unarm غیر مسلح کردن
actuated mine مین مسلح شده
up in arms مسلح واماده جنگ
armed forces courier پیک نیروهای مسلح
armed forces police دژبان نیروهای مسلح
gun moll معشوقه دزد مسلح
sword arm دست مسلح شمشیرباز
delay arming مسلح کننده تاخیری
reinforced concrete facing پرده بتن مسلح
actuator دستگاه مسلح کننده
armed helicopter هلی کوپتر مسلح
forearm از پیش مسلح کردن
disarmament غیر مسلح کردن
disarms غیر مسلح کردن
deactivating غیر مسلح کردن
disarmed غیر مسلح کردن
deactivates غیر مسلح کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com