English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
panama hat کلاه پاناما
panama hats کلاه پاناما
Search result with all words
jipijapa درخت کلاه پاناما گردوی هندی
Other Matches
Panama City شهر پاناما
panaman اهل پاناما
Panama کشور جمهوری پاناما
isthmic تنگهای وابسته به تنگه پاناما
isthmian تنگهای وابسته به تنگه پاناما
phyrgian cap یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
glengarry نوعی کلاه شبیه کلاه بره که کوهستانیهای اسکاتلند بسرمیگذارند
To live on borrowed money . To play for time . این کلاه آن کلاه کردن ( کلاه کلاه کردن )
cask کلاه جنگی کلاه خود
casks کلاه جنگی کلاه خود
get round the law با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
jasey کلاه گیس کلاه گیس تهیه شده از پشم تابیده
modiste کلاه فروش زنانه کلاه دوز زنانه
headgear کلاه
hat کلاه
opera hat کلاه له شو
aigret گل کلاه
ice-cap یخ کلاه
hats کلاه
bilk کلاه سر
cap کلاه
pompom گل کلاه
cappa کلاه
capped کلاه
head piece کلاه
pretty fellow کج کلاه
nightcap شب کلاه
nightcaps شب کلاه
beau کج کلاه
panache پر کلاه
chapeau کلاه
ice-caps یخ کلاه
ice cap یخ کلاه
jack a dandy کج کلاه
cocks کج نهادگی کلاه
snowcap برف کلاه
tricorn کلاه سه ترک
cocking کج نهادگی کلاه
service cap کلاه خدمت
cock کج نهادگی کلاه
summer house کلاه فرنگی
mantles کلاه توری
fraudulence کلاه برداری
uncap کلاه از سر برداشتن
tricone کلاه سه ترک
steel cap کلاه فولادی
streamer نوارلباس یا کلاه
streamers نوارلباس یا کلاه
balaclava کلاه دوچشمی
balaclavas کلاه دوچشمی
steel helmet کلاه اهنی
hat کلاه کاردینالی
hats کلاه کاردینالی
mantle کلاه توری
hatbox جعبه کلاه
miyred کلاه دار
casque کلاه خود
cockade نشان کلاه
kepi کلاه کپی
crush hat کلاه بازیگرخانه
d's cap کلاه قیفی
door lintel کلاه چهارچوب
high hat کلاه بلند
fop کج کلاه ابله
helmet liner کلاه کاسک
helmet liner کلاه فیبری
galea کلاه خود
gaud کلاه برداری
hat tree کلاه اویز
hat block قالب کلاه
mutch کلاه کتانی
black cap کلاه سیاه
belvidere کلاه فرنگی
skullcap کلاه بره
skullcaps کلاه بره
beret کلاه بره
postiche کلاه گیس
berets کلاه بره
tiara کلاه پادشاهی
tiaras کلاه پادشاهی
pitch cap کلاه زفت
fools cap کلاه قیفی
hatboxes جعبه کلاه
petasus کلاه بالدار
peruke کلاه گیس
periwig کلاه گیس
bareheaded بدون کلاه
belvedere کلاه فرنگی
hat in hand کلاه دردست
welch کلاه گذاشتن
pergolas کلاه فرنگی
swindler کلاه گذار
bonnets کلاه سرگذاشتن
hoods کلاه اهنی
bonnet کلاه سرگذاشتن
swindlers کلاه بردار
swindlers کلاه گذار
swindler کلاه بردار
avant-sorps کلاه فرنگی
helmet کلاه خود
pergola کلاه فرنگی
helmets کلاه اهنی
rain hat کلاه بارانی
helmets کلاه خود
helmet کلاه اهنی
rug [American E] کلاه گیس
caskets کلاه خدمت
casket کلاه خدمت
polls راس کلاه
polled راس کلاه
poll راس کلاه
frauds کلاه برداری
fraud کلاه برداری
capping کلاه سازی
hatter کلاه فروش
fraudulent کلاه بردار
plumes پر کلاه زنان تل
plume پر کلاه زنان تل
milliners کلاه فروش
milliner کلاه فروش
hairpiece کلاه گیس
rip-off کلاه برداری
Welsh کلاه گذاشتن
wig کلاه گیس
wigs کلاه گیس
swindle کلاه برداری
crash helmets کلاه ایمنی
swindled کلاه برداری
bathing cap کلاه حمام
hairpieces کلاه گیس
swindles کلاه برداری
bathing caps کلاه حمام
hood کلاه خود
hatpin گیرهی کلاه
hatpins گیرهی کلاه
rip-offs کلاه برداری
trilbies کلاه شاپو
hoods کلاه خود
pavilions کلاه فرنگی
pavilion کلاه فرنگی
stetsons کلاه وسترن
stetsons کلاه کابوی
hood کلاه اهنی
rain cap کلاه کریلی
stetson کلاه کابوی
stetson کلاه وسترن
to block a hat قالب کردن یک کلاه
crash helmets کلاه خود ایمنی
lappet لبه اویخته کلاه
headharness کلاه تمرین بوکس
sun hat کلاه افتاب گیر
to bonnet a person کلاه سرکسی گذاشتن
tri corn کلاه سه گوشه سه شاخه
boaters کلاه حصیری لبهدار
to bewig کلاه گیس زدن
unbonnet کلاه رااز سربرداشتن
with intent to defraud بقصد کلاه برداری
head gear کلاه تمرین بوکس
wigmaker کلاه گیس ساز
headguard کلاه تمرین بوکس
i was bitten کلاه سرم رفت
hooded anorak کاپشن کلاه دار
leghorn کلاه سبدی ایتالیایی
To puff with pride. <proverb> باد در کلاه افکندن.
take for a ride <idiom> سرکسی کلاه گذاشتن
palm off <idiom> سرکسی کلاه گذاشتن
She was left out in the cold . she was left high and dry . سرش بی کلاه ماند
porkpie hat کلاه تمام لبه
To search ones conscience . کلاه خود را قا ضی کردن
steel helmet کلاه خود اهنی
postilion نوعی کلاه زنانه
to sel a person a pup کلاه کسیرا برداشتن
postillion نوعی کلاه زنانه
pot hat کلاه وکلای دادگستری
shako کلاه بلند نظامی
periwigged کلاه گیس دار
periwig کلاه گیس زدن
porringer کلاه کاسه مانند
tipcat کلاه نوک تیز
mitriform مانند کلاه اسقف
tin hat کلاه خود فلزی
miyred مانند کلاه اسقف
sunbonnet کلاه افتابی زنانه
neck or nothing یا سر میرود یا کلاه می اید
gloriette عمارت کلاه فرنگی
chatri [کلاه فرنگی هندی]
casita [کلاه فرنگی کوچک]
sung hat کلاه افتاب گیر
give right arm <idiom> کلاه به آسمان انداختن
shiner ستاره کلاه ابریشمی
gasket یکنوع کلاه کاسک
squares مرتب کردن کلاه
squared مرتب کردن کلاه
be covered کلاه برسر بگذارید
belvedere کلاه فرنگی مهتابی
square مرتب کردن کلاه
top hat کلاه مردانه استوانهای
turbans کلاه عمامه مانند
turban کلاه عمامه مانند
capeline کلاه خود کوچک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com