Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
heavyset
کلفت زمخت
Other Matches
coarsened
زمخت شدن زمخت کردن
coarsens
زمخت شدن زمخت کردن
coarsening
زمخت شدن زمخت کردن
coarsen
زمخت شدن زمخت کردن
cable weft
پود ضخیم
[بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
cruder
زمخت
rugged
زمخت
grosser
زمخت
rudas
زمخت
crudest
زمخت
grossed
زمخت
crude
زمخت
grosses
زمخت
coarse fibred
زمخت
blowzed
زمخت
grossing
زمخت
ill grained
زمخت
rude
زمخت
grossest
زمخت
ruder
زمخت
rudest
زمخت
toughest
زمخت
churlish
زمخت
clumsier
زمخت
clumsiest
زمخت
hardest
زمخت
harder
زمخت
hard
زمخت
impolite
زمخت
gross
زمخت
clumsy
زمخت
coarse
زمخت
tough
زمخت
coarser
زمخت
coarsest
زمخت
tougher
زمخت
crass
زمخت
tough
زمخت بادوام
blowzy
خشن زمخت
toughest
زمخت بادوام
rough
زمخت ناهموار
roughest
زمخت ناهموار
broad tuning
میزانسازی زمخت
roughest
زمخت کردن
tougher
زمخت بادوام
rough
زمخت کردن
blowsy
خشن زمخت
ungainly
زمخت و غیرجذاب
harsh
جنس زمخت
stogy
کفش زمخت
trachyphonia
زمخت صدایی
raucous
زمخت ناهنجار
blue
[joke]
<adj.>
زمخت
[جوک]
stogie
کفش زمخت
incult
زمخت کشت نشده
of a coarse fibre
درشت بافت زمخت
drugget
پارچه پشمی زمخت
rough hewn
طرح شده زمخت
rough-hewn
طرح شده زمخت
grogram
نوعی پارچه زمخت
clodhopper
کفشهای زمخت سنگین
churl
ادم خشن و زمخت
unflattering
<adj.>
برخورنده
[ناملایم]
[زمخت]
clodhoppers
کفشهای زمخت سنگین
gruff
دارای ساختمان خشن و زمخت
scabble
زمخت وناصاف تهیه کردن
gothicize
زمخت وبدون فرافت کردن
clownish
دارای رفتار زمخت وبدون اداب
an unlicked cub
جوان زمخت- ادم نتراشیده ونخراشیده
biddy
کلفت
bonne
کلفت
maidservant
کلفت
trull
کلفت
stocky
کلفت
chamber maid
کلفت
chamberer
کلفت
stockiest
کلفت
stockier
کلفت
molls
کلفت
moll
کلفت
hand maid
کلفت
handmaid
کلفت
tirewoman
کلفت
blobber
کلفت
heavy-set
کت و کلفت
femme de chambre
کلفت
ladys maid
کلفت
swabber
کلفت
labrose
لب کلفت
servant maid
کلفت
squatty
کلفت
housemaids
کلفت
thick
کلفت
thicker
کلفت
handmaiden
کلفت
thickest
کلفت
charwoman
کلفت
charwomen
کلفت
chambermaid
کلفت
chambermaids
کلفت
woman
کلفت
housemaid
کلفت
burly
کلفت
handmaidens
کلفت
incrassate
کلفت شدن
incrassate
کلفت کردن
pachydermatous
پوست کلفت
hoodman blind
گردن کلفت
bondwoman
کلفت زرخرید
thicken
کلفت ترشدن
gold foil
زرورق کلفت
impassive
پوست کلفت
box coat
پالتوی کلفت
inspissate
کلفت کردن
junk board
مقوای کلفت
moppy
کلفت بلند
doubling
کلفت ریسی
thick warp
نخ تار کلفت
thick weft
نخ پود کلفت
dumpy
گردن کلفت
thick-skinned
پوست کلفت
thickening
کلفت سازی
waitresses
ندیمه کلفت
hawsers
طناب کلفت
muslinet
مشمش کلفت
odalisque
کلفت یا صیغه
pachydrmatous
پوست کلفت
parlour maid
کلفت سرمیز
poutingly
لب کلفت کنان
roughneck
گردن کلفت
stiff necked
گردن کلفت
thick skinned
پوست کلفت
waitress
ندیمه کلفت
blunt
کلفت کردن
ruffian
گردن کلفت
girl
دوشیزه کلفت
thickens
کلفت کردن
girls
دوشیزه کلفت
plank
تخته کلفت
blunter
کلفت کردن
bluntest
کلفت کردن
thickened
کلفت ترشدن
thickened
کلفت کردن
blunted
کلفت کردن
thicken
کلفت کردن
yak
گاومیش دم کلفت
yaks
گاومیش دم کلفت
thickset
تنگ کلفت
baryphonia
کلفت صدایی
stodgy
گردن کلفت
ruffians
گردن کلفت
hawser
طناب کلفت
blunts
کلفت کردن
blunting
کلفت کردن
ancilla
پیشخدمت زن کلفت
thickens
کلفت ترشدن
bullying
گردن کلفت گوشت
snubbing
کلفت وکوتاه سرزنش
moreen
پارچه کلفت پردهای
pachyder mata
جانوران پوست کلفت
snubs
کلفت وکوتاه سرزنش
bullied
گردن کلفت گوشت
bullies
گردن کلفت گوشت
bully
گردن کلفت گوشت
ruffianly
گردن کلفت وحشی
lumpier
کلفت ناهنجار تودهای
fly line
ریسمان کلفت ماهیگیری
pachyderms
جانور پوست کلفت
thug
قاتل گردن کلفت
pachyderm
جانور پوست کلفت
marchioness
نوعی گلابی کلفت
thugs
قاتل گردن کلفت
lumpy
کلفت ناهنجار تودهای
marchionesses
نوعی گلابی کلفت
snub
کلفت وکوتاه سرزنش
hyperostosis
کلفت شدگی استخوان
snubbed
کلفت وکوتاه سرزنش
heavyset
چهارشانه کلفت وکوتاه
indurate
پوست کلفت کردن
lumpiest
کلفت ناهنجار تودهای
nappies
کلفت و پرزدار خواب دار
ancillary
مستخدم بومی مربوط به کلفت
chunk
تکه بزرگ یا کلفت وکوتاه
chunks
تکه بزرگ یا کلفت وکوتاه
butch
مرد یا پسر گردن کلفت
stick glove
دستکش کلفت دروازه بان
deep mouthed
دارای صدای درشت و کلفت
boat rod
چوب کلفت ماهیگیری با قایق
pachydrmatous
ادم پوست کلفت و بیرگ
parlormaid
کلفت یاپیشخدمت سالن پذیرایی
nappy
کلفت و پرزدار خواب دار
muscleman
آدم گردن کلفت
[اصطلاح روزمره]
grego
جامه کوتاه باشلق دارازپارچههای کلفت
beefcake
آدم گردن کلفت
[اصطلاح روزمره]
meathead
آدم گردن کلفت
[اصطلاح روزمره]
belly
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
bellies
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
senile keratosis
کلفت شدگی پوست درنتیجه پیری
pea jacket or coat
جامه کلفت پشمی که ملوانان در سرما می پوشند
grosses
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com