English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
procedure word کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
Other Matches
service message پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
two way telephone equipment تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
descender قسمتی از حروف کوچک که پایین تر از خط شروع می شوند
root گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
roots گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
resets برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
reset برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
AUTOEXEC.BAT فایل دستهای که شامل دستوراتی است که وقتی کامپیوتر شروع به کار میکند اجرا می شوند
analog transmission انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
sector دیسکی که شیارها با آدرس و داده کد شروع که در هنگام فرمت دیسک روی آن نوشته میشود, شرح داده می شوند
sectors دیسکی که شیارها با آدرس و داده کد شروع که در هنگام فرمت دیسک روی آن نوشته میشود, شرح داده می شوند
Paregmenon [کنار هم گذاشتن کلماتی که از یک ریشه اند]
serial transmission مخابره سری مخابره نوبتی
shifts جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifted جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
masculinerhme قافیه کلماتی که نه به eبلکه بهجای تکیه دار منتهی میشود
line haul خط رابط بین کلماتی که نصف ان در سطر بعد واقع شده
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
optical فرآیندی که اجازه میدهد حروف چاپی یا نوشته شده به صورت نوری تشخیص داده شوند و به کد قابل خواندن توسط ماشین تبدیل شوند که وارد کامپیوتر می شوند به کمک حرف خوان نوری
saddle bag خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
acrophony صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
sequential داده یا دستوراتی که به ترتیب پردازش می شوند , به ترتیبی که دستیابی می شوند
traffic نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
overlay بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
trafficking نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
overlays بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlaying بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
traffics نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
trafficked نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
set up مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
activities روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
activity روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
routine توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
routinely توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
routines توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
batch processing سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند
stacked ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stacks ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stack ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
detected سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
ends حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
detect سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
end حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
detects سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detecting سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
palaver مکالمه
parle مکالمه
colloquia مکالمه
parlance مکالمه
colloquium مکالمه
frequency of calls تراکم مکالمه
dialogist مکالمه نویس
through call مکالمه مستقیم
telephone conversation مکالمه تلفنی
conversations مکالمه محاوره
sign language مکالمه با اشاره
parleys مکالمه کردن
parleying مکالمه کردن
conversation مکالمه محاوره
radiotelephony مکالمه با بی سیم
parleyed مکالمه کردن
parley مکالمه کردن
sign languages مکالمه با اشاره
crosstalk مکالمه متقابل
push to talk کلید مکالمه تلفنی
radiotelephony مکالمه رادیو تلفنی
emergency call خبر یا مکالمه اضطراری
radio dicipline انضباط مکالمه بی سیم
telephone modal distance مسافت مکالمه تلفنی
duplex telephony مکالمه تلفنی دو طرفه
chargeable call مکالمه قابل پرداخت
international call مکالمه بین المللی
saturated colour که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند
VDUs ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
vdt ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
VDU ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
start off شروع کردن شروع شدن
fixed time call مکالمه در زمان معین و ثابت
trunk calls مکالمه مشترکین از طریق ترانک
trunk call مکالمه مشترکین از طریق ترانک
ring off قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
uncommunicative بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
speaking tube لوله مخصوص مکالمه بین دواتاق
I'm putting you through now. شما را الان وصل میکنم. [در مکالمه تلفنی]
interphone سیستم تلفن یا مکالمه داخلی یک جنگ افزار
duplex operation کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
interrogator responder دستگاه تماس یا مکالمه سیستم شناسایی دشمن وخودی
Their eyes met. آنها به هم زل زدند. [همینطور به معنی گفتگوی بدون مکالمه یا عشق به هم]
subroutine تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
dialectic روش مبتنی بر مباحثه و مکالمه روشی است که فلاسفهای نظیر سقراط
launching area منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
bubble sort روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
initiation شروع کار شروع
row 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
rowed 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
rows 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
communication مخابره
message مخابره
traffick مخابره
traffics مخابره
trafficking مخابره
messages مخابره
transmissions مخابره
traffic مخابره
trafficked مخابره
despatch مخابره
message line خط مخابره
transmission مخابره
telegraph مخابره تلگرافی
boat call مخابره با قایق
asynchronous transmission مخابره ناهمگام
wire مخابره کردن
data transmission مخابره داده
digital transmission مخابره دیجیتال
dispateh مخابره کردن
asynchronous transmission مخابره غیرهمزمان
wires مخابره کردن
telegraphed مخابره تلگرافی
flag hoist مخابره با پرچم
telegraphs مخابره تلگرافی
telegraphing مخابره تلگرافی
end of transmission انتهای مخابره
data communication مخابره داده ها
data transmission مخابره داده ها
analog transmission مخابره قیاسی
duplex transmission مخابره دو رشتهای
transmission security تامین مخابره
simplex transmission مخابره ساده
signal bridge پل مخابره ناو
transmission rate سرعت مخابره
serial tranmission مخابره نوبتی
visual communication مخابره بصری
syncheronous communications مخابره همزمان
transmissions مخابره مخابرات
satellite communications مخابره ماهوارهای
telegram مخابره تلگرافی
transmittancy ارسال مخابره
transmittance ارسال مخابره
transmission rate نرخ مخابره
transmission error خطای مخابره
flags پرچم مخابره
flag پرچم مخابره
telegraphic message مخابره تلگرافی
synchronous transmission مخابره همگام
duplex transmission مخابره دورشتهای
transmittal ارسال مخابره
synchronous transmission مخابره همزمان
telegrams مخابره تلگرافی
signaled مخابره کردن
signal مخابره کردن
neutral transmission مخابره خنثی
squawks مخابره کردن
signalled مخابره کردن
squawked مخابره کردن
parallel transmission مخابره موازی
polar transmission مخابره قطبی
wirable قابل مخابره
transmission مخابره کردن
retransmission مخابره مجدد
transmission مخابره مخابرات
communicating مخابره کردن
transmissions مخابره کردن
squawk مخابره کردن
jams مانع مخابره شدن
semaphore مخابره با پرچم دستی
jam مانع مخابره شدن
aerogram مخابره با تلگراف بی سیم
transmitted data دادههای مخابره شده
jammed مانع مخابره شدن
half duplex transmission مخابره دو نیم رشتهای
radioing با بی سیم مخابره کردن
radios با بی سیم مخابره کردن
radiotelegram مخابره تلگراف بیسیم
dispatches مخابره کردن ارسال
dispatched مخابره کردن ارسال
semaphore مخابره بوسیله پرچم
despatched مخابره کردن ارسال
dispatch مخابره کردن ارسال
despatching مخابره کردن ارسال
despatches مخابره کردن ارسال
radiogram مخابره پیام با بی سیم
radiograms مخابره پیام با بی سیم
start stop transmission مخابره قطع و وصلی
end of transmission block انتهای بلاک مخابره
etb انتهای بلاک مخابره
multiplex تسهیم مخابره ترکیبی
radio با بی سیم مخابره کردن
radioed با بی سیم مخابره کردن
helio ایینه مخابره پیام
retransmit دوباره مخابره کردن
signalled مخابره کردن علامت دادن
alphabet code flag پرده مخابره حروف یا اعداد
signaled مخابره کردن علامت دادن
semaphore بوسیله پرچم مخابره کردن
signal مخابره کردن علامت دادن
toll calls مخابره تلفنی خارج شهری
intercoms دستگاه مخابره داخل ساختمان
intercom دستگاه مخابره داخل ساختمان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com