Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 54 (5 milliseconds)
English
Persian
antonym
کلمهء متضاد
antonyms
کلمهء متضاد
Other Matches
euphemisms
استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
euphemism
استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
euphemize
استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
apposition
کلمهء وصفی
jussive
کلمهء امری
adeno
کلمهء پیشوندی است که به معنی
adren
کلمهء پیشوندی است به معنی
adeni
کلمهء پیشوندی است که به معنی
aden
کلمهء پیشوندی است که به معنی
adreno
کلمهء پیشوندی است به معنی
acantho
کلمهء پیشوندی بمعنی خار وخادار میباشد
advert
توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
adverts
توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
acaro
کلمهء پیشوندی است مشتق ازacarus به معنی
alliterate
چند کلمهء نزدیک بهم را با یک حرف اغاز کردن
diverse
متضاد
opposed
متضاد
antithetic
متضاد
antithetical
متضاد
polar
متضاد
contradictory
متضاد
achromat
کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
achromato
کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
opposite meaning
معنی متضاد
conflicting goals
اهداف متضاد
color antagonists
رنگهای متضاد
drop out type
دخشههای متضاد
contrarily
بطور متضاد
antonym
ضد و نقیض متضاد
antonyms
ضد و نقیض متضاد
opposites test
ازمون کلمات متضاد
polarizing
بصورت متضاد در اوردن
antonymous
وابسته بکلمه متضاد
polarised
بصورت متضاد در اوردن
opp
متضاد Opposite - opposition
polarises
بصورت متضاد در اوردن
amphoteric
دارای خواص متضاد
polarising
بصورت متضاد در اوردن
polarize
بصورت متضاد در اوردن
polarizes
بصورت متضاد در اوردن
synonym antonym test
ازمون واژههای مترادف-متضاد
polarizer
متضاد کننده قطبش دهنده
oxymoron
استعمال کلمات مرکب متضاد
eupepsia
کلمه متضاد سوء هاضمه
dualism
وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
yin yang
مرد و زن
[نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.]
orthoferrite
یک ماده که به صورت طبیعی وجود دارد و از نواحی متناوب مارپیچ با پلاریته مغناطیسی متضاد تشکیل یافته است
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
adversative
حرف نقض کلمهء نقض
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
depolarize
غیر متعادل کردن متضاد کردن
divert action
عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com