Total search result: 201 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
phraseology |
کلمه بندی انشاء |
|
|
Other Matches |
|
word warp |
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی |
wording |
جمله بندی کلمه بندی |
wording |
کلمه بندی |
choice of words |
کلمه بندی |
diction |
کلمه بندی |
word choice |
کلمه بندی |
verbiage [American English] |
کلمه بندی |
expressions |
ابراز کلمه بندی |
phrasal |
مربوط به کلمه بندی |
expression |
ابراز کلمه بندی |
phrases |
کلمه بندی کردن |
phrase |
کلمه بندی کردن |
phrased |
کلمه بندی کردن |
phrased |
کلمه بندی سخن موجز |
phrases |
کلمه بندی سخن موجز |
phrase |
کلمه بندی سخن موجز |
hyphens |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
hyphen |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
logogriph |
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد |
search and replace |
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند |
worded |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
word |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
essay |
انشاء |
essays |
انشاء |
themes |
انشاء |
composition |
انشاء |
compositions |
انشاء |
theme |
انشاء |
creations |
انشاء |
creation |
انشاء |
redaction |
انشاء |
performance |
انشاء معامله |
performances |
انشاء معامله |
introduce law |
انشاء قانون |
indite |
انشاء کردن |
paragraphs |
انشاء کردن |
redact |
انشاء کردن |
paragraph |
انشاء کردن |
least significant bit |
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد. |
prefix |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
prefixes |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
statute at large |
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی |
marker |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
worded |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
augmenting |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
word |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
markers |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
augments |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
augmented |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
augment |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
acyrology |
انشاء و گفتار غلط |
incondite |
دارای انشاء سخیف |
archaism |
انشاء یا گفتاریااصطلاح قدیمی |
amen |
خداکند انشاء الله |
cacology |
تلفظ یا انشاء غلط |
recompose |
دوباره انشاء کردن |
may |
انشاء الله ایکاش |
Persian rug |
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.] |
to rime one word with another |
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن |
creation of contractual tie |
انشاء ایجاد رابطه قراردادی |
Congratulations ( to you ) . |
انشاء الله مبارک است |
Nothing ungoward ( unfortunate)I hope . |
انشاء الله خیر است |
ring shift |
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند |
estate in reversion |
هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد |
One of these fin days . |
انشاء الله یکی از این روزها ( قول آینده ) |
euphuism |
انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی |
processor |
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم |
hypertext |
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر |
synonyms |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
syllable |
جزء کلمه مقطع کلمه |
syllables |
جزء کلمه مقطع کلمه |
synonym |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
lsb |
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است |
keyword |
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد |
soft |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
softer |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
enclitic |
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد |
softest |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
shift |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shifted |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shifts |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
softer |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
softest |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
soft |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
cycle |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
cycles |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
cycled |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
evaluation rating |
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت |
ratings |
طبقه بندی کردن درجه بندی |
rating |
طبقه بندی کردن درجه بندی |
carpet classification |
طبقه بندی [درجه بندی] فرش |
telescopic |
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی |
packaging |
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها |
defense classification |
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع |
laggin |
اب بندی کردن اب بندی ناوها |
lineaments |
طرح بندی صورت بندی |
lineament |
طرح بندی صورت بندی |
classification |
طبقه بندی رده بندی |
classifications |
طبقه بندی رده بندی |
downgraded |
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی |
regrade |
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت |
downgrading |
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی |
downgrade |
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی |
downgrades |
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی |
gift wrap |
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن |
declassification |
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی |
security classification |
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی |
line astern |
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه |
black designation |
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده |
transparent |
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است |
transparently |
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است |
groups |
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن |
grades |
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن |
group |
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن |
grades |
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن |
grade |
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن |
grade |
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن |
insulation testing apparatus |
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی |
unitized load |
بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده |
road sense |
کلمه |
word for word |
کلمه به کلمه |
parol |
کلمه |
MOTs |
کلمه |
MOT |
کلمه |
worded |
کلمه |
faithfully <adv.> |
کلمه به کلمه |
verbs |
کلمه |
letter for letter <adv.> |
کلمه به کلمه |
to the letter <adv.> |
کلمه به کلمه |
exactly <adv.> |
کلمه به کلمه |
verbatim <adv.> |
کلمه به کلمه |
word for word <adv.> |
کلمه به کلمه |
verb |
کلمه |
word |
کلمه |
approach formation |
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن |
army class manager activity |
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد |
word processing |
پردازش کلمه |
machine word |
کلمه ماشین |
password |
کلمه رمز |
parts of speech |
اقسام کلمه |
cliche |
کلمه مبتذل |
ablaut |
تصریف کلمه |
instruction word |
کلمه دستورالعمل |
mosul |
نکته کلمه |
tessera |
کلمه عبور |
catchword |
کلمه راهنما |
passes |
کلمه عبور |
passed |
کلمه عبور |
the root of a word |
اصل کلمه |
toneme |
کلمه متشابه |
keyword |
کلمه کلیدی |
passwords |
کلمه رمز |
memory word |
کلمه حافظه |
literatim |
کلمه بکلمه |
triliteral |
کلمه سه حرفی |
word length |
طول کلمه |
word length |
درازای کلمه |
word mark |
نشان کلمه |
word mark |
علامت کلمه |
adverbum |
کلمه بکلمه |
chain |
از کلمه قبلی |
qualifiers |
کلمه توصیفی |
letter perfect |
کلمه بکلمه |
qualifier |
کلمه توصیفی |
alphabetic word |
کلمه الفبایی |
chains |
از کلمه قبلی |
trisyllable |
کلمه سه هجائی |
word time |
زمان کلمه |
watchwords |
کلمه رمزی |
pass |
کلمه عبور |
watchword |
کلمه رمزی |
word processors |
کلمه پرداز |
word processor |
کلمه پرداز |
vocable |
کلمه صوتی |
code words |
کلمه رمز |
code word |
کلمه رمز |
wordmonger |
کلمه پرداز |
synonym |
کلمه مترادف |
formative |
کلمه مشتق |
reserved word |
کلمه محفوظ |
etymon |
ریشه کلمه |
data word |
کلمه داده |
doubleword |
کلمه مضاعف |
fix |
که اندازه کلمه |
synonyms |
کلمه مترادف |
verbatim |
کلمه بکلمه |
fixes |
که اندازه کلمه |
half word |
نیم کلمه |
double word |
کلمه مضاعف |
falderol |
کلمه بی معنی |
fallal |
کلمه بی معنی |
fullword |
تمام کلمه |
full word |
کلمه کامل |
computer word |
کلمه کامپیوتری |
ghost word |
کلمه غیرمصطلح |
oath |
کلمه قسم |
function word |
کلمه دستوری |
hyphenation |
تقسیم کلمه |
prickleback |
کلمه ماهی |
graphs |
هجای کلمه |