English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (12 milliseconds)
English Persian
full word کلمه کامل
Search result with all words
global تابع جستجو و جایگزینی پردازشگر کلمه در یک متن یا فایل کامل
globally تابع جستجو و جایگزینی پردازشگر کلمه در یک متن یا فایل کامل
adder جمع کننده کامل یک بیتی که دو کلمه یک بیتی را در یک زمان جمع میکند
adder تعدادی جمع کننده کامل که به صورت موازی دو کلمه را با هم جمع میکند
adders جمع کننده کامل یک بیتی که دو کلمه یک بیتی را در یک زمان جمع میکند
adders تعدادی جمع کننده کامل که به صورت موازی دو کلمه را با هم جمع میکند
search and replace جستجوی کلمه پرداز و تابع جایگزینی مربوط به فایل کامل یا متن
Other Matches
hyphen فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphens فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
logogriph نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
search and replace خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
word تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
worded تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
least significant bit رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
prefixes کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
prefix کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
statute at large چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
augment تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmented تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmenting تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
worded نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augments تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
word نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
markers نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
marker نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
Persian rug [فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
to rime one word with another یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
full mobilization تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
ring shift جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
full annealing بازپخت کامل تاباندن کامل
full scale باندازه کامل بمقیاس کامل
completed case جعبه کامل خشاب کامل
hypertext روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
processor ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
synonym کلمه مترادف کلمه هم معنی
synonyms کلمه مترادف کلمه هم معنی
syllables جزء کلمه مقطع کلمه
syllable جزء کلمه مقطع کلمه
lsb رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
enclitic متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
soft محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
keyword 1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
softest محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
softer محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
shifts جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifted جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
softer حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softest حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
imago حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough بطور کامل کامل
large کامل
larger کامل
largest کامل
unabridged کامل
exacted کامل
exacts کامل
in a entireness of state کامل
exact کامل
entire کامل
wall-to-wall کامل
unmitigated کامل
absolutes کامل
stark کامل
starker کامل
plenary کامل
plenaries کامل
full fledged کامل
saturation کامل
main کامل
perfects کامل
perfecting کامل
self-contained کامل
searching کامل
all-out کامل
starkest کامل
unqualified کامل
of ripe years کامل
starkly کامل
perfect کامل
semibreves نت کامل
semibreve نت کامل
full-fledged کامل
completing کامل
completes کامل
totalling کامل
completed کامل
totals کامل
perfected کامل
complete کامل
totalled کامل
fullest کامل
empennage دم کامل
total کامل
full کامل
totaled کامل
absolute کامل
echaustive کامل
totaling کامل
perfect gas گاز کامل
partitur قطعه کامل
totalize کامل کردن
totaled جمع کل کامل
total جمع کل کامل
totalled جمع کل کامل
total score نمره کامل
perfect fluid سیال کامل
perfect competition رقابت کامل
payment in full پرداخت کامل
partitura قطعه کامل
totaling جمع کل کامل
accomplished کامل شده
fuller کامل تر تمام تر
totals جمع کل کامل
perfect information اطلاعات کامل
plenarily بطور کامل
blackbody تابشگر کامل
prepotence قدرت کامل
prepotency قدرت کامل
through rate نرخ کامل
clamp بست کامل
prompt radiation تشعشع کامل
pure competition رقابت کامل
thoro کامل تمام
clamped بست کامل
the fullness of time زمان کامل
clamping بست کامل
clamps بست کامل
star program برنامه کامل
hohlraum تابشگر کامل
pervestigation جستجوی کامل
total charge بارگذاری کامل
total function تابع کامل
perfect liquid نقدینه کامل
perfect market بازار کامل
perfect monopoly انحصار کامل
totalling جمع کل کامل
almightiness قدرت کامل
amain باسرعت کامل
perfect radiator تابنده کامل
perfect score امتیاز کامل
total porosity تخلخل کامل
perfect tense ماضی کامل
present perfect tense ماضی کامل
perfecting bail competition رقابت کامل
perquisition جستجوی کامل
out-and-out کامل سرتاسر
out and out کامل سرتاسر
strict profile نیمرخ کامل
conversancy اگاهی کامل
absolute کامل قطعی
full frame قاب کامل
full justification تطابق کامل
full load بار کامل
full load فرفیت کامل
full mobilization بسیج کامل
absolutes کامل قطعی
full production تولید کامل
hot امادگی کامل
full section برش کامل
full speed سرعت کامل
full step یک قدم کامل
full step گام کامل
full employment اشتغال کامل
full command اداره کامل
full command کنترل کامل
conversancy اشنایی کامل
dismounted defilade اختفاء کامل
empery سلطه کامل
conversance اگاهی کامل
fixed round فشنگ کامل
integers عدد کامل
fletcherism وجویدن کامل ان
integer عدد کامل
flying colors توفیق کامل
foud royant a سکته کامل
full annealing بازپخت کامل
full annealing کامل گداختن
full blown تمام کامل
full bodied money پول کامل
elaborately بطور کامل
comprehensive insurance بیمه کامل
hip and thigh بطور کامل
finishes کامل کردن
complete ditch گود کامل
complementary color رنگ کامل
low tide or water جزر کامل
mature system سیستم کامل
total system سیستم کامل
intact سالم کامل
conversance اشنایی کامل
partial نیمه کامل
detailing شرح کامل
detail شرح کامل
orbicular مدور کامل
overall safety ایمنی کامل
pappus حقه کامل گل
panoply سلاح کامل
panoply زره کامل
complete ditch گودبرداری کامل
complete graph گراف کامل
revolution یک دوره کامل
finish کامل کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com