English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
resurection pie کلوچهای که از ریزههای خوراک مانده از پیش درست کنند
Other Matches
matelote یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
candle ends باقی مانده هرچیزکه مردم لئیم جمع می کنند
compatible با هم درست کار می کنند
creme نام چند جورنوشابه خوش خوراک که از جوهرنعناع درست میکنند
meat safe قفسه گوشت که باتورسیمی درست می کنند
koumiss قومیس نوشابهای که تاتارهاازشیرمادیان درست می کنند
musette اهنگی که برای نی انبان درست می کنند
manil hemp کنف مانیلایی که از ان طناب وبوریا درست می کنند
lachryma christi باده سرخ و شیرینی که درجنوب درست می کنند
picalilli ترشی هندی که باسبزی وادویه تند درست می کنند
comparator وسیله منط قی که درستی خروجی آن درست است که ورودیها با هم فرق کنند
fish cake نان شیرینی که از ماهی خورد کرده وپوره سیب زمینی درست کنند
frostwork نقشی که به تقلید ان درست کنند طراحی شبیه شبنم یخ زده طراحی گردی
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که همه ورودی ها در یک سطح باشند ونادرست است اگر باهم فرق کنند
pie chart نمودار کلوچهای
gastronome EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
pork pies کلوچهای که دارای قیمه گوشت خوک باشد
pork pie کلوچهای که دارای قیمه گوشت خوک باشد
wedding cake کلوچهای که در عروسی به مهمانان میدهند و برای دوستانی ....میفرستند
to provoke somebody until a row breaks out <idiom> کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
gofers کلوچهای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر
gophers کلوچهای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر
gofer کلوچهای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر
multiprocessing system سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessor تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
hards پس مانده کتان یاشاهدانه پس مانده
idle balance مانده راکد مانده غیرفعال
When brothers quarrel, only fools believe. <proverb> برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
mode حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
modes حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
collision detection پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
rinsing پس مانده ابکشی پس مانده
retort residue ته مانده یا پس مانده قرع
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
residue check بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
MMU مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
CSMA CD پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
the food was smoked خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
temper درست ساختن درست خمیر کردن
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
companding دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
intake خوراک
intakes خوراک
tack خوراک
faring خوراک
tacked خوراک
mess :یک خوراک
messes :یک خوراک
repasts خوراک
repast خوراک
nutrition خوراک
at mess سر خوراک
fare خوراک
fared خوراک
tacking خوراک
butterpump غم خوراک
fares خوراک
meat خوراک
meats خوراک
tacks خوراک
keeps خوراک
feed خوراک
victuals خوراک
viands خوراک
food خوراک
nutriments خوراک
nutriment خوراک
passage money خوراک
tucker خوراک
foods خوراک
nourishment خوراک
chow خوراک
feeds خوراک
chows خوراک
oligotrophic کم خوراک
messmate هم خوراک
keep خوراک
pabulum خوراک
silt ته مانده
residue مانده
scrapping ته مانده
picking پس مانده
dross پس مانده
tailling پس مانده
residue پس مانده
heels پس مانده
residue ته مانده
leavings ته مانده
residues پس مانده
residues مانده
residues ته مانده
heel پس مانده
scraps ته مانده
scum پس مانده
refuse پس مانده
refused پس مانده
balance مانده
wearied مانده
refuses پس مانده
refusing پس مانده
wearies مانده
weary مانده
tailing پس مانده
balances مانده
fag ends ته مانده
fag end ته مانده
residual ته مانده
residual مانده
outworn مانده
scrapped ته مانده
scrap ته مانده
wearying مانده
loose ends ته مانده
leftover پس مانده
leftovers پس مانده
draff پس مانده
played out مانده
forworn مانده
loose end ته مانده
remainder مانده
forwearied مانده
leavings پس مانده
recrementitious پس مانده
riffraff ته مانده
recrement پس مانده
fordone مانده
remanence مانده
deposit پس مانده
heel tap ته مانده
deposits پس مانده
dreg پس مانده
residve پس مانده
orts پس مانده
offscourings پس مانده
oversize materials rejects مانده
knub پس مانده
remanent پس مانده
menus فهرست خوراک
menu فهرست خوراک
eating خوش خوراک
boarding house خوابگاه و خوراک
boarding houses خوابگاه و خوراک
cannon fodder خوراک توپ
dosage یک خوراک دارو
eating خورد و خوراک
viand خوراک ماکولات
queasiness سنگینی خوراک
regaling خوراک لذیذ
feedstuff خوراک حیوانات
regales خوراک لذیذ
food gathering خوراک اوری
eating house خوراک پزخانه
regaled خوراک لذیذ
regale خوراک لذیذ
grubs خوراک خواربار
grubbed خوراک خواربار
frugal food خوراک ساده
dosing یک خوراک دارو
grub خوراک خواربار
he partook of fare در خوراک ما شریک شد
kingfisher ماهی خوراک
slops خوراک ابکی
gourmets خوراک شناس
piece de resistance خوراک اصلی
meal time وقت خوراک
meal time موقع خوراک
gourmet خوراک شناس
recipes خوراک دستور
recipe خوراک دستور
treats خوراک رایگان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com