English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
oatcake کلوچه ور نیامده که ازارذجودوسردرست می کنند قرص جودوسر
Other Matches
fritters کلوچه قیمه دار یا میوه دارکه سرخ کنند
fritter کلوچه قیمه دار یا میوه دارکه سرخ کنند
oats جودوسر
azymic ور نیامده
to provoke somebody until a row breaks out <idiom> کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
irredenta از گرو در نیامده
azyme نان ور نیامده
unaccounted بحساب نیامده
he has not come نیامده است
Hasnt she come then ? مگر نیامده ؟
multiprocessor تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessing system سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
When brothers quarrel, only fools believe. <proverb> برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
Nobody has come yet . هیچکس هنوز نیامده
uncharged بحساب هزینه نیامده
mode حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
modes حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
unearned از طریق کار به دست نیامده
terra incognita قطعه زمین از گرو در نیامده
inopinate غیر مترقب بقکر نیامده
corn meal ارد گندم - ارد جودوسر
dead carriage کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead freight کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
collision detection پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
cookies کلوچه
cookie کلوچه
cooky کلوچه
pastry cook کلوچه پز
griddle فر کلوچه پزی
crackers کلوچه کوچک
pieman کلوچه فروش
pomfret cake کلوچه سوس
biscuit کلوچه خشک
biscuits کلوچه خشک
cracker کلوچه کوچک
shortcake کلوچه ترد
griddles فر کلوچه پزی
shortbread کلوچه ترد
genoa cake کلوچه بادامی
MMU مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
CSMA CD پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
pie کلوچه گوشت پیچ
rissoles کلوچه فیمه دار
griddles کلوچه پز ماهی تابه
rissole کلوچه فیمه دار
mince pie کلوچه گوشت دار
buns یکجور کلوچه یاکماج
bun یکجور کلوچه یاکماج
griddle کلوچه پز ماهی تابه
mince pies کلوچه گوشت دار
pomfret cake کلوچه شیرین بیان
pattypan تابه کلوچه پزی
pies کلوچه میوه دارپای
corndodger کلوچه ارد ذرت
pie کلوچه میوه دارپای
pies کلوچه گوشت پیچ
hoecake کلوچه ارد ذرت
scones کلوچه یاکیک چای بیسکویت
scone کلوچه یاکیک چای بیسکویت
tartlet کلوچه میوه دار کوچک
sour ball کلوچه سخت ترش مزه
scon کلوچه یا کیک چای بیسکویت
frangipani بوته یاسمن نوعی کلوچه
pasty خمیر مانند کلوچه قیمه دار
cruller کلوچه تخم مرغی سرخ شده
pasties خمیر مانند کلوچه قیمه دار
waffles کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffling کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffle کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffled کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
pound cake کلوچه یا که وزت اجزا عمده هر کدام یک پاوندیا گیروانکه است
companding دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
griddle cake نوعی نان شیرینی پهن ونازک که دو طرفش را روی اهن کلوچه پزی سرخ میکنند
seed cake کلوچه تخم زده یا زیره زده
retour sans protet اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
they mingle their tears با هم گریه می کنند
PRI پشتیبانی کنند
he is well spoken of از او تعریف می کنند
he warned them to obey اطاعت کنند
the trumpets blows شیپورها صدا می کنند
compatible با هم درست کار می کنند
had it trans ted بدهید ترجمه کنند
My feet hurt. پاهایم درد می کنند.
daisy chain سومین را و... فراخوانی می کنند
they dispute about nothing درسرهیچ نزاع می کنند
charnel house مردگان راتوده می کنند
i hear him complain میشنوم که شکایت می کنند
Murray code - بیت استفاده می کنند
they make much noise خیلی صدا می کنند
they make much noise زیاد شلوق می کنند
knife board میزی که روی ان کاردهاراپاک می کنند
they are in full retreat سخت عقب نشینی می کنند
watch pocket جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
Those who agree,raise their hands. موافقین دستهایشان رابلند کنند
They act after their kind. جنس خود رفتار می کنند.
they went to r. themselves رفتند که نامه نویسی کنند
screen coordinator هماهنگ کنند پوشش دریایی
the iron interest کسانی که در اهن کار می کنند
fire support coordinator هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
fillister رندهای که با ان کنش کاودرست کنند
collaret یقه زنانه که ازتوریاخزیاچیزهای دیگردرست می کنند
oleomargarine کره تقلیدی که از گوشت گاودرست می کنند
mud sill پایه تبر پی استوانهای که در گل فرو می کنند
mountain dew ویسکی اسکاتلندی که بطورقاچاق در کوهستانهادرست می کنند
nogging اجری که بان فواصلی را پرمی کنند
tandems وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
tandem وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
company grade پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
oast کورهای که رازک را دران خشک می کنند
mouse که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
mouses که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
ccd که دستیابی ترتیبی یا تصادفی را ممکن می کنند
musette اهنگی که برای نی انبان درست می کنند
the police are on his track مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
pontoon کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
pontoons کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
The story goes that … آورده اند که (چنین روایت کنند )…
Birds of a feather flock together . <proverb> پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
meat safe قفسه گوشت که باتورسیمی درست می کنند
tightropes طنابی که آکروباتها روی آن حرکت می کنند.
combatable قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند
They fight like cat and dog . باهم مثل سگ وگربه دعوا می کنند
numerical داده ذخیره شده کار می کنند
who are your reference? چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
human machine interface حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
tightrope طنابی که آکروباتها روی آن حرکت می کنند.
She is the talk of the town . همه راجع به او ( پشت او ) صحبت می کنند
combination مجموعهای از اعداد که یک قفل را باز می کنند
mealing table صفحهای که باروت را روی ان نرم می کنند
fleas i. doges and cats کیک هاسگ و گربه را اذیت می کنند
koumiss قومیس نوشابهای که تاتارهاازشیرمادیان درست می کنند
saw doctor ماشینی که با ان دندانههای اره رادرست می کنند
Providence watches over him. از عالم غیب اورا حفا ظت می کنند
hydropath establishment بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
processes که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند
manil hemp کنف مانیلایی که از ان طناب وبوریا درست می کنند
kirmess جشن وعیدسالیانهای که ........وفریادهای شادی برپامی کنند
huck aback حولهای پارچه نخ وکتان که گاهی گلداردرست می کنند
live lining ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
corporal oath سوگندی که بادست زدن بکتاب یاد کنند
departmental LAN چاپگرها و سایر منابع اشتراکی استفاده کنند
hydrotherapeutic بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
lachryma christi باده سرخ و شیرینی که درجنوب درست می کنند
kago تخت روان سبدی که از تیری اویزان کنند
functional مشخصاتی که نتایجی که تولید یک برنامه را معرفی می کنند
process که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند
The surely clean you out in this nightclub . دراین کارباره آدم را لخت می کنند ( می چاپند )
carriages کدهایی که حرکت کارتریج چاپگر را کنترل می کنند
messages اندازه و سرعت ارسال پیام را بیان می کنند
column ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
columns ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
rissole کوفته گوشت یا ماهی که باخمیرنان سرخ کنند
message اندازه و سرعت ارسال پیام را بیان می کنند
carriage کدهایی که حرکت کارتریج چاپگر را کنترل می کنند
In a quarrel they do not distribute sweetmeat. <proverb> توى دعوا یلوا پخش نمى کنند.
time سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
Can you get it repaired? آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
timed سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
This car is assembled in Iran. این اتوموبیل رادرایران سوار می کنند (مونتاژ )
boat people پناهندگانی که با قایق از کشور خود فرار کنند
water bed تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
These trees deprive the house of light . این درختها منز ؟ را نور محروم می کنند
qualifying shares سهامی که مدیران الزاما"باید خریداری کنند
The squirrels are storing up nuts for the winter. سنجاب ها فندقی برای زمستان ذخیره می کنند .
priestcraft دکانی که کشیش هاو ملاهادران بازی می کنند
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
times سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
rissoles کوفته گوشت یا ماهی که باخمیرنان سرخ کنند
pentarch یکی از پنج تن مردمی که در جایی حکومت کنند
database که یک سیستم مدیریت پایگاه داده ایجاد می کنند
databases که یک سیستم مدیریت پایگاه داده ایجاد می کنند
generation کامپیوترهایی که از مدارهای مجتمع و نه ترانزیستور استفاده می کنند
generations کامپیوترهایی که از مدارهای مجتمع و نه ترانزیستور استفاده می کنند
Refugees believe Germany is a land of milk and honey. پناهندگان فکر می کنند در آلمان حلوا می دهند.
mutton chop دنده و نیمی از مهره که باهم سرخ کنند
pulper اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
analogue خط وط ارتباطی که سیگنالهای آنالوگ مانند خط تلفن را منتقل می کنند
They live abroad for the greater part of the year. آنها بخش بیشتری از سال را در خارج زندگی می کنند.
analogues خط وط ارتباطی که سیگنالهای آنالوگ مانند خط تلفن را منتقل می کنند
analogues خط وط ارتباطی که سیگنالهای آنالوگ مانند صوت را منتقل می کنند
Atari ST و از پردازنده هایی استفاده می کنند که سازگار با IBM PC نیستند
backplane مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
command sponsored dependent بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
an out match مسابقهای که بیرون از زمین بازی خانگی برپا کنند
accross the slope system شبکهای زیرزمینی که در ان زهکش ها خط بزرگترین شیب را قطع می کنند
candle ends باقی مانده هرچیزکه مردم لئیم جمع می کنند
picalilli ترشی هندی که باسبزی وادویه تند درست می کنند
jacamar پرندگان منقار درازبرزیلی و مکزیکی که ازحشرات تغذیه می کنند
pneumatic بافشار گاز وسایلی که با فشارگاز یا هوا کار می کنند
resurection pie کلوچهای که از ریزههای خوراک مانده از پیش درست کنند
symmetry ink مرکبی که اثران در روی کاغذتنهاوقتی نمودارمیشودکه ان کاغذراگرم کنند
initial توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
mail application programming interface که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
initialing توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initials توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialling توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialled توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialed توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
protonotary apostoloc یکی از 21 تن متران هایی که فرمان پاپ را ثبت می کنند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com