Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
lyophobic colloid	کلویید حلال گریز
Other Matches
lyophilic colloid	کلویید حلال دوست
colloid	کلویید
cosolvent	روغن شبه حلال شبه حلال
licit	حلال
thinner	حلال
resolvent <adj.>	حلال
kosher	حلال
peels	حلال
dissolving <adj.>	حلال
lawful	حلال
permitted	حلال
solvent <adj.>	حلال
peel	حلال
solvents	حلال
legit	حلال مشروع
legitimated	حلال زاده
solvated	حلال پوشیده
solvent phase	فاز حلال
fair trade	کسب حلال
lawful	حلال داتایی
legitimates	حلال زاده
legitimate	حلال زاده
nonpolar solvent	حلال ناقطبی
legitimating	حلال زاده
acid solvent	حلال اسیدی
amphiprotic solvent	حلال امفوتری
amphiprotic solvent	حلال دوخصلتی
amphoteric solvent	حلال امفوتری
amphoteric solvent	حلال دوخصلتی
aprotic solvent	حلال بی پروتون
born in lawful wedding	حلال زاده
co solvent	کمک حلال
polar solvent	حلال قطبی
to turn an houest	پول حلال دراوردن
immiscible solvent	حلال امتزاج ناپذیر
nonqaueous solvent	حلال غیر ابی
speak of the devil and he appears <idiom>	حلال زاده بودن
extraction solvent	حلال استخراج کننده
solvated proton	پروتون حلال پوشیده
alcohol-free beer	آبجوی حلال [غذا و آشپزخانه]
varsol	حلال نفتی شبیه نفتا
true born	حلال زاده اصیل اصل
non-alcoholic beer	آبجوی حلال [غذا و آشپزخانه]
near beer [American]	آبجوی حلال [غذا و آشپزخانه]
chlorinated hydrocarbon	ماده حلال هیدروکلروکربن محلول هیدروژن و کلروکربن
toluene	مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود
truancy	گریز
scuttling	گریز
escaping	گریز
scuttles	گریز
subterfuge	گریز
scuttled	گریز
subterfuges	گریز
abscondence	گریز
scuttle	گریز
elusion	گریز
escapes	گریز
leg bail	گریز
allusions	گریز
allusion	گریز
get away	گریز
aposteophe	گریز
escape	گریز
jink	گریز
escaped	گریز
evasion	گریز
escapement	گریز
evasions	گریز
loop hole	گریز
digression	گریز
desertion	گریز
leakages	گریز
leakage	گریز
ineluctable	نا گریز
fly-by-night	شب گریز
loop	گریز
misogynists	زن گریز
scamper	گریز
elopement	گریز
chevy	گریز
misogynist	زن گریز
flight	گریز
side step	گریز
elopements	گریز
lubricious	گریز پا
metabasis	گریز
scampers	گریز
scampering	گریز
scampered	گریز
misogynous	متنفر از زن زن گریز
escape charaoter	دخشه گریز
eludible	قابل گریز
escape character	کاراکتر گریز
esc	کاراکتر گریز
contrifuge	گریز از مرکز
corticofugal	قشر گریز
Luddites	پیشرفت گریز
escapists	گریز گرای
fugue reaction	واکنش گریز
to run off	گریز زدن
glycophyte	نمک گریز
to put by	گریز زدن
ineludible	گریز ناپذیر
to give leg	گریز زدن
parthian shaft or shot	جنگ و گریز
parthian shaft or shot	تیرهنگام گریز
negative movement reflex	بازتاب گریز
evasible	گریز زدنی
velocity of escape	سرعت گریز
escape clause	شرط گریز
Luddite	پیشرفت گریز
escapists	گریز گرایانه
escape code	رمز گریز
escape convention	قرارداد گریز
prison breaker	زندان گریز
escapist	گریز گرایانه
escape velocity	سرعت گریز
escapist	گریز گرای
loup	گریز خیززدن
evade	گریز از دشمن
unsociable	مردم گریز
getaway	گریز فرار
escape	گریز فرار
running fight	جنگ و گریز
escaped	گریز فرار
hit-and-run	جنگ و گریز
hit and run	جنگ و گریز
misanthropes	انسان گریز
escaping	گریز فرار
misanthropes	مردم گریز
loopholes	راه گریز
getaways	گریز فرار
evaded	گریز از دشمن
evades	گریز از دشمن
drives	گریز پا به توپ
evading	گریز از دشمن
guy	فرار گریز
guys	فرار گریز
evasion	گریز زنی
evasions	گریز زنی
drive	گریز پا به توپ
loophole	راه گریز
dodage	گریز با توپ
apostrophize	گریز زدن
inescapable	گریز نا پذیر
centrifuge	مرکز گریز
escapes	گریز فرار
flight	عزیمت گریز
dodge	گریز زدن
loss	گریز سقوط
dodging	گریز زدن
dodges	گریز زدن
centrifugal	گریز از مرکزی
centrifuges	مرکز گریز
centrifugal	مرکز گریز
centrifugal	گریز از مرکز
misanthrope	انسان گریز
misanthrope	مردم گریز
dodged	گریز زدن
unsocial	مردم گریز
eccentricity	گریز یا خروج از مرکز
eccentricities	گریز از مرکز غرابت
eccentricity	گریز از مرکز غرابت
eccentricities	گریز یا خروج از مرکز
to play the truant	ازاموزشگاه گریز زدن
ultracentrifuge	فرا مرکز گریز
car chase	تعقیبو گریز با اتومبیل
song and dance	توضیح گریز آمیز
centrifugal force	نیروی مرکز گریز
centrifugal force	نیروی گریز از مرکز
centrifugal pump	تلمبه مرکز گریز
stand off	سرد گریز کردن
centrifugation	قوه گریز از مرکز
glycophyte	گیاه نمک گریز
escape	جان بدربردن گریز
escaped	جان بدربردن گریز
centrifugal lubrication	روغنکاری گریز از مرکز
escapes	جان بدربردن گریز
escaping	جان بدربردن گریز
eccentric disc	صفحه گریز از مرکز
eccentric cam	بادامک گریز از مرکز
data link escape	گریز اتصال دادهای
centrifugal acceleration	شتاب گریز از مرکز
contrifugal force	نیروی گریز از مرکز
conditioned escape response	پاسخ گریز شرطی
centrifugal pump	پمپ گریز از مرکز
circle dodge	گریز از حریف در مسیرمنحنی
evading	گریز زدن از ازسربازکردن
stand-offs	سرد گریز کردن
evade	گریز زدن از ازسربازکردن
evaded	گریز زدن از ازسربازکردن
evades	گریز زدن از ازسربازکردن
stand-off	سرد گریز کردن
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
evasion and scape	گریز و فراراز دست دشمن
leeway	عقب افتادگی راه گریز
blower	نوعی کمپرسور گریز از مرکز
trompement	گریز شمشیرباز از ضربه حریف
evadingly	گریز زنان بابهانه یاحیله
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com