Total search result: 201 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
key |
کلیدی که یک حرف را تولید میکند |
|
|
Other Matches |
|
oem |
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند |
edit |
کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند |
edited |
کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند |
fullest |
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند |
full |
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند |
component |
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند |
components |
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند |
softer |
کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند |
softest |
کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند |
soft |
کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند |
key |
کلیدی که ورودیهای یک رکورد را مشخص میکند |
pause key |
[کلیدی که موقتا فرآیند را قطع میکند] |
repeater |
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند |
cases |
کلیدی که حروف را از بزرگ به کوچک تبدیل میکند |
case |
کلیدی که حروف را از بزرگ به کوچک تبدیل میکند |
optimize |
کامپایلری که کد ماشین را که تولید میکند آنالیز میکند و سرعت و کارایی آنرا افزایش میدهد |
hard |
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند |
hardest |
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند |
harder |
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند |
logic |
مدار الکترونیکی یک عملوند منط قی اعمال میکند به سیگنال ورودی و خروجی تولید میکند |
soft |
صفحه کلیدی که کار کلیدها با برنامه تغییر میکند |
softer |
صفحه کلیدی که کار کلیدها با برنامه تغییر میکند |
softest |
صفحه کلیدی که کار کلیدها با برنامه تغییر میکند |
repeats |
کلیدی روی صفحه کلید که حرف انتخاب شده را تکرار میکند |
repeat |
کلیدی روی صفحه کلید که حرف انتخاب شده را تکرار میکند |
insert key |
کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند |
insert |
کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند |
inserts |
کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند |
inserting |
کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند |
ins key |
کلیدی که کلمه پرداز یا برنامه ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند |
circulating |
چرخش ذخیره سازی که دادههای ذخیره شده رابه صورت مجموعهای از باس ها که در طول رسانه حرکت می کنند نگهداری میکند و وقتی به انتها می رسند دوباره تولید میکند |
master clear |
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند |
ctrl break |
در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند |
del |
کلیدی در صفحه کلید که نشانه گر را یک حرف به عقب برمی گرداند و آن حرف را پاک میکند |
producing |
آنچه تولید میکند |
synthesizers |
وسیلهای که چیزی تولید میکند |
synthesisers |
وسیلهای که چیزی تولید میکند |
synthesizer |
وسیلهای که چیزی تولید میکند |
half |
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد |
hotter |
دستوری در برنامه به صورت کلمات مشخص کلیدی که یک کلمه مهم و اسسی را به صفحه مقصد بعدی وصل میکند که در صورتی که کاربر آن را انتخاب کند نمایش داده میشود |
hottest |
دستوری در برنامه به صورت کلمات مشخص کلیدی که یک کلمه مهم و اسسی را به صفحه مقصد بعدی وصل میکند که در صورتی که کاربر آن را انتخاب کند نمایش داده میشود |
hot |
دستوری در برنامه به صورت کلمات مشخص کلیدی که یک کلمه مهم و اسسی را به صفحه مقصد بعدی وصل میکند که در صورتی که کاربر آن را انتخاب کند نمایش داده میشود |
magnet |
آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند |
random number |
برنامهای که اعداد تصادفی را تولید میکند. |
magnets |
آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند |
object |
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند |
breeding ground |
جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند |
breeding grounds |
جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند |
sort generator |
برنامهای که یک برنامه مرتب نموده تولید میکند |
operation |
عمل منط قی که از دو ورودی یک خروجی تولید میکند |
direct objects |
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند |
objecting |
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند |
objects |
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند |
objected |
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند |
indirect objects |
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند |
membrane keyboard |
صفحه کلیدی که از صفحه پلاستیکی نازک با کلیدهای روی آن تشکیل شده است . وقتی کاربر روی کلید پردازش میکند |
nor |
عملگر بولی که یک جدول صحت تولید میکند نایا |
convertor reactor |
راکتوری که مواد شکافت پذیررا تولید و هم مصرف میکند |
phosphor |
مادهای که در اثر اعمال انرژی نور تولید میکند |
monadic operator |
عملی که از یک عملوند برای تولید نتیجه استفاده میکند |
gate |
زمانی که یک دروازه خروجی تولید میکند پس از دریافت داده ورودی |
clock |
مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند |
image |
[وسیله عکاسی الکترونیکی که سیگنالی تولید میکند به مجموعهای از نورها.] |
images |
وسیله عکاسی الکترونیکی که سیگنالی تولید میکند به مجموعهای از نورها. |
gates |
زمانی که یک دروازه خروجی تولید میکند پس از دریافت داده ورودی |
clocks |
مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند |
n channel mos |
مداری که از جریان تولید شده بارهای منفی استفاده میکند |
regenerative memory |
عملیات خواندن که به طور خودکار داده را تولید میکند و در حافظه می نویسد |
gate |
دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد |
gates |
دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد |
sensor |
وسیله نوری الکتریکی که با توجه به میزان نور سیگنال تولید میکند |
option |
کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC |
options |
کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC |
soundest |
کارت اضافی که سینگالهای صوتی آنالوگ را تحت کنترل کامپیوتر تولید میکند |
international standards organization |
سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند |
sound |
کارت اضافی که سینگالهای صوتی آنالوگ را تحت کنترل کامپیوتر تولید میکند |
picture |
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه |
sounds |
کارت اضافی که سینگالهای صوتی آنالوگ را تحت کنترل کامپیوتر تولید میکند |
pictured |
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه |
pictures |
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه |
sounded |
کارت اضافی که سینگالهای صوتی آنالوگ را تحت کنترل کامپیوتر تولید میکند |
picturing |
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه |
generator |
ای که برنامههای جدید طبق قوانین یا مشخصات ای که کاربر تنظیم کرده است تولید میکند |
generators |
ای که برنامههای جدید طبق قوانین یا مشخصات ای که کاربر تنظیم کرده است تولید میکند |
baud |
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند |
baud rate |
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند |
texts |
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند |
text |
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند |
coincidence element |
مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند |
machine address |
نوعی برنامه زبان اسمبلی که برای تولید کد که فقط از آدرس و مقدار مطلق استفاده میکند تشکیل شده باشد |
coincidence circuit |
مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند |
native |
کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود. |
disjunction |
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند |
spark printer |
چاپگر حرارتی که حروف را روی کاغذ حرارتی با جرقه الکتریکی تولید میکند |
Hayes Corporation |
تولید کننده مودم که زبان کنترل استاندارد برای مودم ها ایجاد میکند |
carrying |
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند |
natives |
کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود. |
carried |
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند |
carries |
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند |
carry |
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند |
matrix |
آرایه اتصالات بین دروازههای منط قی که تولید تعدادی تابع منط قی ممکن میکند |
matrixes |
آرایه اتصالات بین دروازههای منط قی که تولید تعدادی تابع منط قی ممکن میکند |
synthesisers |
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند |
voicing |
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند |
voices |
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند |
synthesizer |
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند |
voice |
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند |
synthesizers |
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند |
refresh memory |
واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند |
mail server |
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند |
one for one |
که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند |
capacity cost |
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت |
embryophyte |
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید |
pilot line operation |
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید |
fullest |
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند |
full |
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند |
producer's goods |
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند |
seconds |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
seconding |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
second |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
seconded |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
disassembler |
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند |
euler theorem |
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد |
production overheads |
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید |
increasing cost industry |
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود |
c & f |
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است |
dump |
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند |
planar |
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت |
derived demand |
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود . |
cost fraction |
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات |
declassified cost |
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد |
key currencies |
کلیدی |
scrolls |
کلیدی |
scroll |
کلیدی |
key verification |
بازبینی کلیدی |
key projects |
طرحهای کلیدی |
keyword |
کلمه کلیدی |
keylock |
قفل کلیدی |
keypunch |
منگنه کلیدی |
key entry |
دخول کلیدی |
keyed access |
دستیابی کلیدی |
keyword |
واژه کلیدی |
keyspace |
فاصله کلیدی |
key industries |
صنایع کلیدی |
multikey |
چند کلیدی |
matrixes |
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود |
matrix |
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود |
key |
[حرکت کلیدی شطرنج] |
kwic |
کلمه کلیدی در متن |
keypad |
صفحه کلیدی با کلیدهای |
keyboard enirv |
دخول صفحه کلیدی |
keyboard perforator |
سوراخ کن صفحه کلیدی |
keyword in context |
کلمه کلیدی در متن |
ksr |
کلمه کلیدی ارسال-پذیرش |
skeleton key |
کلیدی که چندین قفل را بازکند |
skeleton keys |
کلیدی که چندین قفل را بازکند |
You gave me the wrong key . |
کلیدی که به من دادی عوضی بود |
navigation |
چند رسانهای با کلمات کلیدی |
acceleration principle |
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید |
home |
کلیدی که نشانه گر را به شروع خط متن می برد |
bass clef |
کلیدی که زیر f ومیان cقرار میگیرد |
wall mounted switch |
کلیدی که روی دیوار نصب میشود |
homes |
کلیدی که نشانه گر را به شروع خط متن می برد |
spermary |
غده تولید کننده منی محل تولید منی |
alphanumeric |
صفحه کلیدی که شامل حروف و اعداد است |
attention |
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد |
ascii |
صفحه کلیدی که همه حروف ASC II را دارد |
key |
کلیدی که تابع دومی برای آن کلید دارد. |
enter |
کلیدی که بیان کننده انتهای یک ورودی یا یک خط از متن |
key |
کلیدی که کار مخصوص یا مجموعه دستوراتی دارد |
enters |
کلیدی که بیان کننده انتهای یک ورودی یا یک خط از متن |
entered |
کلیدی که بیان کننده انتهای یک ورودی یا یک خط از متن |
attentions |
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد |
passkey |
کلیدی که چند قفل را باز کند مفتاح |
hex |
صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد |
paged |
کلیدی که محل نشانه گر را به اندازه خط وط یک صفحه حرکت دهد |
key |
کلیدی که برای اندیس گذاری رکورد به کار می رود. |
pages |
کلیدی که محل نشانه گر را به اندازه خط وط یک صفحه حرکت دهد |
hexadecimal notation |
صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد |
backspace |
کلیدی که باعث برگشت یک واحد به عقب یا چپ نشانه گر میشود |
page |
کلیدی که محل نشانه گر را به اندازه خط وط یک صفحه حرکت دهد |
key |
کد عددی برای معرفی کلیدی که انتخاب شده است |
prtsc |
کلیدی که محتوای موجود روی صفحه را به چاپگر بفرستد |
family |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
families |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
pages |
کلیدی که محل نمایشگر را با تعداد خط وط صفحه نمایش پایین می برد |
carriage return |
سیگنال یا کلیدی که به شروع خط بعد کاغذ یا صفحه نمایش می رود |
page |
کلیدی که محل نمایشگر را با تعداد خط وط صفحه نمایش پایین می برد |
clicks |
نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse |
clicked |
نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse |
click |
نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse |
paged |
کلیدی که محل نمایشگر را با تعداد خط وط صفحه نمایش پایین می برد |
mixed capitalism |
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد |
ended |
روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد |
end |
روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد |
codepages |
تعریف حرفی که توسط کلیدی از صفحه کلید ایجاد شده است |
ends |
روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد |
hypermedia |
متن با کلمات کلیدی خاص که قادر به نمایش تصویر و صوت باشد |
gnp gap |
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه |
cursors |
کلیدی در صفحه کلید که به نشانه گر اجازه میدهد در جهتهای مختلف حرکت کند |