Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
cryptodate
کلید تاریخ رمز
Search result with all words
cryptodate
تاریخ استفاده از کلید رمز
data break
تاریخ تعویض کلید رمز
Other Matches
breaks
کلید مخصوص در صفحه کلید IBM که اجرای یک برنامه را وقتی قط ع میکند که این کلید با کلید کنترل
break
کلید مخصوص در صفحه کلید IBM که اجرای یک برنامه را وقتی قط ع میکند که این کلید با کلید کنترل
xt
صفحه کلید همراه با IBMPC که اما کلید تابعی دارد که در دوستون در گوشه سمت چپ صفخه کلید قرار دارند
scans
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scan
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scanned
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
primary key
[کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
option
کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC
options
کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC
backdated
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
antedated cheque
چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
antedate
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedates
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
martyrology
تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
prehistory
ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
hagiology
تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
date
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
dates
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
shift click
ضرب دکمه ماوس همراه بافشردن کلید Shift صفحه کلید
upper case
حروف بزرگ و نشانههای دیگرروی ماشین تایپ یا صفحه کلید که با انتخاب کلید shift دستیابی می شوند
option key
[یک کلید معرف روی بعضی ازصفحات کلید]
repeats
تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
repeat
تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
protohistory
تاریخ ماقبل تاریخ
Apple Key
کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
n-key rollover
[این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
rollover
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
alt key
کلید خاص روی صفحه کلید کامپیوتر شخصی برای انجام عملیات خاص در برنامههای کاربردی
key
ساختار فایلی که امکان دستیابی داده با استفاده از فیلد کلید یا محتوای فیلد کلید میدهد
KSAM
ساختار فایل که به داده امکانی دستیابی توسط فیلد کلید یا محتوای فیلد کلید میدهد
print
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
prints
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
printed
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
function key
کلید عملیاتی کلید تابعی
clicks
انتخاب یک کلید از صفحه کلید
click
انتخاب یک کلید از صفحه کلید
clicked
انتخاب یک کلید از صفحه کلید
enhanced
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhance
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhancing
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
at
قالب استاندارد برای صفحه کلید IBM. صفحه کلید دارای کلیدهایی در بالا است که عملیات مخصوص انجام میدهد
enhances
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
arrow keys
مجموعهای از چهار کلید در صفحه کلید که نشانه گر را در صفحه به بالا و پایین و چپ و راست
key
استفاده از بافر بین صفحه کلید و کامپیوتر برای تامین ذخیره سازی کلیدها برای ماشین نویس های سریع که چندین کلید را به سرعت انتخاب می کنند
qwerty keyboard
ترتیب صفحه کلید که روی بسیاری از صفحه کلیدهای موجود در ماشین تحریر وکامپیوتر و کلمه پردازهااستاندارد میباشد صفحه کلید کورتی
cipher
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cyphers
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
dvorak keyboard
طرح صفحه کلید که کاراتر از طرح صفحه کلید QWEEERTY است
public
رمز گشایی که از کلید عمومی برای رمز گذاری پیام استفاده میکند و از یک کلید خصوص برای رمز گشایی آن .
public
روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
appointed day
تاریخ
appointment
تاریخ
appointments
تاریخ ها
dates
[appointments]
تاریخ ها
dateless
بی تاریخ
appointed days
تاریخ ها
date
تاریخ
history
تاریخ
histories
تاریخ
date
[appointment]
تاریخ
no date
بی تاریخ
undated
بی تاریخ
dates
تاریخ
coetaneous
هم تاریخ
era
تاریخ
with effect from
از تاریخ ...
as from
از تاریخ ,
eras
تاریخ
as of
از تاریخ
coeval
هم تاریخ
backdating date
پیش تاریخ
epochs
مبدا تاریخ
dateline
تاریخ گذاری
due date
تاریخ سررسید
natural history
تاریخ طبیعی
due date
تاریخ تادیه
date of shipment
تاریخ حمل
acceptance date
تاریخ قبولی
shelf life
تاریخ مصرف
postdate
تاریخ ماقبل
postdating
تاریخ ماقبل
postdated
تاریخ ماقبل
effective date
تاریخ اجرا
economic history
تاریخ اقتصادی
postdates
تاریخ ماقبل
delivery date
تاریخ تحویل
dateable
تاریخ گذاردنی
creation date
تاریخ ایجاد
datable
تاریخ گذاردنی
historians
تاریخ گزار
current date
تاریخ جاری
completion date
تاریخ تکمیل
historians
تاریخ نویس
historian
تاریخ نویس
historian
تاریخ گزار
out of date
از تاریخ گذشته
date in issuing
تاریخ صدور
prehistory
پیش تاریخ
basic date
تاریخ ترفیع
chronogram
ماده تاریخ
closing date
تاریخ انقضاء
date of maturity
تاریخ انقضاء
dated
تاریخ دار
date of maturity
تاریخ سررسید
date of acquisition
تاریخ خریداری
date of issuance
تاریخ صدور
epoch
مبدا تاریخ
creation date
تاریخ افرینش
stale cheque
چک تاریخ گذشته
natural historian
تاریخ نویس
modern history
تاریخ معاصر
system date
تاریخ سیستم
termination date
تاریخ پایان
prehistory
ماقبل تاریخ
chronological
به ترتیب تاریخ
date of birth
تاریخ تولد
value date
تاریخ ارزش
the date was not specified
تاریخ ان معلوم
historicity
تاریخ گرایی
expiration date
تاریخ انقضا
date
نخل تاریخ
Ancient history
تاریخ باستان
in chronological order
به ترتیب تاریخ
dates
نخل تاریخ
maturity date
تاریخ سررسید
maintenance history
تاریخ تعمیرات
literary history
تاریخ ادبیات
julain date
تاریخ ژولین
intellectual history
تاریخ اندیشه ها
expiry date
تاریخ انقضاء
historically
بشکل تاریخ دراوردن
the Classical World
[the Ancient World]
جهان باستانی
[تاریخ]
to go down in history
در تاریخ ثبت شدن
landmarks
نقطه تحول تاریخ
eras
اغاز تاریخ عصر
historians
تاریخ دان مورخ
historian
تاریخ دان مورخ
landmark
نقطه تحول تاریخ
era
اغاز تاریخ عصر
Antiquity
جهان باستانی
[تاریخ]
azoic
دوران ماقبل تاریخ
datable
قابل تعیین تاریخ
of even date
دارای همان تاریخ
dateable
قابل تعیین تاریخ
morphology
تاریخ تحولات لغوی
date of change of acountability
تاریخ تسویه حساب
misdate
تاریخ غلط گذاشتن
medizeval history
تاریخ قرون وسطی
letter of even date
نامه همین تاریخ
date time group
گروه تاریخ و زمان
dateline
محل تاریخ گذاری
historical determinism
اعتقاد به جبر تاریخ
hagiologist
نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
from the date on wards
از این تاریخ به بعد
expiry date of the credit
تاریخ انقضای اعتبار
economic interpretation of history
تفسیر اقتصادی تاریخ
effective date
تاریخ شروداجرای دستورالعمل
post date
تاریخ اینده گذاشتن
post date
پیش تاریخ کردن
early German history
تاریخ ابتدایی آلمان
back dated
پیش تاریخ شده
Death keeps no calendar.
<proverb>
مرگ تاریخ ندارد.
The prehistoric creatures .
موجودات ماقبل تاریخ
An Out line of European history .
کلیات تاریخ اروپ؟
Date and place of departure.
تاریخ ؟ محل حرکت
value date
تاریخ اجرا والور
up to now
تا کنون تا این تاریخ
completion date
تاریخ انجام کار
the christian era
مبدا تاریخ میلادی
prehistoric times
ازمنه ماقبل تاریخ
What is todays date ?
تاریخ امروز چیست ؟
historic
معروف مبنی بر تاریخ
chronologically
به ترتیب زمان یا تاریخ
even
دارای همان تاریخ
chronological
دارای تسلسل تاریخ
Date of departure . Departure date.
تاریخ عزیمت (روز حرکت )
In chronological order.
بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
From the historic times.
اززمانیکه تاریخ نشان می دهد
A prehistoric fossil.
یک سنگواره (فسیل ) ماقبل تاریخ
international date line
خط بین المللی تغییر تاریخ
History is the best testimony.
تاریخ بهترین شاهد است
to cast
[throw]
somebody into the dungeon
به زندان انداختن کسی
[تاریخ]
to dungeon somebody
به زندان انداختن کسی
[تاریخ]
accommodation date
تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
basic date
تاریخ شروع خدمت در هردرجه
historicize
بعنوان تاریخ نشان دادن
afterdate
تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
phylogeny
تاریخ نژادی جانور یا گیاه
dates
تاریخ روز و ماه و سال
erenow
پیش ازاین تااین تاریخ
write up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
post dating an instrument
تاریخ مقدمی را در سند قیدکردن
write-ups
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
exergue
جای تاریخ سکه یا مدال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com