Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
sort key
کلید ترتیب
Search result with all words
ansi
ترتیبی از حروف کنترلی صفحه نمایش ANSI که رنگها و خصوصیات متن را روی صفحه کنترل میکند این ترتیب با کلید ESC و شروع میشود
qwerty keyboard
ترتیب صفحه کلید که روی بسیاری از صفحه کلیدهای موجود در ماشین تحریر وکامپیوتر و کلمه پردازهااستاندارد میباشد صفحه کلید کورتی
tabbing
ترتیب حرکت تمرکز از یک دگمه یا میدان به دیگر با انتخاب کلید tab
Other Matches
break
کلید مخصوص در صفحه کلید IBM که اجرای یک برنامه را وقتی قط ع میکند که این کلید با کلید کنترل
breaks
کلید مخصوص در صفحه کلید IBM که اجرای یک برنامه را وقتی قط ع میکند که این کلید با کلید کنترل
xt
صفحه کلید همراه با IBMPC که اما کلید تابعی دارد که در دوستون در گوشه سمت چپ صفخه کلید قرار دارند
scans
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scanned
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scan
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
option
کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC
primary key
[کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
options
کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC
random processing
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedule
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
shift click
ضرب دکمه ماوس همراه بافشردن کلید Shift صفحه کلید
upper case
حروف بزرگ و نشانههای دیگرروی ماشین تایپ یا صفحه کلید که با انتخاب کلید shift دستیابی می شوند
option key
[یک کلید معرف روی بعضی ازصفحات کلید]
repeat
تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
repeats
تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
chains
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
Apple Key
کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
n-key rollover
[این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
rollover
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
firing order
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
alt key
کلید خاص روی صفحه کلید کامپیوتر شخصی برای انجام عملیات خاص در برنامههای کاربردی
key
ساختار فایلی که امکان دستیابی داده با استفاده از فیلد کلید یا محتوای فیلد کلید میدهد
KSAM
ساختار فایل که به داده امکانی دستیابی توسط فیلد کلید یا محتوای فیلد کلید میدهد
printed
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
prints
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
print
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
function key
کلید عملیاتی کلید تابعی
click
انتخاب یک کلید از صفحه کلید
clicked
انتخاب یک کلید از صفحه کلید
clicks
انتخاب یک کلید از صفحه کلید
at
قالب استاندارد برای صفحه کلید IBM. صفحه کلید دارای کلیدهایی در بالا است که عملیات مخصوص انجام میدهد
enhance
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhanced
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhances
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhancing
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
arrow keys
مجموعهای از چهار کلید در صفحه کلید که نشانه گر را در صفحه به بالا و پایین و چپ و راست
key
استفاده از بافر بین صفحه کلید و کامپیوتر برای تامین ذخیره سازی کلیدها برای ماشین نویس های سریع که چندین کلید را به سرعت انتخاب می کنند
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
cyphers
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cipher
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
dvorak keyboard
طرح صفحه کلید که کاراتر از طرح صفحه کلید QWEEERTY است
public
روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
public
رمز گشایی که از کلید عمومی برای رمز گذاری پیام استفاده میکند و از یک کلید خصوص برای رمز گشایی آن .
running key
[کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
anomalies
بی ترتیب
irregular
بی ترتیب
regvlarity
ترتیب
anomaly
بی ترتیب
ordonnance
ترتیب
disorderly
بی ترتیب
serialization
ترتیب
to order
<idiom>
به ترتیب
arr
ترتیب
assortment
ترتیب
to make an arrangement
ترتیب
assortments
ترتیب
sequences
ترتیب
orderliness
ترتیب
set up
ترتیب
pial
بی ترتیب
sequence
ترتیب
catenation
ترتیب
kelter or kilter
ترتیب
kelter
ترتیب
collocation
ترتیب
in series
به ترتیب
immethodical
بی ترتیب
regularity
ترتیب
regularities
ترتیب
systems
ترتیب
lay out
ترتیب
ordering
ترتیب
out of kelter
بی ترتیب
arramgement
ترتیب
orderless
بی ترتیب
order
ترتیب
arrangment
ترتیب
ataxic
بی ترتیب
system
ترتیب
organization
ترتیب
organizations
ترتیب
management
ترتیب
managements
ترتیب
arrangement
ترتیب
random
بی ترتیب
configurations
ترتیب
respectively
به ترتیب
randomly
بی ترتیب
arrangements
ترتیب
configuration
ترتیب
organisations
ترتیب
instrumentation
ترتیب اهنگ
order of battle
ترتیب نیرو
line-up
به ترتیب ایستادن
line-ups
به ترتیب ایستادن
layouts
ترتیب وسایل
descending order
ترتیب نزولی
layout
ترتیب وسایل
data set
ترتیب داده
decreasing order
ترتیب کاهنده
sequences
ترتیب دادن
sequences
رشته ترتیب
calling sequence
ترتیب فراخوانی
ratings
ترتیب تقدم
rating
ترتیب تقدم
rough and tumble
بی نظم و ترتیب
compose sequence
ترتیب ساختگی
connecting arrangement
ترتیب پیوسته
formation
ترتیب قرارگرفتن
connecting arrangement
ترتیب متصل
partial order
ترتیب جزئی
partial order
پاره ترتیب
sequence
رشته ترتیب
control sequence
ترتیب کنترل
sequence
ترتیب دادن
critical assembly
ترتیب بحرانی
curialism
ترتیب دربارپاپ
birth order
ترتیب ولادت
line up
به ترتیب ایستادن
kelter
بی ترتیب مختل
alternatively
<adv.>
به ترتیب دیگر
apart from that
<adv.>
به ترتیب دیگر
indue order
به ترتیب صحیح
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
به ترتیب دیگر
by the same token
<adv.>
به ترتیب دیگر
in chronological order
به ترتیب تاریخ
firing order
ترتیب احتراق
first in first out
به ترتیب ورود
on the other hand
<adv.>
به ترتیب دیگر
arrangements
ترتیب اصلاح
on the other side
<adv.>
به ترتیب دیگر
arrangements
ترتیب تنظیم
otherwise
<adv.>
به ترتیب دیگر
fifo
به ترتیب ورود
arrangement
ترتیب تنظیم
descending sort
ترتیب نزولی
tactics
نظم و ترتیب
desultorily
بطور بی ترتیب
march order
ترتیب راهپیمایی
lighting scheme
ترتیب روشنایی
expandede order
ترتیب مبسوط
precedence
ترتیب تقدم
systems
نظم ترتیب
arrangement
ترتیب اصلاح
system
نظم ترتیب
gradational
به ترتیب درجه
ordain
ترتیب دادن
schemes
ترتیب رویه
alphabetical order
ترتیب رکوردها
schemed
ترتیب رویه
scheme
ترتیب رویه
disciplining
تادیب ترتیب
disciplines
تادیب ترتیب
discipline
تادیب ترتیب
sort order
نظم ترتیب
chronological
به ترتیب تاریخ
dresses
ترتیب دادن
dress
ترتیب دادن
In this order. In this way.
باین ترتیب
to map out
ترتیب دادن
ordained
ترتیب دادن
runs
ترتیب محوطه
word order
ترتیب واژه ها
run
ترتیب محوطه
untune
بی ترتیب کردن
train
نظم ترتیب
trained
نظم ترتیب
as to that
<adv.>
به این ترتیب
ordains
ترتیب دادن
ordaining
ترتیب دادن
orchestrations
ترتیب هم اهنگی
orchestration
ترتیب هم اهنگی
concerning this
<adv.>
به این ترتیب
permanency
ترتیب همیشگی
ascending order
ترتیب صعودی
castrametation
فن ترتیب اردو
rearrangement
ترتیب مجدد
rearrangements
ترتیب مجدد
trains
نظم ترتیب
relative location
ترتیب نسبی
make-up
ترتیب گریم
disordered
بی ترتیب اشفته
rearrngement
ترتیب مجد د
collating sequence
ترتیب تلفیقی
on this
<adv.>
به این ترتیب
random fill
خاکریز بی ترتیب
arrengement
ترتیب دادن
sequence check
مقابله ترتیب
sequence control
کنترل ترتیب
sequencing
ترتیب دهی
permanencies
ترتیب همیشگی
sequencing
ترتیب گذاری
sequencer
ترتیب سنج
for this purpose
<adv.>
به این ترتیب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com