English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
break key کلید توقف
Search result with all words
break عمل یا کلید انتخاب شده برای توقف اجرای یک برنامه
breaks عمل یا کلید انتخاب شده برای توقف اجرای یک برنامه
Other Matches
breaks کلید مخصوص در صفحه کلید IBM که اجرای یک برنامه را وقتی قط ع میکند که این کلید با کلید کنترل
break کلید مخصوص در صفحه کلید IBM که اجرای یک برنامه را وقتی قط ع میکند که این کلید با کلید کنترل
xt صفحه کلید همراه با IBMPC که اما کلید تابعی دارد که در دوستون در گوشه سمت چپ صفخه کلید قرار دارند
scan شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scanned شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scans شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
options کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC
primary key [کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
option کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC
shift click ضرب دکمه ماوس همراه بافشردن کلید Shift صفحه کلید
upper case حروف بزرگ و نشانههای دیگرروی ماشین تایپ یا صفحه کلید که با انتخاب کلید shift دستیابی می شوند
option key [یک کلید معرف روی بعضی ازصفحات کلید]
repeat تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
repeats تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
Apple Key کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
n-key rollover [این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
alt key کلید خاص روی صفحه کلید کامپیوتر شخصی برای انجام عملیات خاص در برنامههای کاربردی
key ساختار فایلی که امکان دستیابی داده با استفاده از فیلد کلید یا محتوای فیلد کلید میدهد
KSAM ساختار فایل که به داده امکانی دستیابی توسط فیلد کلید یا محتوای فیلد کلید میدهد
prints کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
print کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
printed کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
clicked انتخاب یک کلید از صفحه کلید
clicks انتخاب یک کلید از صفحه کلید
function key کلید عملیاتی کلید تابعی
click انتخاب یک کلید از صفحه کلید
at قالب استاندارد برای صفحه کلید IBM. صفحه کلید دارای کلیدهایی در بالا است که عملیات مخصوص انجام میدهد
enhance دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhancing دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhances دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhanced دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
arrow keys مجموعهای از چهار کلید در صفحه کلید که نشانه گر را در صفحه به بالا و پایین و چپ و راست
key استفاده از بافر بین صفحه کلید و کامپیوتر برای تامین ذخیره سازی کلیدها برای ماشین نویس های سریع که چندین کلید را به سرعت انتخاب می کنند
qwerty keyboard ترتیب صفحه کلید که روی بسیاری از صفحه کلیدهای موجود در ماشین تحریر وکامپیوتر و کلمه پردازهااستاندارد میباشد صفحه کلید کورتی
stand fast فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
ciphers رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cipher رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cyphers رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
dvorak keyboard طرح صفحه کلید که کاراتر از طرح صفحه کلید QWEEERTY است
public روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
public رمز گشایی که از کلید عمومی برای رمز گذاری پیام استفاده میکند و از یک کلید خصوص برای رمز گشایی آن .
suspensions توقف
interruptions توقف
flag stop توقف
stoppage توقف
parked توقف
park توقف
stop code کد توقف
halts توقف
stoppages توقف
tarriance توقف
parks توقف
suspension توقف
pausing توقف
pauses توقف
paused توقف
suspension of payment توقف
interruption توقف
pause توقف
syncope توقف
stopple توقف
interrupt توقف
commorant توقف
stand توقف
stops توقف
insolvency توقف
stopping توقف
interrupts توقف
stopped توقف
interrupting توقف
halted توقف
cessation توقف
stop توقف
halt توقف
parking place جایگاه توقف
payment stopped توقف پرداخت
park محل توقف
idle period زمان توقف
halt instruction دستورالعمل توقف
stop instruction دستورالعمل توقف
halting place توقف گاه
stay توقف کردن
stayed توقف مکث
stayed توقف کردن
hemostasis توقف خونریزی
stay توقف مکث
black induction توقف القا
closest ایست توقف
program stop توقف برنامه
stoppage of the game توقف بازی
stop sign علامت توقف
stop mechanism مکانیزم توقف
cease ایست توقف
nonstop بدون توقف
ceased ایست توقف
ceases ایست توقف
ceasing ایست توقف
failures توقف کردن
failure توقف کردن
thermal critical point نقطه توقف
closes ایست توقف
closer ایست توقف
close ایست توقف
no waiting توقف ممنوع
suspensive درحال توقف
no parking توقف ممنوع
sudden stoppage توقف ناگهانی
stop bit بیت توقف
bar stop توقف میله
slack توقف درحرکت
slacks توقف درحرکت
stopcocks وسیله توقف
stopcock وسیله توقف
continuously بدون توقف
lay by منطقه توقف
lay-by منطقه توقف
until stop [up to the stop] تا جای توقف
ports of call بندر توقف
to sojourn [formal] [in a place as a visitor] توقف کردن
break point نقطه توقف
carport توقف گاه
come down gracefully توقف منضبط
dead halt توقف مطلق
slackest توقف درحرکت
port of call بندر توقف
down time زمان توقف
parked محل توقف
parks محل توقف
lay-bys منطقه توقف
bankruptcies توقف بازرگان
bankruptcy توقف بازرگان
running key [کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
shut down point نقطه توقف تولید
stop over توقف کوتاه مدت
rest توقف فرمان ازاد
machine down time زمان توقف ماشین
rests توقف فرمان ازاد
cardiac arrest توقف ناگهانی قلب
cardiac arrests توقف ناگهانی قلب
pull up توقف کردن [اتومبیل]
stop ایستادن توقف کردن
stop توقف انجام کار
stopped توقف انجام کار
stopping ایستادن توقف کردن
stopping توقف انجام کار
blocks توقف رویدادن چیزی
blocked توقف رویدادن چیزی
block توقف رویدادن چیزی
stops ایستادن توقف کردن
stops توقف انجام کار
machine idle time زمان توقف ماشین
avast ایست توقف کنید
off one's back <idiom> توقف آزار رساندن
hovers درحال توقف پر زدن
hang up معوق شدن توقف
hovered درحال توقف پر زدن
stopped ایستادن توقف کردن
a thorugh train قطار بدون توقف
hover درحال توقف پر زدن
no end <idiom> پی درپی بدون توقف
stop off <idiom> توقف بین راه
stop dead/cold <idiom> سریع توقف کردن
prevent توقف رخ دادن چیزی
prevented توقف رخ دادن چیزی
preventing توقف رخ دادن چیزی
prevents توقف رخ دادن چیزی
time in ادامه بازی پس از توقف
slow-down <idiom> به توقف کامل نرسیدن
hold back توقف مانع شدن
measure توقف رخ دادن چیزی
hang-up معوق شدن توقف
whoa امر به توقف دادن
termination خاتمه دادن یا توقف
hang-ups معوق شدن توقف
outer fix محوطه توقف خارجی هواپیما
dwells محل توقف توقفگاه استراحت
powered توقف منبع تغذیه الکتریکی
dwells ساکن شدن زمان توقف
stopped توقف منزلگاه بین راه
powering توقف منبع تغذیه الکتریکی
dwelled محل توقف توقفگاه استراحت
dwell محل توقف توقفگاه استراحت
to stop [doing something] توقف کردن [از انجام کاری]
give pause to <idiom> باعث توقف وفکر شدن
dwell ساکن شدن زمان توقف
hangup توقف ناگهانی برنامه جاری
dwelled ساکن شدن زمان توقف
powers توقف منبع تغذیه الکتریکی
hole high توقف گوی در کنار سوراخ
stop توقف منزلگاه بین راه
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
adjustable stop توقف قابل تنظیم [مهندسی]
snowplow توقف با بردن پاشنه ها بعقب
check خطا یا توقف کوچک در فرآیند
lie to درجهت باد توقف کردن
lay over در نیمه راه توقف کردن
checked خطا یا توقف کوچک در فرآیند
checks خطا یا توقف کوچک در فرآیند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com