Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (12 milliseconds)
English
Persian
master key
کلید چندین قفل
master keys
کلید چندین قفل
Search result with all words
key
استفاده از بافر بین صفحه کلید و کامپیوتر برای تامین ذخیره سازی کلیدها برای ماشین نویس های سریع که چندین کلید را به سرعت انتخاب می کنند
bounce
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounce
برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
bounced
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounced
برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
bounces
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounces
برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
de bounce
جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
rollover
استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
rollover
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
Other Matches
breaks
کلید مخصوص در صفحه کلید IBM که اجرای یک برنامه را وقتی قط ع میکند که این کلید با کلید کنترل
break
کلید مخصوص در صفحه کلید IBM که اجرای یک برنامه را وقتی قط ع میکند که این کلید با کلید کنترل
xt
صفحه کلید همراه با IBMPC که اما کلید تابعی دارد که در دوستون در گوشه سمت چپ صفخه کلید قرار دارند
scan
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scans
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scanned
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
primary key
[کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
option
کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC
options
کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC
campus environment
محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
communication
پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
multivalent
دارای چندین قدر چندین بنیانی
polygenetic
دارای چندین نیا یا چندین تخم
shift click
ضرب دکمه ماوس همراه بافشردن کلید Shift صفحه کلید
upper case
حروف بزرگ و نشانههای دیگرروی ماشین تایپ یا صفحه کلید که با انتخاب کلید shift دستیابی می شوند
option key
[یک کلید معرف روی بعضی ازصفحات کلید]
repeat
تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
repeats
تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
Apple Key
کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
n-key rollover
[این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
alt key
کلید خاص روی صفحه کلید کامپیوتر شخصی برای انجام عملیات خاص در برنامههای کاربردی
key
ساختار فایلی که امکان دستیابی داده با استفاده از فیلد کلید یا محتوای فیلد کلید میدهد
KSAM
ساختار فایل که به داده امکانی دستیابی توسط فیلد کلید یا محتوای فیلد کلید میدهد
prints
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
printed
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
print
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
clicked
انتخاب یک کلید از صفحه کلید
click
انتخاب یک کلید از صفحه کلید
function key
کلید عملیاتی کلید تابعی
clicks
انتخاب یک کلید از صفحه کلید
enhances
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhance
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhancing
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhanced
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
at
قالب استاندارد برای صفحه کلید IBM. صفحه کلید دارای کلیدهایی در بالا است که عملیات مخصوص انجام میدهد
arrow keys
مجموعهای از چهار کلید در صفحه کلید که نشانه گر را در صفحه به بالا و پایین و چپ و راست
qwerty keyboard
ترتیب صفحه کلید که روی بسیاری از صفحه کلیدهای موجود در ماشین تحریر وکامپیوتر و کلمه پردازهااستاندارد میباشد صفحه کلید کورتی
cyphers
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cipher
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
dvorak keyboard
طرح صفحه کلید که کاراتر از طرح صفحه کلید QWEEERTY است
public
رمز گشایی که از کلید عمومی برای رمز گذاری پیام استفاده میکند و از یک کلید خصوص برای رمز گشایی آن .
public
روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
multiple
چندین
Several persons ( people ).
چندین تن
lot
چندین
multifold
چندین
several
چندین
multipoint
با چندین خط وط
ten
چندین
multivincular
چندین پیوندی
over and over
چندین بار
on several occasions
در چندین وهله
time and again
چندین بار
multivalve
چندین دریچهای
several thousands
چندین هزار
multilineal
دارای چندین خط
multicolour
با چندین رنگ
on any number of occasions
<adv.>
چندین بار
for reasons
به چندین دلیل
a lot of times
<adv.>
چندین بار
various
چندتا چندین
regularly
[often]
<adv.>
چندین بار
dozens of times
چندین بار
many
چندین بسا
frequently
<adv.>
چندین بار
many times
<adv.>
چندین بار
often
<adv.>
چندین بار
oft
[archaic, literary]
<adv.>
چندین بار
alternates
چندین بار
alternated
چندین بار
many a time
چندین بار
many books
چندین کتاب
manifold copies
چندین نسخه
many times
چندین بار
alternate
چندین بار
over again
چندین بار
over and over again
چندین بار
manyfold
چندین مرتبه
floscular
مرکب از چندین گلچه
pooh bah
صاحب چندین مقام
ends
در انتها یا پس از چندین مشکل
multifoliate
دارای چندین برگچه
multicoloured
دارای چندین رنگ
polyphonic
نماینده چندین صدا
polymerous
دارای چندین جزء
ended
در انتها یا پس از چندین مشکل
multivocal
دارای چندین معنی
multitasking
اجرای چندین کار
multistorey
ساختمان چندین طبقه
multi tasking
اجرای چندین کار
integration
انجام چندین عمل با هم
multiplicate
چندین نسخه برداشتن از
swarms
چندین اشکال برنامه
swarm
چندین اشکال برنامه
swarmed
چندین اشکال برنامه
polygastric
دارای چندین معده
polygenetic
دارای چندین مبدا
end
در انتها یا پس از چندین مشکل
polyphonous
نماینده چندین صدا
Many years passed .
چندین سال گذشت
A multi-storey building.
ساختمان چندین طبقه
He received several bullet wounds
چندین تیربه اوخورد
cluster-block
چندین طبقه آپارتمان
high-rise
ساختمان چندین اشکوبه
variform
دارای چندین شکل
running key
[کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
heteronomous
روینده تحت چندین قانون
skeleton key
کلیدی که چندین قفل را بازکند
groups
جمع اوری چندین چیز با هم
skeleton keys
کلیدی که چندین قفل را بازکند
multi disk
مربوط به چندین نوع دیسک
Several pages have been torn out.
چندین صفحه اش پاره شده
polygenous
از چندین جورخاره درست شده
multipoint
اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
Several cars collided.
چندین اتوموبیل بهم خوردند
broadcasts
ارسال داده به چندین گیرنده 2-
group
جمع اوری چندین چیز با هم
broadcast
ارسال داده به چندین گیرنده 2-
groups
جمع کردن چندین وسیله با هم
flanker
[یکی از چندین گوشه ساختمان]
cornet a pistons
یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
group
جمع کردن چندین وسیله با هم
combination
چندین چیز که با هم ترکیب شده اند
i wrote letter a letter
چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
complicated
با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
multiplex
ترکیب چندین پیام در یک رسانه ارسال
Several engineeres were removed from office.
چندین مهندس از کار بر کنار شدند
manifold writer
ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
broadcasts
پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
parallelled
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
commonest
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
broadcast
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
parallels
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
manifolder
ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
array
آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
parallelling
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
conditional
مین کننده وقوع چندین کار مشخص
varriform
دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
arrays
آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
common
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
broadcast
پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
paralleling
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleled
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
broadcasts
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
commoners
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
omnim gatherum
امیختگی چندین چیز باهم توده امیخته جنگ
gulped
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
parallel
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
gulping
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
parallelling
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
polygenist
کسیکه عقیده داردبشر دارای چندین مبدابوده است
paralleled
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
paralleling
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
multifunction
ایستگاه کاری که چندین کار می توانند انجام شوند
polypary
ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
polypidom
ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
multi terminal system
سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
parallels
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
multi programming
سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
parallelled
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
gulps
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
compound
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
compounded
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
hall-church
[کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
compounds
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
resource
استفاده از یک منبع در شبکه یا سیستم توسط چندین کاربر
Several people could be accommodated in this room.
چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
gulp
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
Hallenkirche
[کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
compounds
متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
distributes
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
commoners
کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
compounded
متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
compound
متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
decentralized computer network
شبکهای که کنترل بین چندین کامپیوتر تقسیم شده است
letter
حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
letters
حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
star network topology
شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
combinational
مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
commonest
کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
distributing
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
distribute
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
packages
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
dithers
رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
packs
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
logical
تابعی که از چندین عملگر منط قی مثل AND و OR تشکیل شده است
acronyms
حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
acronym
حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
pack
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
micro prolog
PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
dither
رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
dithered
رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
common
کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
packaged
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
condition
وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
package
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
average
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
scheduling
روش کار که به چندین کاربر امکان استفاده اشتراکی ازCPU میدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com