English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
floating kidney کلیه متحرک
nephroptosis کلیه متحرک
Other Matches
nephrogenic ایجادشده در کلیه منشعب از کلیه
hot کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hotter کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hottest کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
oogamous دارای یاخته جنسی نر کوچک و متحرک و یاخته ماده بزرگ و غیر متحرک
operating slide دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
reins کلیه ها
kidneys کلیه
all- کلیه
kidney کلیه
all کلیه
reniform کلیه مانند
renal calculus ریگ کلیه
renal gravel حصات کلیه
nephralgia قولنج کلیه
reniform شبیه کلیه
paranephric مجاور کلیه
all arms کلیه نیروها
renal gravel ریک کلیه
renal وابسته به کلیه ها
all men کلیه مردم
entireforce کلیه قوا
entireforce کلیه نیرو
all hands کلیه پرسنل
reins محل کلیه در بدن
tenantary کلیه مستاجرین یک ملک
paranephros غده روی کلیه
against all risks در براب کلیه خطرات
azoth علاج کلیه دردها
ornis کلیه مرغان یک سرزمین
The ship and all its crew were lost . کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
chronic renal failure [CRF] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
chronic kidney failure [CKF] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
Chronic kidney disease [CKD] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
demesne کلیه زمین مایملک یک شخص
kidney stone [Calculus renalis] سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
disclaim all liability کلیه بدهیها را انکار کردن
renal calculus [Calculus renalis] سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
all available کلیه توپخانه حاضر به تیر
the total population تمامی نفوس کلیه جمعیت
the t. population کلیه جمعیت همه مردم
syngraph سندی که به مهر و امضا کلیه
chronic renal disease [CRD] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
nephrolith سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
To sweep the board . کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
fauna کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
flora کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
nephrosis بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
tenantry اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
avifauna کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
adrenocortical وابسته به قشر غدهء فوق کلیه
adrenal مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
troop test ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
To pool resources to gether . کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
All thing considered. باتوجه به کلیه مسایل (تمام جوانب امر )
cortin ماده فعاله قشر غده فوق کلیه
suet چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
showdowns چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
showdown چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
Cicim جاجیم و یا کلیه بافت های ساده کفپوش
corporative state حکومتی که صاحبان کلیه مشاغل در ان شریک باشند
All wages were scaled up to 15 per cent . کلیه دستمزدها به میزان 15درصد افزایش یا فتند
We ought to (should)examineit in all itsaspects. باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
banc جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
gentelmen's agreement کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
comprehensive job کاری که کلیه اجزا ان در رشته واحدی مجتمع شود
formalism اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
farraginous تلفیق کننده کلیه شرایط واخلاقهای متفاوت وجنسهای مخالف
identity matrix ماتریسی مربع که در ان کلیه عناصرقطر اصلی یک و سایر عناصرصفر باشند
garrison forces قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
watershed management کلیه عملیات مربوط به اصلاح و نگهداری و بهره برداری از انجیرها
This is contray to all moral principles ( codes ) . این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
pure interest سود ویژه منافعی که پس از کسر کلیه استهلاکات به سرمایه گذارپرداخت میشود
grand slams علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
grand slam علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
rio treaty پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
we underwrite the company ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
legalism اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
executed contract قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
ideologies روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
historcicism فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
adrenaline هورمون قسمت مرکز غده فوق کلیه که بالا برندهء خون و فشارخون است
ejectment باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
ideology روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
member banks در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
moveable متحرک
remotest متحرک
floating متحرک
movable bridge پل متحرک
vagility متحرک
movable dam سد متحرک
locomotory متحرک
dynamic متحرک
bascule bridge پل متحرک
lock سد متحرک
ambulant متحرک
locks سد متحرک
remote متحرک
remoter متحرک
moving متحرک
dynamically متحرک
drawbridge پل متحرک
mobile متحرک
mobiles متحرک
drawbridges پل متحرک
vagile متحرک
cosmopolitanism سیستم " جهان وطنی " اعتقاد به لزوم حسن تفاهم واحترام متقابل بین کلیه ملل واقوام عالم
moving stairway پله متحرک
escalator پلکان متحرک
moving staircase پله متحرک
floating bridge پل متحرک موقتی
slide valve سوپاپ متحرک
flying machine بارفیکس متحرک
flying lines لولههای متحرک
fluid capital سرمایه متحرک
floating tool holder ابزارگیر متحرک
floating tool ابزار متحرک
moving stairway پلکان متحرک
floating crane جرثقیل متحرک
floating capital سرمایه متحرک
slide valve دریچه متحرک
escalator پله متحرک
draw arch طاق پل متحرک
slipknot گره متحرک
spermatozoid یاخته نر و متحرک
diarthrosis مفصل متحرک
crossing target هدف متحرک
crankpin یاتاقان متحرک
dynamic balay حمایت متحرک
vacillant متحرک اونگی
undersurface متحرک درزیرسطح
escalade پله متحرک
sliding wedge کشوی متحرک
transient target هدف متحرک
dynamic economy اقتصاد متحرک
travelling crane جرثقیل متحرک
zoogamete جنس متحرک
quadrantal davit جرثقیل متحرک
working fluid سیال متحرک
moving loads بارهای متحرک
moving average میانگین متحرک
movable head با نوک متحرک
wanding kidney کلبه متحرک
mobile warfare جنگ متحرک
mobile turnable ladder نردبان متحرک
swirl گرداب متحرک
adjustment wheel چرخ متحرک
propelled mine مین متحرک
adjustable seat صندلی متحرک
adjustable shelf صفحه متحرک
adjustable support پایه متحرک
adjusting lever اهرم متحرک
adjustment pedal پدال متحرک
on the wing سیار متحرک
adjustment slide فلز متحرک
mobile station فرستنده متحرک
mobile reserve احتیاط متحرک
mobile plant دستگاه متحرک
hot money پول متحرک
counter-poise پل متحرک باسکولی
roll kitchen اشپزخانه متحرک
hauling part قسمت متحرک
moving head با نوک متحرک
semimobile نیمه متحرک
living corpse مرده متحرک
walking dictionary فرهنگ متحرک
mobile phase فاز متحرک
mobile defense پدافند متحرک
travelling load بار متحرک
mobile charge بار متحرک
walking library کتابخانه متحرک
locomotor جنبده متحرک
jack knife bridge پل متحرک تاشو
moving staircase پلکان متحرک
jibs بازوی متحرک
mobile home خانه متحرک
escalators پله متحرک
mobile homes خانه متحرک
escalators : پلکان متحرک
escalator پلکان متحرک
escalator پله متحرک
abarticulation مفصل متحرک
escalator : پلکان متحرک
stepladders نردبان متحرک
stepladder نردبان متحرک
adjustable conduit attachment fixture آویز متحرک
swirls گرداب متحرک
airmobile متحرک هوایی
escalators پلکان متحرک
gangway پلکان متحرک
animation نقاشی متحرک
locomotive متحرک لوکوموتیو
locomotives متحرک لوکوموتیو
jibbing بازوی متحرک
jibbed بازوی متحرک
jib بازوی متحرک
animations نقاشی متحرک
drawbridges دریچه متحرک
drawbridge دریچه متحرک
quicksand ماسه متحرک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com