Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
action
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
actions
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
Search result with all words
operation
عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
Other Matches
current operating allowance
سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
area of operational interest
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
operations code
کد عملیاتی
operating
عملیاتی
operation code
کد عملیاتی
operational
عملیاتی
operational code
کد عملیاتی
operating speed
سرعت عملیاتی
operating ratio
نسبت عملیاتی
operating ratio
نرخ عملیاتی
operating staff
کارمندان عملیاتی
operating temperature
دمای عملیاتی
operating weight
وزن عملیاتی
operation research
پژوهش عملیاتی
operation overlay
کالک عملیاتی
operation order
دستور عملیاتی
operation map
نقشه عملیاتی
operational definition
تعریف عملیاتی
operation annexes
پیوستهای عملیاتی
operating profit
سود عملیاتی
cruising range
برد عملیاتی
action parameters
پارامترهای عملیاتی
component operation
عناصر عملیاتی
concept of operation
تدبیر عملیاتی
flowchart
شمای عملیاتی
functional specification
مشخصه عملیاتی
mission load
اماد عملیاتی
operating budget
بودجه عملیاتی
operating cost
هزینه عملیاتی
elements
عنصر عملیاتی
element
عنصر عملیاتی
operating cost
مخارج عملیاتی
operating expenses
مخارج عملیاتی
operating loss
زیان عملیاتی
incidents
حادثه عملیاتی
operational readiness
امادگی عملیاتی
operational problems
مسائل عملیاتی
operational research
تحقیق عملیاتی
operational reserve
احتیاط عملیاتی
operational reserve
ذخیره عملیاتی
incident
حادثه عملیاتی
operational route
جاده عملیاتی
endurance
برد عملیاتی
preoperational
پیش عملیاتی
operationalism
عملیاتی نگری
throughput
توان عملیاتی
staging area
منطقه عملیاتی
operational route
مسیر عملیاتی
operational costs
هزینههای عملیاتی
operations code
رمز عملیاتی
operational environment
محیط عملیاتی
operational headquarters
ستاد عملیاتی
operational management
مدیریت عملیاتی
effective through put
توان عملیاتی موثر
radius of action
برد عملیاتی هواپیما
commander's concept
تدبیر عملیاتی فرمانده
mission load
بار مبنای عملیاتی
functional units of a computer
واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
scheme of command
طرح عملیاتی یکان
fleet operating base
پایگاه عملیاتی ناوگان
standing operating procedures
روش جاری عملیاتی
operational performance category
امادگی عملیاتی از طبقه
operational weapon
جنگ افزار عملیاتی
operational amplifier
تقویت کننده عملیاتی
operational performance category
طبقه امادگی عملیاتی
operational command
فرماندهی از نظر عملیاتی
not operationally ready
غیر اماده ازنظر عملیاتی
chopped
تعویض کنترل عملیاتی یکانها
game cycle
دورههای عملیاتی بازی جنگ
chop
تعویض کنترل عملیاتی یکانها
base of operations
پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
zeroed out
غیر عملیاتی شدن یکان
unilateralism
اعتقادبهاینکهیککشورخودبایدازسلاحهایهستهایعاریشودنهاینکهمنتظرشودسایرکشورهااینکارراانجام دهند
sops
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
sequential
عملیاتی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند
present work
عملیاتی که اکنون انجام شده است
change of operation control
تغییر در نوع کنترل عملیاتی یاتعویض ان
alternate escort operating base
پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
sop
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
operationally ready
حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
routing
عملیاتی که درحین مسیریابی پیام انجام می شوند
radiological operations
عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
interlace
که هر یک خط وط مختلفی را نشان می دهند
monadic
مربوط است به عملیاتی که فقط از یک اپراند استفاده میکند
alphabets
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
rule
موقعیتهایی که یک تابع را شرح می دهند
chip
قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
alphabet
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
chips
قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
hosted
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
the oil tins leak
حلبهای نفتی نفت پس می دهند
hosting
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosts
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
host
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
target offset methode
روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
rated through put
ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
this ticket admits one
با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
psalmodic
مانندمزامیری که برای خواندن ترتیب دهند
format
داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
button
کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
buttoned
کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
matrix
الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
matrixes
الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
buttoning
کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
formats
داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
cold rolling
عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
guide bars
خط وط مخصوص دربا کد که شروع و پایان کد را نشان می دهند
assembly
تعدادی دستورات کد اسمبلی که یک کار را تشکیل می دهند
circuit
و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند
pantograph
دستگاهی که باان مقیاس یک نقشه را تغییرمی دهند
circuits
و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند
direction
دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند
Refugees believe Germany is a land of milk and honey.
پناهندگان فکر می کنند در آلمان حلوا می دهند.
slapdash
کاری که سرسری یا از روی بی پروایی انجام دهند
circuit
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
tabled
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
table
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
teleconference
کنفرانسی که چند نفر ازمناطق دور با هم انجام می دهند
stationery
صفحات چاپگر که یک سری ورقههای طولانی را تشکیل می دهند
main
بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
circuits
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
i am afriad
برای کاستن ازاثرخبری که به کسی می دهند به کار می برند
cpu
گروهی از مدارها که توابع ابتدایی کامپیوتر را انجام می دهند
tabling
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
Web server
کامپیوتری که صفحات وب را که یک وب سایت تشکیل می دهند ذخیره میکند
tables
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
counter revolution
عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
process bound
برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
fixes
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
fix
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
atomic
1-مربوط به یک اتم 2-عملیاتی که اگر در حین پردازش قط ع شود داده را به وضع اولیه خود بر می گرداند
gold contacts
که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
cold
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
colder
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
coldest
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
interpleader
محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
colds
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
product
مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند.
products
مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند.
triptych
عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
free docks
نوعی قرارداد که در ان کالا را دربندر مبدا به بندرگاه تحویل می دهند
manual
متنی که نحوه استفاده از سیستم یا نرم افزار را نشان می دهند
simulations
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
unmodified instruction
دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
simulation
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
inputted
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
Most home helps prefer to live out.
بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
movable dam
سدی که قابل انتقال بوده و مغمولا درمسیر سیل قرار می دهند
pattern
الگوریتم ها یا توابع برنامه که می توانند یک شکل را از دوربین ویدیو و.. تشخیص دهند
patterns
الگوریتم ها یا توابع برنامه که می توانند یک شکل را از دوربین ویدیو و.. تشخیص دهند
advancement
سهم الارثی که در زمان حیات پدر به فرزندان می دهند پیش قسط
impromptu
کاری که بی مطالعه و بمقتضای وقت انجام دهند بالبداهه حرف زدن
key
ترکیب دو یا چند کلید که تابعی را انجام می دهند وقتی با هم انتخاب شوند
input
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
integrated
ای که حاوی گرده وسایل جانبی است که با هم سیستم کامپیوتری را تشکیل می دهند
previewer
خصوصیاتی که به کاربر امکان می دهند تا فاهر کاغذ را پیش از چاپ ببیند
microsoft
مجموعه برنامه ها در ویندوز که به کاربر امکان می دهند فکس را از PC ارسال یا دریافت کنند
banns
اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
end system
پروتکل استاندارد OSI که به کامپیوترهای میزبان اجازه محل یابی یک router را می دهند.
machine
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machined
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
introducing
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduced
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
machines
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
record
لیست فیلدهایی که رکوردرا تشکیل می دهند با هم همراه طول ونوع داده انها
introduces
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduce
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
finder
عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
concatenate
بیشتر ازیک فایل یامجموعهای ازداده ها که باهم ترکیب می شوند تا مجموعهای را تشکیل دهند
academe
فعالیت هایی که اساتید دانشگاهی انجام می دهند نظیر نوشتن مقاله، تدریس و غیره
maintenance
ابزار تشخیص نرم افزاری که مهندسان در حین عملیات نگهداری سیستم انجام می دهند
JPEG++
حالت توسعه یافته gPEG که بخ بخشهای تصویر امکان فشرده شدن متفاوت می دهند
secure electronic transactions
استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
script
مجموعه دستوراتی که تابعی را انجام می دهند که توسط یک زبان ماکرو یا دستهای استفاده میشود
master clear
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
Perl
برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
media
دستوراتی که به هر برنامه امکان کنترل چند رسانهای می دهند مثل کارت صدا و قطعه ویدیو
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover.
برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
opens
کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند
opened
کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند
open
کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند
Huffman code
کد فشرده سازی داده که حروف ای که اغلب نرخ می دهند فضای بیت کمتری اشغال می کنند
niladic
مربوط است به عملیاتی که برای ان هیچ عملوندی مشخص نشده است
availability factor
ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
commissions
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
parkerizing
عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
suitcase
نشانهای که حاوی نوشتار صفحه نمایش است و امکان نصب راحت نوشتارها روی سیستم را می دهند
suitcases
نشانهای که حاوی نوشتار صفحه نمایش است و امکان نصب راحت نوشتارها روی سیستم را می دهند
mouses
توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
mouse
توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
flight ration
جیره عملیاتی درحین پرواز جیره هوایی
central
گروهی از مدارها که توابع اولیه یک کامپیوتر را انجام می دهند واز سه بخش تشکیل شده اند واحد کنترل
WWW
مجموعهای از میلیون ها وب سیلت و صفحات وب که با هم بخشی از اینترنت را تشکیل می دهند که اغلب اوقات توسط کاربر استفاده می شوند
add on
مدارات سیستم ها یا دستگاه های سخت افزاری که می توانند به یک کامپیوتر متصل شوند تا حافظه و کارایی آن را افزایش دهند
crop mark
در نرم افزار DTP علامتهای چاپ شده که لبه کاغذ یا تصویر را نشان میدهند و امکان برش دقیق می دهند
communication
مجموعهای از وسایل مانند ترمینال ها وچاپگر ها که توسط یک کامپیوتر مرکزی به هم وصل هستند و اجازه ارسال سریع و ساده داده می دهند
apple desktop bus
باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند
alignment
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com