English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
prime کمال بهترین قسمت
primed کمال بهترین قسمت
primes کمال بهترین قسمت
Other Matches
brand leader بهترین علامت تجاری بهترین مارک
goat hair موی بز [الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
periods کمال
svelte با کمال
exactitude کمال
crowns حد کمال
crown حد کمال
period کمال
completeness کمال
throroughness کمال
plentitude کمال
decentness کمال
perfection کمال
perfectness کمال
integrity کمال
thoroughness کمال
sophistication کمال
svelt زن با کمال
amplitude کمال
delelopment کمال
maturity کمال
entelechy کمال اول
perfectible کمال پذیر
perfectibility کمال پذیری
ideals کمال مطلوب
edifying کمال اور
elaborateness کمال دقت
hone به کمال رساندن
regretfully <adv.> با کمال تاسف
regrettably <adv.> با کمال تاسف
to the life با کمال دقت
sad to say [regrettably] <adv.> با کمال تاسف
plenitude کمال سرشاری
woefully <adv.> با کمال تاسف
to perfection بحد کمال
nephrotomy کمال منتها
unfortunately <adv.> با کمال تاسف
decently از روی کمال
apogee نقطهء کمال
the utmost love کمال محبت
accomplishment کمال هنر
matures به حد کمال رسیدن
consummation کمال منتها
acme نقطهء کمال
economic maturity کمال اقتصادی
dyed-in-the-wool تمام و کمال
mature به حد کمال رسیدن
ideal کمال مطلوب
finished مهذب با کمال
perfectionism کمال گرایی
the best of all بهترین
tiptop بهترین
priding بهترین
gilt edge بهترین
gilt edged بهترین
prides بهترین
prided بهترین
pride بهترین
first class بهترین
foremost بهترین
best بهترین
of the first water بهترین
gilt-edged بهترین
section قسمت قسمت کردن برش دادن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
in the pink در کمال تندرستی یا صحت
complementarity کمال اصل متممیت
the pink ofhealth کمال تندرستی یا صحت
full and final settlement تسویه تمام و کمال
to attain perfection بحد کمال رسیدن
perfection of savagery کمال وحشی گری
to pay off تمام و کمال پرداختن
to pay up تمام و کمال پرداختن
optimal مربوط به کمال مطلوب
meridians اوج درجه کمال
meridian اوج درجه کمال
best به بهترین وجه
qualities بهترین کیفیت
quality بهترین کیفیت
best efforts بهترین مساعی
top-notch <idiom> عالی ،بهترین
optimum بهترین امکان
best بهترین کار
In the best possible manner. به بهترین وجه
naps بهترین شرکت کننده
napping بهترین شرکت کننده
back on one's feet <idiom> به بهترین سلامتی رسیدن
dressed to kill <idiom> بهترین لباس را پوشیدن
(live off the) fat of the land <idiom> بهترین از هرچیز را داشتند
first-class درخورمردم طبقه یک بهترین
napped بهترین شرکت کننده
second best theory نظریه بهترین دوم
nap بهترین شرکت کننده
tip top بهترین اعلی درجه
designated tournament مسابقه بهترین بازیگران
classic مطابق بهترین نمونه
skimeister بهترین اسکی باز
classics مطابق بهترین نمونه
lion share بزرگترین یا بهترین بخش
best move بهترین حرکت شطرنج
I'll be happy to help [assist] you. من با کمال میل در اختیار شما هستم.
gonogenesis کمال و بلوغ سلول نطفه یاجرثومه
beau ideal زیبای تمام عیار کمال مطلوب
hit it off with someone <idiom> بهترین همراه با کسی داشتن
dress up <idiom> بهترین لباس خود را پوشیدن
the best thatone can do بهترین کاری که میتوان کرد
History is the best testimony. تاریخ بهترین شاهد است
honesty is the best policy راستی ودرستی بهترین رویه
You are counted among my best friends. شما را از بهترین دوستانم می شمارم
beluga نام بهترین نوع خاویار
flight بهترین نتیجه دور مقدماتی
best governed country کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
The best advice is, not to give any <idiom> بهترین اندرز ندادن آن است
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
ground badge علامت بهترین درجه دار یاسرباز
Which is the best way to Tehran ? بهترین راه به تهران کدام است ؟
the best game out بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
I wish you the best of luck. بهترین موفقیتها رابرایتان آرزومی کنم
optima legum ilerpres est consuetudo عرف و عادت بهترین تفسیرقانونی است
give someone the benefit of the doubt <idiom> همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
make the best of <idiom> دربدترین شرایط بهترین را انجام دادن
golden shoe بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
i had best to leaveit بهترین کاران است که ان راول کنیم
money player ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
heisman trophy جام هایزمن برای بهترین بازیگر دانشگاهی
cover search جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
autumn برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
autumns برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
drive to maturity جهش بسوی کمال چهارمین مرحله رشد در نظریه روستو
to make the most of به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
Shoppers were scrambling to get the best bargains. خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
sullivan award جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
least cost design بهترین روش استفاده از حافظه به کمک فضا یا قط عات
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
record prices بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
best ball بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
Hunger is the best sauce. <proverb> گشنگی بهترین خوشمزه کننده غذا است. [ضرب المثل ]
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
nympholept کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
handicap مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicaps مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
tilt and swivel که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
throttled عبور قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
adjudicates تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
decca سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
doll up بهترین لباس خود را پوشیدن خود را اراستن
ideal index شاخص کمال مطلوب شاخص ایده ال
Memmaker امکان نرم افزاری در برخی گونههای DOS-MS برای تشخیص خودکار تنظیم حافظه کامپیوتر برای تامین بهترین کارایی
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
utopiannism اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
with the utmost rigour با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
section قسمت
it fell to my lot to go قسمت
head stall قسمت سر
plank قسمت
kismet قسمت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com