Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (37 milliseconds)
English
Persian
to feel any one's pulse
کمان کردن
Search result with all words
loose
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
looser
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
loosest
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
string
مربی خم کردن کمان و بستن زه
timber hitch
گره وصل کردن زه به شاخه پایین کمان
to bend or draw the bow
کمان را چله کردن
Other Matches
target bow
کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان
bowing
کمان کمان هدفگیری
bow
کمان کمان هدفگیری
bowed
کمان کمان هدفگیری
bows
کمان کمان هدفگیری
rainbow border
حاشیه رنگین کمان
[در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
spots
کمان
spot
کمان
sagittarii
کمان
sagittarius
کمان
bowing
کمان
bows
کمان
bow
کمان
fiddle bow
کمان
fiddlestick
کمان
bowstring
زه کمان
arches
: کمان
bowed
کمان
arch-
کمان
arches
کمان
arch
: کمان
arch
کمان
arc
کمان
arcs
کمان
arch-
: کمان
string picture
روزنه کمان
arch-
چفت کمان
sunbow
رنگین کمان
bows
کمان شکاری
straight bow
کمان راست
bows
تعظیم کمان
longbows
کمان بزرگ
irises
رنگین کمان
long bow
کمان دستی
nock
جای زه کمان
iris
رنگین کمان
arches
چفت کمان
stacked bow
کمان باریک
faces
شکم کمان
cross bow
کمان پولادی
face
شکم کمان
bowing
کمان شکاری
arch thrust
رانش کمان
cock feather
پر وصل به کمان
bare bow
کمان لخت
handbow
کمان تیراندازی
bow and arrow
تیر و کمان
cross bow
گوله کمان
bow weight
وزن کمان
bowman
تیرانداز کمان کش
cross bow
کمان زنبورکی
bowyer
کمان ساز
bowyer
کمان فروش
to bend or draw the bow
کمان کشیدن
cant
کج گرفتن کمان
central angle of arch
دهانه کمان
included angle of arch
دهانه کمان
arch of corti
کمان کورتی
atabalist
کمان زنبورکی
swede saw
کمان اره
swede saw
اره کمان
bowing
تعظیم کمان
bowed
کمان شکاری
bowman
تیرانداز با کمان
bowed
تعظیم کمان
rainbows
رنگین کمان
rainbow
رنگین کمان
bow
کمان شکاری
bow
تعظیم کمان
arblast
کمان زنبورکی
circular measure
اندازه کمان
crossbows
کمان صلیبی
archer
تیرانداز با کمان
archers
تیرانداز با کمان
crossbow
کمان زنبورکی
crossbow
کمان پولادی
crossbow
کمان صلیبی
reflex arc
کمان بازتاب
crossbows
کمان پولادی
longbow
کمان بزرگ
power hacksaw
کمان اره
bend
کمان خمش
arch
چفت کمان
saw frame
کمان اره
crossbows
کمان زنبورکی
opalesce
مانندرنگین کمان
iridescence
نمایش رنگین کمان
slingshot
[American E]
تیر و کمان سنگی
catapult
[British E]
تیر و کمان سنگی
van
کمان سینه ناو
archery
تیراندازی با تیر و کمان
iridescency
نمایش رنگین کمان
limb
هرکدام از طرفین کمان
vans
کمان سینه ناو
limbs
هرکدام از طرفین کمان
sounding board
کمان ویولن وتار
frame
قاب چارچوب کمان
frame of hachsaw
کمان اره چکی
arc length
طول کمان
[ریاضی]
string fingers
سه انگشتی که زه کمان را می کشند
rectification of a curve
طول کمان
[ریاضی]
sounding boards
کمان ویولن وتار
catapult
[British E]
تیر و کمان قلابسنگی
crossbow man
کمانگیر با کمان صلیبی
bow hunting
شکار با تیر و کمان
bowstring
ریسمان دار زه کمان
anchors
کشیدن زه کمان تاصورت
nock
شکاف انتهای کمان
anchoring
کشیدن زه کمان تاصورت
bow hunter
شکارچی با تیر و کمان
fogbow
رنگین کمان حاصل از مه
bow fishing
ماهیگیری با تیر و کمان
slingshot
[American E]
تیر و کمان قلابسنگی
anchor
کشیدن زه کمان تاصورت
great circle route
کمان دایره عظیمه
understrung
فاصله زه تا دستگیره کمان
bow arm
بازویی که کمان را می گیرد
soundboard
کمان ویولن وتار
longbows
اغراق گویی کمان دستی
toxophilite
تیرانداز ماهر با تیر و کمان
longbow
اغراق گویی کمان دستی
draw
تیر در چله کمان گذاشتن
draws
تیر در چله کمان گذاشتن
belly
قسمت داخلی کمان نزدیک زه
circular grooving saw
کمان اره ویژه شیار
self
کمان یا تیر از یک تکه چوب
serving
پوشش نخی دورقسمتهایی از کمان
fistmele
فاصله بین دسته کمان و زه
backs
تنظیم بادبان پشت کمان
back
تنظیم بادبان پشت کمان
servings
پوشش نخی دورقسمتهایی از کمان
whip
پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
whipped
پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
bellies
قسمت داخلی کمان نزدیک زه
whips
پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
full draw
کشیدن زه کمان بطور کامل
longbows
کمان بلند در انگلستان قرون وسطی
double-bellid
[صراحی شکل شبیه دو کمان دراز]
arrow rest
تکیه گاه تیر روی کمان
bowsight
وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
hunting bow
کمان بلند و سنگین برای شکار
longbow
کمان بلند در انگلستان قرون وسطی
bowsock
پوشش تیره روی کمان ضدبازتاب نور
target archery
مسابقه تیراندازی از فاصله معین با تیر و کمان
rainbows
قوس و قزح بصورت رنگین کمان در امدن
rainbow
قوس و قزح بصورت رنگین کمان در امدن
subtense
خطی که روبروی کمان یاگوشهای واقع شود
lipping
قطعه چوبی که در ترک یاشکاف کمان گذاشته شده
lipping
قطعه چوبی که در لای شکاف کمان تعبیه شده
backed bow
کمان نوار پیچی شده برای ازدیاد مقاومت
kissing button
برامدگی روی زه که درکشیدن کامل کمان با لب کمانگیر مماس میشود
windage
تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری
sight window
بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
backing
کمان نوارپیچی شده برای ازدیادمقاومت نخ دخیره دور قرقره ماهیگیری
clout shooting
تیراندازی به هدف بزرگ ازمسافت 021 تا 081 متری باتیر و کمان
keepers
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
keeper
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
target captain
عضو تیم چهارنفره تیراندازی با تیر و کمان که ضمنا"دستور اغاز و پایان را میدهد
case
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
cases
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
sight
وسیله تنظیم دید روی کمان نشانه روی مگسک
sights
وسیله تنظیم دید روی کمان نشانه روی مگسک
fita round
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز فاصله 03 تا 09 متربرای مردان و 03 تا 07 متربرای زنان با تیر و کمان
western round
مسابقه تیراندازی زنان با 84تیر از مسافت 06 متری و84 تیر از 05 متری با کمان
pope young round
مسابقه غیررسمی با 6 تیر ازمسافتهای 02 تا 08 متری با تیر و کمان
post
محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
posted
محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
post-
محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
posts
محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
york round
مسابقه تیراندازی با 07 تیراز مسافت 001 متری و 84تیر از 08 متری و 42 تیر از06 متری با کمان
men's western round
مسابقه مردان با 84 تیر از08 متری و 84 تیر از 06متری با تیر و کمان
wand shoot
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری برای زنان و 001 متری برای مردان با تیر و کمان
st george round
مسابقه مردان هر کدام با 63تیر در مسافت 001 متر و63 تیر در 08 متر و 63 تیردر 06 متر با تیر و کمان
windsor round
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری و 63تیر از مسافت 05 متری و63 تیر از 04 متری با کمان
short international
مسابقهای که هر تیرانداز 03تیر از مسافت 05 متر و 03تیر از مسافت 53 متر و 03تیر از مسافت 52 متر با تیرو کمان می اندازد
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com