English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 64 (6 milliseconds)
English Persian
time trouble کمبود وقت
Search result with all words
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charges 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
short handed داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
short-handed داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
degradation کمبود کیفیت تصویه به علت اختلال در سیگنال یا کپی گرفتن نامناسب از سیگنال ویدیویی
degradation کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
shortage کمبود
shortages کمبود
deficiencies کمبود
deficiency کمبود
leakage کمبود کسر
leakage کمبود
leakage کمبود و کسری
leakages کمبود کسر
leakages کمبود
leakages کمبود و کسری
deficient دارای کمبود
shortcoming نکته ضعف کمبود
shortcoming کمبود
shortcomings نکته ضعف کمبود
shortcomings کمبود
defective دارای کمبود معیوب
lack کمبود نیازمندی
lacked کمبود نیازمندی
lacks کمبود نیازمندی
deficit کمبود
deficit کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
deficit کسر موازنه کمبود سرمایه
deficits کمبود
deficits کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
deficits کسر موازنه کمبود سرمایه
dearth قحط و غلا کمبود
acholia فقدات یا کمبود صفرا
anoxia کمبود اکسیژن
attenuation کاهش یا کمبود قدرت سیگنال
avitaminosis کمبود ویتامینها در بدن
beriberi بیماری کمبود ویتامن B
credit tightness کمبود اعتباری
electron deficient molecules مولکولهای با کمبود الکترون
hypoxia کمبود اکسیژن در بافتهای بدن
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
labor shortage کمبود نیروی کار
leukopenia کمبود گویچههای سفیدخون
mulnutrition کمبود مواد غذائی در بدن
nonaligned نوک خواندن که در همان محل رسانه مغناطیسی نیست که نوک نوشتن بود. تولید کمبود کیفیت سیگنال
oxygen deficit کمبود اکسیژن
scorbutic ناشی از کمبود ویتامین C
scurvy کمبود ویتامین C
short supply اماد کمبود دار
shortsage کمبود
tare and tret وزن بسته یا لفاف یا جعبه محموله و مقدار کمبود وزنی که در نتیجه حمل و نقل درمحموله ایجاد میشود وقابل قبول است
underpopulation کمبود جمعیت
xerophthalmia رمد چشم مرضی در اثر کمبود ویتامین A
shortfall کمبود
shortfalls کمبود
understaffed دچار کمبود کارمند
lacking فقدان کمبود
The room is stuffy. هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
hard up <idiom> کمبود پول
lack of confidence کمبود اعتماد به نفس
lack of self-confidence کمبود اعتماد به نفس
immune defect کمبود ایمنی [پزشکی]
immunodeficiency کمبود ایمنی [پزشکی]
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com