English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
underquote کمتر مظنه دادن
Other Matches
quote مظنه دادن
quoted مظنه دادن
quotes مظنه دادن
quoted ایراد کردن مظنه دادن
quote ایراد کردن مظنه دادن
quotes ایراد کردن مظنه دادن
short-changing کمتر پول دادن
short-changed کمتر پول دادن
short-changes کمتر پول دادن
short-change کمتر پول دادن
lessen کمتر کردن تقلیل دادن
lessens کمتر کردن تقلیل دادن
lessened کمتر کردن تقلیل دادن
lessening کمتر کردن تقلیل دادن
underlet کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
choke bore روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
quotation مظنه
quoted price مظنه
quotations مظنه
request for price quotation درخواست مظنه قیمت
rpo تقاضای مظنه قیمت
prices rule high مظنه ها بالا است
quotation قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
quotations قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
bank rate مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
current maturity قیمت دفتری دارایی در موقع فروش یا تبدیل مظنه روز نرخ روز
much less کمتر
Lt کمتر از
in a less degree کمتر
shortest کمتر
shorter کمتر
minor کمتر
infrequently کمتر
short کمتر
minus کمتر
less than کمتر از
lesser کمتر
less کمتر
low price قیمت کمتر
minority بخش کمتر
minorities بخش کمتر
A smaller number . Fewer . تعداد کمتر
inside of a week کمتر از یک هفته
inside of a week در یک هفته کمتر
cut back <idiom> استفاده کمتر
sub- در معنای کمتر
he would not accept less دو روز کمتر
stroked راندن کمتر از فرفیت
strokes راندن کمتر از فرفیت
below par کمتر از بهای اسمی
le to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
underexpose کمتر از حد لزوم در معرض
under- پایین تراز کمتر از
under پایین تراز کمتر از
shoat خوک کمتر از یک سال
hypotrophy رشد کمتر ازمعمول
less than container load کمتر از فرفیت کانتینر
stroke راندن کمتر از فرفیت
below par کمتر از ارزش اسمی
underprice قیمت کمتر از رقیب
ammo minus مهمات کمتر از نصف
shorthanded ادامه با بازیگر کمتر
stroking راندن کمتر از فرفیت
lessens کمتر شدن تخفیف یافتن
lessen کمتر شدن تخفیف یافتن
less developed countries کشورهای کمتر توسعه یافته
lessening کمتر شدن تخفیف یافتن
he is well preserved کمتر نشان پیری در او پیداست
lessened کمتر شدن تخفیف یافتن
reduced charge خرج کمتر یا پایین تر توپ
embryos جنین کمتر از هشت هفته
infant بچه کمتر ازهفت سال
weanling کره اسب کمتر از یک سال
embryo جنین کمتر از هشت هفته
infants بچه کمتر ازهفت سال
fastest عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
undervalue کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalues کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervaluing کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
factorial حاصل همه اعداد کمتر از یک عدد
undermanned دارای نفرات کمتر از میزان لازم
nursery school مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
low speed communications ارسال داده کمتر از بیت در ثانیه
undersexed دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
nursery schools مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
Is there a road with little traffic? آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
fasts عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fasted عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
eagle زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
eagles زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
fast عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
undercool خیلی کمتر از میزان لازم سردکردن
ultralight aircraft هواپیمائی با وزن کمتر از454 کیلوگرم
undervaluation تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
Is there a road with little traffic? آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
multipass overlap بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
dry year سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
anticlimax بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
bench warmer ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
underrates چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
anticlimaxes بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
bench jockey ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
to shunt somebody aside به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
underrating چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
round تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
underrated چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
roundest تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
underrate چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
larceny petty بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
hood پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
infant در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
roundest تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
run اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
hoods پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
infants در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
runs اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
round تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
By [In] comparison with the French, the British eat far less fish. در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
refan جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
fewer تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
hypoventilation تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
fewest تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
small claim ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
few تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
diminished radix complement نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
man down بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
bravo, pattern شکلی که حرارت سنج اب درعمق کمتر از 001 فاتوم نشان میدهد
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
to sugar the pill <idiom> چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
underdistance روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
cam ground piston پیستونی که قطر ان در امتدادموازی با انگشتی کمتر ازقطر ان در امتداد عمود برانگشتی باشد
to sugar-coat the pill [American E] <idiom> چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
wrought اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
complement 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
bell 0 فرم استاندارد انتقال توسط تلفن با سرعت 003 بیت درثانیه یا کمتر
complements 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
percentile یکی از مجموعههای نودونه طرح کمتر از آنکه کل درصد چیزی از بین روند
complemented 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complementing 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
to sweeten the pill <idiom> چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
delayed penalty چشمپوشی از پنالتی وقتی تعداد بازیگر کمتر چهار نفردر یک تیم شود
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
lightening hole سوراخی که در قسمتی ازسازه که کمتر تحت تنش قراردارد برای کاهش وزن ایجادمیشود
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
broad arrow engine موتور پیستونی با سه ردیف سیلندر که با زاویه کمتر از09 درجه نسبت به یکدیگرقرارگرفته اند
data diddling روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
large model مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
hyperventilation تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
accelerated depreciation استهلاک زودرس [روش استهلاک دارایی در مدتی کمتر از زمان مقرر]
output bound وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را باسرعتی کمتر از ورود داده هاانجام بدهد
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
longitudinal dihedral اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
minimim wage law قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
pullets جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullet جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
dumping صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
overlapped سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
Kufic border حاشیه کوفی [این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
conversion استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
conversions استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
under lease وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
quads درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود
quad درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود
subsonic با سرعت کمتر از سرعت صوت
his age is less than mine سال او کمتر از سال من است
trellis coding روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
virtual level تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
channel جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
trojan horse برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
his severity relaxed از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
ferrying گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to sue for damages عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
example is better than precept نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
to put any one up to something کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
defining 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
expand توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
shifts انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
televised درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducted هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com