English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (9 milliseconds)
English Persian
grant کمک دولتی اعانه
granted کمک دولتی اعانه
grants کمک دولتی اعانه
Other Matches
outdoor relief اعانه بمردمی که بیرون ازبنگاه اعانه زندگی می کنند
make a diplomatic representation به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
the funds قرضه دولتی سهام وام دولتی
subvention اعانه تخصیص اعانه
crown debt طلب دولتی بستانکاری دولتی
contributions اعانه
handout اعانه
pauper relief اعانه
contribution اعانه
subsidy اعانه
handout اعانه
relief اعانه
handouts اعانه
money box صندوق اعانه
subscribers اعانه دهنده
subscriber اعانه دهنده
bounty اعانه شهامت
poor box صندوق اعانه
contributing اعانه دادن
grant in aid اعانه ملی
contributes اعانه دادن
contributed اعانه دادن
contribute اعانه دادن
money-box صندوق اعانه
contributors اعانه دهنده
money-boxes صندوق اعانه
relief fund وجوه اعانه
contributor اعانه دهنده
fund-raising گردآوری اعانه
benefiting احسان اعانه
benefited احسان اعانه
benefit احسان اعانه
subescription پول اعانه
benefiting اعانه سود بردن
to go on the parish اعانه محلی گرفتن
benefit اعانه سود بردن
relieving officer مامور اعانه فقرا
benefited اعانه سود بردن
subsoription پول یاوجه اعانه
pauperism اعانه بگیری گروه گدایان
sustentation fund اعانه برای روحانیون بی نوا
community chest صندوق اعانه برای امورخیریه
pauper list صورت گدایان یا اعانه بگیران
benefited نمایش برای جمع اوری اعانه .
benefit نمایش برای جمع اوری اعانه .
benefiting نمایش برای جمع اوری اعانه .
out relief دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
subvention اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
casual poor کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود
contributions جبران ضرر وارده به یکی ازشرکا به وسیله سایرین اعانه دادن
contribution جبران ضرر وارده به یکی ازشرکا به وسیله سایرین اعانه دادن
governmental دولتی
belonging to the state <adj.> دولتی
government-run [television, newspaper etc.] <adj.> دولتی
governmental <adj.> دولتی
national [state, federal state] <adj.> دولتی
stating دولتی
state- دولتی
state دولتی
stated دولتی
states دولتی
public ownership مالکیت دولتی
state bank بانک دولتی
nationalized industries صنایع دولتی
state enterprise بنگاه دولتی
state college دانشکده دولتی
stated دولتی حالت
state prison زندان دولتی
state socialism سوسیالیسم دولتی
government sector بخش دولتی
government regulation مقررات دولتی
government property مال دولتی
privates غیر دولتی
public ownership خالصه دولتی
government office اداره دولتی
quasi public نیمه دولتی
state enterprise مالکیت دولتی
public ship ناو دولتی
public service استخدام دولتی
public ownership مالکیت دولتی
public monopoly انحصار دولتی
public institutions نهادهای دولتی
public domain خالصه دولتی
public assistance کمکهای دولتی
government officials مامورین دولتی
political circles دوایر دولتی
government owned industries صنایع دولتی
public servants مامورین دولتی
state- دولتی حالت
public domain مالکیت دولتی
civil services خدمات دولتی
stating دولتی حالت
public domain خالصه دولتی
public sector بخش دولتی
public schools مدارس دولتی
states دولتی حالت
state دولتی حالت
debenture حواله دولتی
economic unit موسسه دولتی و ...
civil servants مستخدم دولتی
government control کنترل دولتی
civil servant مستخدم دولتی
state ownership مالکیت دولتی
government departments دوایر دولتی
state university دانشگاه دولتی
private غیر دولتی
the funds وام دولتی
etatism سوسیالیزم دولتی
government control نظارت دولتی
privatised غیر دولتی کردن
privatizing غیر دولتی کردن
privatises غیر دولتی کردن
state planning برنامه ریزی دولتی
privatising غیر دولتی کردن
privatize غیر دولتی کردن
the king in council شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
privatized غیر دولتی کردن
privatization غیر دولتی کردن
The corruption in government offices . فساد دردستگاههای دولتی
arms نشان دولتی نیرو
government broadcasting پخش برنامههای دولتی
government bonds اوراق قرضه دولتی
adhesion الحاق دولتی به یک پیمان
bill of oredit اوراق قرضه دولتی
bureaucracies مجموع گماشتگان دولتی
bureaucracy مجموع گماشتگان دولتی
government enterprise موسسات تولیدی دولتی
government securities اوراق بهادار دولتی
quasi public company شرکت نیمه دولتی
lycee l دبیرستان دولتی درفرانسه
privatizes غیر دولتی کردن
order in council تصویب نامه دولتی
funded تنخواه قرضه دولتی سهام
fund تنخواه قرضه دولتی سهام
security گرو سهام قرضه دولتی
blue book هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
iranian state railways راه اهن دولتی ایران
fund holder دارنده سهام قرضه دولتی
dole کمک هزینه دولتی به بیکاران
public ship کشتی حمل و نقل و مسافربر دولتی
The subsidy will be phased out next year. یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
barratry خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
floater گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
emissions انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
welfare state دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
emission انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
bureaucrat مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
bureaucrats مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
demarche عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
mandatory power دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
spoils system سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
transportation in kind وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
service منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
revenue cutter کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
free trade شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
pluralism عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
common carrier شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
full power اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
federal privacy act قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
safe conducts سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conduct سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
yamen اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
pork barrel برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
governmentalize تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
semipublic نیمه عمومی نیمه دولتی
veto حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
notification عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
guild socialism سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com