Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 113 (7 milliseconds)
English	Persian
coach	کمک مربی کمک استاد
coached	کمک مربی کمک استاد
coaches	کمک مربی کمک استاد
Other Matches
instructors	استاد
instructor	استاد
craftsmaster	استاد
wright	استاد
skilful	استاد
maestro	استاد
maestros	استاد
professors	استاد
professor	استاد
adept	استاد
skippers	مربی
instructor	مربی
coached	مربی
coaches	مربی
instructors	مربی
coach	مربی
pedagogues	مربی
pedagogue	مربی
skippering	مربی
skippered	مربی
preceptress	مربی زن
player coach	مربی
educators	مربی
educator	مربی
preceptor	مربی
mentors	مربی
mentor	مربی
corrector	مربی
playing coach	مربی
skipper	مربی
trainer	مربی
trainers	مربی
adjoint	معاون استاد
past master	استاد پیشین
past master	استاد قدیمی
past masters	استاد قدیمی
master workman	استاد کار
master off	استاد شمشیربازی
past masters	استاد پیشین
chess master	استاد شطرنج
handiest	استاد در کارخود
mastered	استاد شطرنج
masters	ارباب استاد
mastered	ارباب استاد
masters	استاد شطرنج
elaborated	ساخت استاد
handier	استاد در کارخود
elaborates	ساخت استاد
handy	استاد در کارخود
tutor	استاد راهنما
elaborating	ساخت استاد
master	ارباب استاد
master	استاد شطرنج
elaborate	ساخت استاد
tutors	استاد راهنما
tutored	استاد راهنما
jumpmaster	مربی پرش
preceptorship	مربی گری
teachers	معلم مربی
teacher	معلم مربی
saboum	مربی تکواندو
sensei	مربی جودو
exercise boy	مربی اسب
coached	مربی ورزش
coaches	مربی ورزش
assistant coach	کمک مربی
assistant trainer	کمک مربی
buckaroo	مربی اسب
buckeroo	مربی اسب
coach	مربی ورزش
breeder	مربی اسب
practice makes perfect	کارکن تا استاد شوی
philologist	استاد زبان شناسی
analyst	استاد تجزیه روانکاو
analysts	استاد تجزیه روانکاو
grandmaster	استاد بزرگ شطرنج
grandmasters	استاد بزرگ شطرنج
pit detail	کمک مربی تیراندازی
contract technical instructor	مربی فنی پیمانی
jumpmaster	مربی یا سرپرست چتربازان
handler	رسیدگی کننده مربی
handlers	رسیدگی کننده مربی
As a university professor , his performance stank.	طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
To be a master of ones craft.	درفن خود استاد بودن
black belts	کمربند سیاه استاد جودو
black belt	کمربند سیاه استاد جودو
donnish	وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
he is a past master in	او در استاد یا کهنه کار است
international master	استاد بین المللی شطرنج
regius professor	استاد منصوب ازطرف پادشاه
string	مربی خم کردن کمان و بستن زه
coach and pupil method	روش مربی و شاگرد دراموزش
coach and pupil method	روش استفاده ازکمک مربی
mentoring	مربی بودن [تجارت و بازرگانی]
horsewomen	مربی اسب سوار و اسبداری
horsewoman	مربی اسب سوار و اسبداری
don	رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
donning	رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
dons	رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
The professor knows what he is talking about.	استاد ازروی اطلاع صحبت می کند
The professor stepped into the classroom.	استاد بداخل کلاس قدم گذاشت
to live in	پیش استاد یا کارفرمای خودغذا خوردن
donned	رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
school doctor	استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
Freemason	[استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
coach's box	محل ایستادن مربی در پایگاه 1 و 3 بیس بال
call time	تام یک دقیقهای مربی برای راهنمایی کردن بازیگران
following my lead	یک جور بازی که هر بازیکن را وادار میکنند هرکاری که استاد کرد او نیز بکند
Mohtasham design	طرح محتشمی [اینگونه طرح ها منسوب به استاد محتشم کاشانی بافنده مشهور کاشان می باشد.]
combat developer	وسیله اموزش دهنده رزمی مربی رزمی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com