English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (10 milliseconds)
English Persian
spotter کمک مفسر رادیویی
Other Matches
scholiast مفسر مفسر اثار ادبی کهن
interpreters مفسر عکس هوایی مفسر
interpreter مفسر عکس هوایی مفسر
cone of silence مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
radio interference تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
radio button شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
interpreter مفسر
commentator مفسر
commentators مفسر
annotator مفسر
characteristically مفسر
characteristic مفسر
glossator مفسر
glossographer مفسر
paraphraser مفسر
expounder مفسر
interpreters مفسر
explicator مفسر
exegete مفسر
paraphrast مفسر
image interpreter مفسر عکس
transfer interpreter مفسر انتقال
mystagogue مفسر اسرار دین
Perl زبان برنامه نویسی مفسر
declarative statement عبارتی در برنامه که به کامپایلر یا مفسر
practical extraction and report language زبان برنامه نویسی مفسر
declarations عبارتی در برنامه به کاپایلر یا مفسر حالت
declaration عبارتی در برنامه به کاپایلر یا مفسر حالت
interpretative کدی که توسط نامه مفسر به کار می رود
interprets زبان برنامه سازی که توسط مفسر اجرا میشود
interpreted زبان برنامه سازی که توسط مفسر اجرا میشود
cross reference generator بخشی از اسمبلر یا کامپایلر یا مفسر که لیستی از برچسبهای برنامه
interpret زبان برنامه سازی که توسط مفسر اجرا میشود
interpreting زبان برنامه سازی که توسط مفسر اجرا میشود
glossarist کسی که در پایان کتابی فهرست یا فرهنگی برای لغات دشوار ان تهیه میکند مفسر
commonest داده یا دستور برنامه به صورت استاندارد که توسط سایر پردازنده ها یا کامپیوتر هاو مفسر ها قابل فهم است
commoners داده یا دستور برنامه به صورت استاندارد که توسط سایر پردازنده ها یا کامپیوتر هاو مفسر ها قابل فهم است
common داده یا دستور برنامه به صورت استاندارد که توسط سایر پردازنده ها یا کامپیوتر هاو مفسر ها قابل فهم است
radio رادیویی
broadcasting رادیویی
radios رادیویی
radioed رادیویی
radioing رادیویی
radio frequency فرکانس رادیویی
radio horizon افق رادیویی
r.f. بسامد رادیویی
telephoto عکاسی رادیویی
listening silence سکوت رادیویی
telephotography عکاسی رادیویی
radio link پیوند رادیویی
radio interference پارازیت رادیویی
play by play پخش رادیویی
radiophoto عکاسی رادیویی
phototelegraphy عکاسی رادیویی
compere مجریبرنامهتلویزیونییا رادیویی
wirephoto عکاسی رادیویی
radio match رویارویی رادیویی
radio silence سکوت رادیویی
radio wave موج رادیویی
radio waves امواج رادیویی
radiographic عکس رادیویی
radiographic مخابرات رادیویی
radiometeorograph هوانگار رادیویی
radiophotograph عکس رادیویی
radmail پست رادیویی
receiving set گیرنده رادیویی
radio sextant سکستانت رادیویی
radio frequencies فرکانسهای رادیویی
radio ferquency بسامد رادیویی
radio navigation ناوبری رادیویی
radio receiver گیرنده رادیویی
radio alimeter فرازیاب رادیویی
radio beacon بیکن رادیویی
radio broadcasting پخش رادیویی
radio call sign معرف رادیویی
radio compass قطبنمای رادیویی
radio control فرمان رادیویی
radio detection اکتشاف رادیویی
radio dicipline انضباط رادیویی
space radiation تشعشع رادیویی
waved موج رادیویی
receiver گیرنده رادیویی
call signs معرف رادیویی
radio telescope تلسکوپ رادیویی
facsimiles عکس رادیویی
receivers گیرنده رادیویی
radio metal locator فلزیاب رادیویی
metal locator فلزیاب رادیویی
electronic locator فلزیاب رادیویی
radio telescopes تلسکوپ رادیویی
call sign معرف رادیویی
transmitter فرستنده رادیویی
facsimiles عکاسی رادیویی
facsimile عکس رادیویی
waves موج رادیویی
waving موج رادیویی
transmitters فرستنده رادیویی
fax عکاسی رادیویی
hertzian wave موج رادیویی
faxed عکاسی رادیویی
faxes عکاسی رادیویی
wave موج رادیویی
faxing عکاسی رادیویی
facsimile عکاسی رادیویی
radio پیام رادیویی فرستادن
radiotelegraphic تلگراف رادیویی کردن
radiotelegraph تلگراف رادیویی کردن
rawinsonde جهت یاب رادیویی
radioing پیام رادیویی فرستادن
radios پیام رادیویی فرستادن
radio approach دستگاه تقرب رادیویی
radio astronomy اختر شناسی رادیویی
radiograph پوتونگار عکس رادیویی
radiographs پوتونگار عکس رادیویی
radio call sign معرف ایستگاه رادیویی
broadcasting station ایستگاه رادیویی فرستنده
skip zone منطقه کور رادیویی
high power radio station ایستگاه رادیویی بزرگ
groundwave موجهای رادیویی زمینی
radioed پیام رادیویی فرستادن
wave front جبهه امواج رادیویی
net call sign معرف رادیویی شبکه
direction finder جهت یاب رادیویی
play by play پخش رادیویی مسابقه
telemetry مسافت سنجی رادیویی
tactical call sign معرف رادیویی تاکتیکی
radio frequency interference تداخل فرکانس رادیویی
radio frequency transformer مبدل بسامد رادیویی
garbage واسط رادیویی از کانالهای مجاور
screenwriter نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
screenplays نمایشنامه رادیویی وسینمایی یاتلویزیونی
screenplay نمایشنامه رادیویی وسینمایی یاتلویزیونی
rf Frequency Radio فرکانس رادیویی
radmail وسیله ارسال پیام رادیویی
twin sideband ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
screenwriters نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
radio range station ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
back scattering توزیع معکوس امواج رادیویی
back scattering پخش معکوس امواج رادیویی
coastal refraction انعکاس ساحلی امواج رادیویی
radio frequency amplifier فزون ساز بسامد رادیویی
sweep jamming امواج سیار پارازیت رادیویی
high frequency radio station ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
r f power supply منبع توان بسامد رادیویی
influence mine مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
high frequency radio direction finding جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
beacon امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
phototelegraphyt مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
station break وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
maintain watch مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
radiographs پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
fade از سیگنال رادیویی یا لکتریکی کم توان تر شدن
beacons امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
fades از سیگنال رادیویی یا لکتریکی کم توان تر شدن
radiograph پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
vocoder وسیله کوتاه کردن عرض باندفرکانس رادیویی
demodulate از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
coastal refraction تغییر جهت امواج رادیویی در برخورد به ساحل
We finally succeed in making a radio contact. عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
radiolocation تعیین محل نقاط با استفاده ازامواج رادیویی
loran تعیین خط سیر هواپیمایاکشتی بوسیله مخابرات رادیویی
radio procedures روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
radio relay رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی
listening silence به گوش بودن از نظر رادیویی بدون ارسال پیام
low frequency امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
radio range ایستگاه ناوبری رادیویی یاتعیین محل هدفها به وسیله بی سیم
high frequency فرکانس رادیویی بین 3 تا 03مگاهرتز مورد استفاده درمخابرات هوا به دریا
microwave hop یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
homing device رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
glideslope شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
meaconing گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
homing روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
manipulative deception تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
rf ورقه نازک فلزی که اطراف یک کابل پیچیده شده که مانع ارسال سیگنالهای واسط فرکانس رادیویی میشود
squelch circuit یک نوع مدار رادیویی است که وفیفه ان کم کردن صداهای اضافی متن پیامها و یا ازبین بردن خرخر صدای رادیواست
command.com در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
CB مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
consol دستگاه ناوبری رادیویی صفحه کلید دستگاههای ارتباطی صفحه رادار
galactic noise تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
radio countermeasures اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
radio deception گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
run duration 1-کد برنامهای که کامپایل شده است و به صورتی است که مستقیماگ توسط کامپیوتر قابل اجرا است .2-برنامه مفسر تجاری که به همراه برنامه کاربردی زبان سطح بالا فروخته میشود که امکان اجرای آنرا فراهم میکند
superheterodyne گیرنده رادیویی که در ان سیگنال دریافتی با فرکانس نوسانی موضعی به منظورایجاد فرکانس بینابین که سپس با مزیتهای متعددتقویت میشود ترکیب میگردد
nett شبکه رادیویی تور استتار شبکه
listening watch پست به گوش رادیویی نگهبانی به گوش
nets شبکه رادیویی تور استتار شبکه
net شبکه رادیویی تور استتار شبکه
radiogram پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
radiograms پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
wireless network شبکه ایکه از کابل برای ارسال داده بین دو کامپیوتر استفاده نمیکند و بجای آن از سیگنال رادیویی برای ارسال سیگنال استفاده میکند
intercept receiver دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com