English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (8 milliseconds)
English Persian
standing committee کمیته دائمی
Other Matches
standing order دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing orders دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
retainer حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainers حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
committees کمیته
commitee کمیته
commission کمیته
commissioning کمیته
committee کمیته
commissions کمیته
bureau کمیته
bureaus کمیته
departments حوزه کمیته
department حوزه کمیته
subcommittees کمیته فرعی
societies شرکت کمیته
society شرکت کمیته
collegium هیئت یا کمیته
governing board کمیته حاکمه
arbitration committee کمیته داوری
subcommittee کمیته فرعی
commissions کمیسیون و کمیته
legal committee کمیته حقوقی
rules committee کمیته قوانین
steering committee کمیته رهبری
investigating committee کمیته بازرسی
committee of inquiry کمیته بازرسی
committee هیئت یا کمیته
committees هیئت یا کمیته
commissioning کمیسیون و کمیته
commission کمیسیون و کمیته
european committee for standardization کمیته اروپایی استاندار
hospital infection committee کمیته عفونت بیمارستان [پزشکی]
board of management کمیته مباشر [شرکت سهامی]
managing board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
management board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of managers کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board کمیته تخته کار صفحه چارت
boarded کمیته تخته کار صفحه چارت
olympic review نشریه رسمی کمیته بین المللی المپیک
steering committee کمیته مامورتهیه برنامه کار یک مجلس یا مجمع
ccitt کمیته مشاوره بین المللی تلگراف وتلفن
ntsc Commitee TelevisionSystem National کمیته ملی سیستم تلویزیون
perennials دائمی
first string دائمی
permanent دائمی
sequential دائمی
ceaseless دائمی
standing دائمی
perennial دائمی
constant دائمی
continous دائمی
constants دائمی
permanent saving پس انداز دائمی
permanent insane مجنون دائمی
permanent income درامد دائمی
permanent hardness سختی دائمی
permanent load بار دائمی
permanent fault عیب دائمی
permanent error خطای دائمی
permanent consumption مصرف دائمی
permanent color رنگ دائمی
persistent inflation تورم دائمی
permanent storage انباره دائمی
permanent storage انبارش دائمی
steady flow جریان دائمی
standing army ارتش دائمی
regular salary حقوق دائمی
regular army ارتش دائمی
premanent way خط ثابت خط دائمی
permanent way مسیر دائمی
permanent tooth دندان دائمی
permanent structures ساختمانهای دائمی
permanent store انباره دائمی
permanent storage حافظه دائمی
sustained speed سرعت دائمی
costant load بار دائمی
everlasting همیشگی دائمی
consistent flow جریان دائمی
constant power توان دائمی
creep limit حد انبساط دائمی
continous cycle گردش دائمی
continous earth زمین دائمی
continous operation کار دائمی
continous running گردش دائمی
continual دائمی همیشگی
eternal بی پایان دائمی
permanent magnet اهنربای دائمی
permanent دائمی ماندنی
permanent سیر دائمی
continous rolling نورد دائمی
steady state حالت دائمی
continous anealing furnace کوره ملتهب دائمی
continous mixer مخلوط کننده دائمی
continous milling machine دستگاه فرز دائمی
continous heating furnace کوره حرارتی دائمی
permanent residence permit جواز اقامت دائمی
sustained short circuit اتصال کوتاه دائمی
fereter [معابد دائمی در کلیساها]
indefinite leave to remain [British E] جواز اقامت دائمی
continuous rain بارش باران دائمی
continous conveyor بالابر دائمی و ثابت
cruising speed سرعت دائمی اتومبیل
continous traction نیروی کشش دائمی
continous strand furnace کوره رشتهای دائمی
fatigue bending test ازمایش خمش دائمی
permanent magnet steel فولاد اهنربای دائمی
fatigue bending machine دستگاه خمش دائمی
perpetual motion machine ماشین خودکار دائمی
keelboat قایق با تیر دائمی کف
continous casting plant تاسیسات ریخته گری دائمی
perpetuating دائمی کردن جاودانی ساختن
alternating stress تنش نوسان دار دائمی
perpetuates دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuated دائمی کردن جاودانی ساختن
continous casting method روش ریخته گری دائمی
perpetuate دائمی کردن جاودانی ساختن
engramme تحولات دائمی هسته سلول
perennially بطور ماندگاریا دائمی همیشه
continous tinning line تاسیسات قلع کاری دائمی
continous rod mill دستگاه نورد سیم دائمی
engram تحولات دائمی هسته سلول
perpetual stock record سابقه دائمی موجودی انبار
permanent income hypothesis فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
permafrost لایه منجمد دائمی اعماق زمین
mandate قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
permanent emplacement موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
mandate حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی
commitment board هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
hallucinosis حالت هذیانی و وهمی ابتلاء به توهم دائمی
alnico الیاژی از اهن جهت ساخت اهنربای دائمی
observer گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observers گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
engram اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
engramme اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
cross to bear/carry <idiom> رنج دادن کاری بصورت دائمی انجام میگیرد
flag station جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
theft بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
thefts بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
tenant in fee simple متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
permanent income hypothesis این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
presidium هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
continous immersion test ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
perpetual inventory فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
air priorities committee کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
perpetual bonds اوراق قرضه بدون مدت اوراق قرضه دائمی
air pollution monitoring مراقبت دائمی الودگی هوا فرابینی الودگی هوا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com