English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (3 milliseconds)
English Persian
scalar quantity کمیت نردهای
Other Matches
lattice bridge پل نردهای
scalar product ضرب نردهای
fender نرده روکش نردهای
measure 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
inner product ضرب نقطهای ضرب نردهای
quantum کمیت
shagreen کمیت
quant کمیت
quantities کمیت
scalar کمیت
quantity کمیت
alternating quantity کمیت متناوب
oscillating quantity کمیت نوسانی
quantity control کنترل کمیت
quantifier کمیت سنج
certificating of quantity گواهی کمیت
pulsating quantity کمیت ضربانی
certificate of quantity گواهی کمیت
batch quantity کمیت گروهی
peridic quantity کمیت تناوبی
physical quantity کمیت فیزیکی
scalar quantity کمیت عددی
vector quantity کمیت برداری
sinusoidal quantity کمیت سینوسی
scalar quantity کمیت اسکالر
mean value of periodic quantity میانگین کمیت دورهای
observable quantity کمیت مشاهده پذیر
conserved quantity کمیت ثابت [فیزیک]
scalar quantity کمیت غیر برداری
phase of a sinusoidal quantity فاز کمیت سینوسی
pseudoscalar quantity کمیت شبه عددی
quantifying کمیت را تعیین کردن
quantifies کمیت را تعیین کردن
quantified کمیت را تعیین کردن
evaluating محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluates محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluated محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluate محاسبه یک مقدار یا کمیت
quantity surveyor ارزیاب کمیت مواد
quantity surveyors ارزیاب کمیت مواد
quantify کمیت را تعیین کردن
damped sinusoidal quantity کمیت سینوسی میرنده
quantification کمیت پذیر کردن
conserved quantity کمیت پایسته [فیزیک]
even کمیت یا عدد که ضریب دو است
scalar کمیت نرده ای [فیزیک] [ریاضی]
symmetrical alternating quantity کمیت متناوب متقارن نامتوازن
telemetry اندازه گیری یک کمیت یا کیفیت
time constant of an exponential quantity ثابت زمانی یک کمیت نمایی
scalar quantity کمیت نرده ای [فیزیک] [ریاضی]
evaluations عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluation عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
measure روش محاسبه اندازه یا کمیت
quotas کمیت تعیین شده توسط دولت
quota کمیت تعیین شده توسط دولت
dimensionless quantity کمیت بدون بعد [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
charges 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
levelled کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
leveled کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
levels کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
stakhnovism افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر
instantaneous readout سیستمی بدون تاخیر بین گیرنده کمیت موردنظر ونشاندهنده ان
relocation کمیت افزوده شد به یک آدرس برای انتقال به محل دیگری ازحافظه
radiation shield وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند
the quantity of a vowel کوتاهی وبلندی حرف صدایی کمیت حرف مصوت
normalising تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalizes تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalize تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalises تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalised تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
economic order quantity کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com