Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
interstate commerce commission
کمیسیون تجارت بین ایالات
Other Matches
internationals
ElectrotechnicalCommission ...کمیسیون الکتریکی جهانی کمیسیون بین المللی مهندسی برق
international
ElectrotechnicalCommission ...کمیسیون الکتریکی جهانی کمیسیون بین المللی مهندسی برق
federal reserve system
ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
commission of conciliation
کمیسیون حل اختلاف کمیسیون توافق
disciplinary control board
کمیسیون 5 نفری یکانها کمیسیون 5 نفری شورای انضباطی یکان
custom of a trade
عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
lawmerchant
حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
commission
کمیسیون
commissioning
کمیسیون
commitee
کمیسیون
commissions
کمیسیون
united states
ایالات متحده
commissioning
کمیسیون و کمیته
investigating committee
کمیسیون بازجویی
commission
کمیسیون و کمیته
committee of inquiry
کمیسیون بازجویی
boarded
هیئت کمیسیون
board
هیئت کمیسیون
court of inquiry
کمیسیون تحقیق
commission of enquiry
کمیسیون تحقیق
joint committee
کمیسیون مشترک
fact finding body
کمیسیون تحقیق
military comission
کمیسیون نظامی
committe of foreign exchange
کمیسیون ارز
select committe
کمیسیون پارلمانی
subcommittees
کمیسیون فرعی
commissions
کمیسیون و کمیته
subcommittee
کمیسیون فرعی
committee of ways and means
کمیسیون مالی
courts of inquiry
کمیسیون تحقیق
United States of America
ایالات متحده امریکا
lord lieutenant
نماینده پادشاه در ایالات
ole glory
پرچم ایالات متحده
confederacies
ایالات هم پیمان هم پیمانی
confederacy
ایالات هم پیمان هم پیمانی
united states attorney
دادستان کل ایالات متحده
the united states of america
ایالات یا کشورهای متحدامریکا
USA
ارتش ایالات متحده
committees
کمیسیون مجلس مشاوره
healt and safety commision
کمیسیون سلامت و امنیت
human rights commission
کمیسیون حقوق بشر
committee
کمیسیون مجلس مشاوره
USA
مخفف ایالات متحده امریکا
state hood
حالت وشرایط ایالات امریکا
iec
کمیسیون بین المللی الکترونیک
prevention of discrimination sub commiss
کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
U.S.A.F
مخفف نیروی هوایی ایالات متحده
north-eastern
وابسته به شمال شرق ایالات متحده
department of state
وزارت خارجه ایالات متحده امریکا
stars and bars
نخستین پرچم ایالات متحده امریکا
republican party
یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
girl scout
عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
f.b.i
یکی از ادارات وزارت دادگستری ایالات متحده
girl scouts
عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
virginia
نام یکی از ایالات اتازونی توتون ویرژینی
Central Intelligence Agency
مرکز اداره اطلاعات
[ایالات متحده آمریکا]
The passenger was admitted into the USA.
به مسافر اجازه ورود به ایالات متحده آمریکا را دادند.
Uncle Sam
لقب دولت ایالات متحده امریکا عمو سام
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack.
سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
first class cricket
مسابقه کریکت بین تیمهای حرفهای و اماتور ایالات ودانشگاههای انگلستان
liberty party
حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
blue laws
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue law
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
national crime information center
شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
Indian summer
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summers
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
member banks
در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
new deal
روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
ecafe
کمیسیون اقتصادی اسیا و خاور دور که در سال 7491 در سازمان ملل تشکیل شده است
Ivy League
نام گروهی از دانشگاههای قدیمی و نامور بخش شرقی ایالات متحده که با هماتحادیهی ورزشی و غیره دارند
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it.
ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند
[مخالفت کردند ]
.
provincialism
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
democratic party
یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
mysteries
تجارت
mystery
تجارت
graphics, business
تجارت
furriery
تجارت خز
traded
تجارت
trade
تجارت
commerce
تجارت
trafficked
تجارت
trafficking
تجارت
traffics
تجارت
traffic
تجارت
business
تجارت
businesses
تجارت
internal trade
تجارت داخلی
law of the staple
حقوق تجارت
law merchant
قانون تجارت
internal commerce
تجارت داخلی
law merchant
حقوق تجارت
joint adventure
تجارت مشترک
maritime trade
تجارت دریایی
open trade
تجارت ازاد
unfavorable trade
تجارت نامساعد
traditional trade
تجارت سنتی
trade deficit
کسری تجارت
trade barrier
مانع تجارت
regional trade
تجارت منطقهای
restraint of trade
محدودیت تجارت
unfavorable trade
تجارت نامطلوب
mercantile law
قانون تجارت
merchandies
تجارت کردن
laissez-faire
ازادی تجارت
free trade
تجارت ازاد
trafficked
تجارت غیرقانونی
traffic
تجارت غیرقانونی
bilateral trade
تجارت دوجانبه
business law
حقوق تجارت
cabotage
تجارت ساحلی
carring trade
تجارت داخله
chamber of commerce
اطاق تجارت
chamber of commerce
اتاق تجارت
chamber of trade
اتاق تجارت
commercial code
قانون تجارت
commercial law
قانون تجارت
commercial law
حقوق تجارت
commercial
مربوط به تجارت
commercialism
تجارت گرائی
businesses
موضوع تجارت
merchandise
تجارت کردن
business
موضوع تجارت
refinance
از نو تجارت کردن
refinanced
از نو تجارت کردن
refinances
از نو تجارت کردن
traffics
تجارت غیرقانونی
trafficking
تجارت غیرقانونی
refinancing
از نو تجارت کردن
enterprise
تعهد تجارت
enterprises
تعهد تجارت
counter trade
تجارت متقابل
fair trade
تجارت منصفانه
foreign trade
تجارت خارجی
flax trade
تجارت کتان
free in trade
تجارت ازاد
fair trade
تجارت عادلانه
fair trade
تجارت مشروع
floating trade
تجارت دریایی
free trader
تجارت ازاد
freedom of trade
ازادی تجارت
home trade
تجارت داخلی
freedom of enterprise
ازادی تجارت
international trade
تجارت بین الملل
trafficked
تجارت هدایت شده
contraband
تجارت قاچاق یاممنوع
free enterprise system
نظام تجارت ازاد
gains from trade
منافع حاصل از تجارت
trade
تجارت داد وستد
mentoring
مرشدی
[تجارت و بازرگانی]
free trade area
منطقه تجارت ازاد
free trade area
حوزه تجارت ازاد
trafficking
تجارت هدایت شده
international trade
تجارت بین المللی
free enterprise
تجارت ومعامله ازاد
invisible items of trade
اقلام نامرئی تجارت
traffics
تجارت هدایت شده
It is both pilgrimage and commerce.
<proverb>
هم زیارت است هم تجارت .
invisible trade
تجارت غیرقابل رویت
downtown
مرکز تجارت شهر
traffic
تجارت هدایت شده
carrying business
تجارت حمل و نقل
trade
تجارت داد و ستد
carrying trade
تجارت حمل و نقل
adventure
تجارت مخاطره آمیز
shipping trade
تجارت حمل و نقل
transport business
تجارت حمل و نقل
balance of foreign trade
تراز تجارت خارجی
multilateral trade
تجارت چند جانبه
transport industry
تجارت حمل و نقل
carrying-trade
تجارت حمل و نقل
transport trade
تجارت حمل و نقل
adventures
تجارت مخاطره امیز
trade magazine
مجله تخصصی تجارت
visibles
اقلام مرئی تجارت
traded
تجارت داد وستد
commerce
معاشرت تجارت کردن
automobile trade
صنعت یا تجارت اتومبیل
traded
تجارت داد و ستد
communications stallite corporation
یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
mall
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
mentoring
مربی بودن
[تجارت و بازرگانی]
micro-economics
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
microeconomics
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
multilateral trade
تجارت باچند کشور در ان واحد
copartner
سهیم وشریک در تجارت وغیره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com