Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
prevention of discrimination sub commiss	کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
Other Matches
subcommittee	کمیسیون فرعی
subcommittees	کمیسیون فرعی
internationals	ElectrotechnicalCommission ...کمیسیون الکتریکی جهانی کمیسیون بین المللی مهندسی برق
international	ElectrotechnicalCommission ...کمیسیون الکتریکی جهانی کمیسیون بین المللی مهندسی برق
commission of conciliation	کمیسیون حل اختلاف کمیسیون توافق
indiscriminate	خالی ازتبعیض
disciplinary control board	کمیسیون 5 نفری یکانها کمیسیون 5 نفری شورای انضباطی یکان
subspecies	قسم فرعی جنس فرعی از یک نژاد
by pass	بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
by pass	گذرگاه فرعی مسیر فرعی
ecotype	بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
commissions	کمیسیون
commissioning	کمیسیون
commission	کمیسیون
commitee	کمیسیون
board	هیئت کمیسیون
boarded	هیئت کمیسیون
fact finding body	کمیسیون تحقیق
courts of inquiry	کمیسیون تحقیق
court of inquiry	کمیسیون تحقیق
commission	کمیسیون و کمیته
commissions	کمیسیون و کمیته
commission of enquiry	کمیسیون تحقیق
committe of foreign exchange	کمیسیون ارز
committee of ways and means	کمیسیون مالی
committee of inquiry	کمیسیون بازجویی
commissioning	کمیسیون و کمیته
military comission	کمیسیون نظامی
investigating committee	کمیسیون بازجویی
select committe	کمیسیون پارلمانی
joint committee	کمیسیون مشترک
human rights commission	کمیسیون حقوق بشر
committees	کمیسیون مجلس مشاوره
healt and safety commision	کمیسیون سلامت و امنیت
committee	کمیسیون مجلس مشاوره
iec	کمیسیون بین المللی الکترونیک
interstate commerce commission	کمیسیون تجارت بین ایالات
search jammer	تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
ecafe	کمیسیون اقتصادی اسیا و خاور دور که در سال 7491 در سازمان ملل تشکیل شده است
stbtitle	عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
sublease	اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
obstructions	جلوگیری
arrests	سد جلوگیری
interdiction	جلوگیری
stoppages	جلوگیری
restraint	جلوگیری
restraints	جلوگیری
stoppage	جلوگیری
interception	جلوگیری
arrested	سد جلوگیری
suppression	جلوگیری
contraception	جلوگیری
forbiddance	جلوگیری
prevention	جلوگیری
obstruction	جلوگیری
countercheck	جلوگیری
arrest	سد جلوگیری
debarment	جلوگیری
premunition	جلوگیری
tributary	فرعی
branch line	خط فرعی
branch lines	خط فرعی
tributaries	فرعی
succursal	فرعی
sub dam	سد فرعی
inferior	فرعی
second class	فرعی
by	فرعی
accessory	فرعی
secondary	فرعی
by-effect	اثر فرعی
extrinsic	فرعی
subsidiaries	فرعی
subsidiary	فرعی
incident	فرعی
incidents	فرعی
derivative	فرعی
derivatives	فرعی
lateral	فرعی
subalterns	فرعی
subaltern	فرعی
ancillary	فرعی
spillover effect	اثر فرعی
adjuncts	فرعی
petty	فرعی
secondary effect	اثر فرعی
fall-out [side effect]	اثر فرعی
min	فرعی
half deck	پل فرعی
accessorial	فرعی
byeffect	اثر فرعی
adjunct	فرعی
inferiors	فرعی
minor	فرعی
adverse reaction	اثر فرعی
accident prevention	جلوگیری از سانحه
controlment	اختیارداری جلوگیری
restrains	جلوگیری کردن از
hindering	جلوگیری کردن
restraining	جلوگیری کردن از
preventible	قابل جلوگیری
restrain	جلوگیری کردن از
hinders	جلوگیری کردن
hindered	جلوگیری کردن
pull up	جلوگیری کردن
keeps	جلوگیری کردن
checkless	غیرقابل جلوگیری
rule out	جلوگیری کردن
repessive	جلوگیری کننده
hinder	جلوگیری کردن
quenchless	غیرقابل جلوگیری
quenchable	قابل جلوگیری
prohibit	جلوگیری کردن
block age	جلوگیری انسداد
prohibiting	جلوگیری کردن
prohibits	جلوگیری کردن
keep	جلوگیری کردن
preventable	قابل جلوگیری
preservatives	ماده جلوگیری
preservative	ماده جلوگیری
inhibition	جلوگیری از بروزاحساسات
inhibitions	جلوگیری از بروزاحساسات
letted	منع جلوگیری
prevents	جلوگیری کردن
preventing	جلوگیری کردن از
preventing	جلوگیری کردن
prevented	جلوگیری کردن از
prevented	جلوگیری کردن
interdict	جلوگیری ممنوعیت
prevent	جلوگیری کردن
inhibitor	جلوگیری کننده
inhibitive	وابسته به جلوگیری
inhibiter	جلوگیری کننده
preventability	قابلیت جلوگیری
prevenience	منع جلوگیری
repressed	جلوگیری شده
premune	ناشی از جلوگیری
abatement	فروکش جلوگیری
interceptive	جلوگیری کننده
preclusive	جلوگیری کننده
erosion control	جلوگیری از فرسایش
noise suppression	جلوگیری ازپارازیت
preventive	جلوگیری کننده
preventive	عامل جلوگیری
hold in	جلوگیری کردن
prevent	جلوگیری کردن از
to keep back	جلوگیری کردن از
birth control	جلوگیری از ابستنی
arrests	جلوگیری از سقوط
preservation	محافظت جلوگیری
hold	جلوگیری کردن
stopping	جلوگیری منع
stopped	جلوگیری منع
suppressor	جلوگیری کننده
suppressive	جلوگیری کننده
inhibits	جلوگیری کردن
bridle	جلوگیری کردن از
bridled	جلوگیری کردن از
bridles	جلوگیری کردن از
to provide against	جلوگیری کردن
uncontrollably	غیرقابل جلوگیری
uncontrollable	غیرقابل جلوگیری
stops	جلوگیری منع
irrepressible	جلوگیری نکردنی
bridling	جلوگیری کردن از
arrest	جلوگیری کردن
arrested	جلوگیری از سقوط
arrested	جلوگیری کردن
prevents	جلوگیری کردن از
holds	جلوگیری کردن
arrest	جلوگیری از سقوط
rebuff	جلوگیری کردن
check	جلوگیری کردن از
checked	جلوگیری کردن از
checks	جلوگیری کردن از
rebuffing	جلوگیری کردن
rebuffs	جلوگیری کردن
stop	جلوگیری منع
rebuffed	جلوگیری کردن
contraception	جلوگیری از ابستنی
arrests	جلوگیری کردن
inhibit	جلوگیری کردن
subcommittee	کمیته فرعی
subsection	قسمت فرعی
floor jack	اهرم فرعی
borrowed light	نورگیر فرعی
adjunct	صفت فرعی
diverticulum	جاده فرعی
inset	نقشه فرعی
bypasses	مسیر فرعی
subcommittees	کمیته فرعی
extension telephone	تلفن فرعی
corollary	نتیجه فرعی
dog leg	شاخه فرعی
bypassing	مسیر فرعی
subsections	قسمت فرعی
adjuncts	صفت فرعی
dixings	ارایشهای فرعی
by-product	محصول فرعی
by-products	محصول فرعی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com