English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
apron کناره داخلی پیست
aprons کناره داخلی پیست
Other Matches
under- در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
under در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
banked track پیست اتومبیلرانی با انحنای برجسته پیست انحناداربرجسته دوچرخه سواری
sidelay تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
incretion ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
internal structure ساختمان داخلی سازه داخلی
squawk مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal defense پدافند داخلی پایداری داخلی
squawks مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked مخابره داخلی ارتباط داخلی
circuit پیست اتومبیلرانی
circuit پیست اسبدوانی
circuits پیست اتومبیلرانی
circuits پیست اسبدوانی
coursed پیست مسابقه
bobrum پیست لوژسواری
course پیست مسابقه
infield پیست مسابقه
piste پیست اسکی
forerunner پیست بازکن
forerunners پیست بازکن
field of play پیست شمشیربازی
motordrome پیست یا مسیر
courses پیست مسابقه
motordrome پیست مسابقه
turf پیست چمن اسبدوانی
speedway پیست بیضی اتومبیلرانی
auto drome پیست اتومبیل رانی
velodrome پیست دوچرخه سواری
strip سطح پیست شمشیربازی
backstraight قسمت دراز و مستقیم پیست
apres ski تفریحات بعد از اسکی در پیست
snow farming اماده کردن پیست اسکی
back nine نیمه دوم پیست 81 قسمت
ski patrolman عضو گروه نجات در پیست اسکی
toboggan وسیله حمل مجروحان پیست اسکی
toboggans وسیله حمل مجروحان پیست اسکی
banked turn انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
tartan ماده شیمیایی مورد استفاده در پیست
clubhouse turn انحنای پیست اسبدوانی پس ازخط پایان
banking track انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
ski patrol گروه نجات و حمل مصدومان در پیست اسکی
parade lap رژه اهسته دور پیست برای گرم کردن
tirm oval پیست مسابقه اتومبیل رانی به شکل مثلث با گوشههای قوسی
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
tracked پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
track پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
pace lap دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
tracks پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
lines رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
walking ring پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
edge کناره
edges کناره
margin کناره
rim کناره
sides کناره
listel کناره
rims کناره
margins کناره
side کناره
margent کناره
border کناره
bordered کناره
bordering کناره
margine کناره
fringes کناره
fringe کناره
lip کناره
contour خط کناره نما
threctia کناره گیری
seceder کناره گیر
standoffish کناره گیر
detachment کناره گیری
banks کناره توده
stand-offish کناره جو غیرمعاشر
stand-offish کناره گیر
retiring کناره گیر
side پهلو کناره
aloof کناره گیر
sides پهلو کناره
renouncement کناره گیری
retired ness کناره گیری
to declare off کناره کردن از
sea board کناره دریا
detachments کناره گیری
to stand a. off کناره گرفتن
offishness کناره جویی
bank کناره توده
separatism کناره گیری
stand offish کناره جو غیرمعاشر
stand offish کناره گیر
bank paving فرش کناره
demission کناره گیری
bolt rope طناب کناره
isolation کناره گیری
scratching کناره گیری
scratches کناره گیری
scratched کناره گیری
bordering کناره مرز
bordered کناره مرز
border کناره مرز
resignation کناره گیری
demit کناره گرفتن از
resignations کناره گیری
edge کناره تیزی
featheredge کناره تیز
edges کناره تیزی
attrition کناره گیری
map margin کناره نقشه
abdication کناره گیری
levee کناره رودخانه
To go into solitude . To become aloof . کناره گرفتن
renunciation کناره گیری
scratch کناره گیری
abdicative مایه کناره گیری
nonintervention سیاست کناره گیری
sideliner ادم کناره گیر
hold aloof کناره گیری کردن
sheetlines خطوط کناره نقشه
bankside کناره دریا ورودخانه
bankside پشته یا کناره رود
bank effect اثر کناره رودخانه
he threatened or resingn که کناره گیری خواهدکرد
secedes کناره گیری کردن
retire کناره گیری کردن
retires کناره گیری کردن
sidewall کناره لاستیک اتومبیل
to seclude oneself کناره گیری کردن
resignation کناره گیری تفویض
resignations کناره گیری تفویض
contours خطوط کناره نما
avoidance کناره گیری احتراز
to keep one's distance کناره گیری کردن
to give wide berth to کناره گیری کردن از
secede کناره گیری کردن
throw up کناره گیری کردن از
seceding کناره گیری کردن
seceded کناره گیری کردن
chimney-cheek [کناره باز شومینه]
groove خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
grooves خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
withdrawals کناره گیری از مسابقه تکواندو
withdrawal کناره گیری از مسابقه تکواندو
indirect bank protection کناره بندی غیر مستقیم
to throw up کناره گیری کردن از استعفادادن از
retreats عقب نشینی کناره گیری
resigns کناره گرفتن تفویض کردن
resign کناره گرفتن تفویض کردن
side wall of stairs جان پناه کناره پلکان
to keep oneself to oneself کناره گیری ازمردم کردن
to retire in to oneself از جامعه کناره گیری کردن
chine نقطه اتصال کناره ها و کف قایق
retreat عقب نشینی کناره گیری
retreating عقب نشینی کناره گیری
retreated عقب نشینی کناره گیری
to resign one's seat از جای مجلسی خود کناره گرفتن
abdicated کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicating کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicates کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicate کناره گیری کردن استعفا دادن
neatline خطوط باریک حدود کناره نقشه
to retire from [to] a place از [به] جایی کناره گیری کردن [یا منزوی شدن]
to send in one's papers کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
chimney-corner [گوشه یا کناره ی عقب نشین بخاری یا شومینه]
bank shot ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
quarter یک چهارم زمان مسابقه قسمت عقبی کناره قایق
bear in تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
boasted ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boasts ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boast ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
overlapped روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
After dinner he likes to retire to his study. پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
overlap روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
overlaps روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
endogenous داخلی
internal door در داخلی
indoor داخلی
domestic داخلی
municipal داخلی
internal داخلی
insides داخلی
inside داخلی
ben داخلی
esoteric داخلی
inner داخلی
in داخلی
in- داخلی
anie داخلی
internal medicine طب داخلی
innate داخلی
intramural داخلی
interior داخلی
territorial داخلی
interiors داخلی
inland duty گمرک داخلی
inside caliper کولیس داخلی
internal conductor سیم داخلی
internal conductance اندوکتیویته ی داخلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com