Dictiornary-Farsi | کنار زدن حریف بوسیله توپدار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
hand off	کنار زدن حریف بوسیله توپدار


Other Matches

tackling	ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackle	ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackled	ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackles	ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
win by retirement	پیروزی با کنار رفتن حریف
ceding parry	کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
angle block	سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
zone ride	کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
standstill	در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
safety valve	پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند
take croquet	ضربه زدن با گذاشتن گوی خود کنار گوی حریف
underhook	گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
croquet	بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
head and arm	هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground	ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
loops	حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped	حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop	حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
gunboats	ناو کوچک توپدار
gunboat	ناو کوچک توپدار
scatback	توپدار سریع و فراری
body check	سد کردن بازیگر توپدار
down	انداختن توپدار به زمین
onside	در ردیف یا پشت سر توپدار بودن
pickets	صف سدکنندگان راه توپدار درشروع ضربه با پا
armed sweep	مین روبی با استفاده از ناوچههای توپدار
picket	صف سدکنندگان راه توپدار درشروع ضربه با پا
picketed	صف سدکنندگان راه توپدار درشروع ضربه با پا
side sweep and over under	گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
googly	توپ پیچدار که در تماس بازمین از توپدار دور میشود
shoot the gap	حمله بین محافظان خط برای رسیدن به توپدار یا پاس دهنده
hitting	ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits	ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit	ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off	رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
tackle	درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled	درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling	درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles	درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
naked reverse	حمله با مانور سدکنندگان به یک سمت و توپدار به سمت دیگر
brim	کنار
limit	کنار
border	کنار
lotos	کنار
bourne	کنار
border line	خط کنار
margin	کنار
margins	کنار
away	کنار
bordering	کنار
off	از کنار
along side	تا کنار
along side	در کنار
brimmed	کنار
marge	کنار
brimming	کنار
brims	کنار
verges	کنار
lotus	کنار
lotuses	کنار
lote	کنار
lip	کنار
abutment	کنار
bordered	کنار
besides	کنار
waterfront	اب کنار
waterfronts	اب کنار
rand	کنار
list	کنار
marginate	کنار
ex-	کنار
ex	کنار
apart	کنار
brink	کنار
rims	کنار
rim	کنار
recess	کنار
edges	: کنار
on shore	بر کنار
recesses	کنار
banks	کنار
edge	: کنار
bank	کنار
side aisle	کنار
verge	کنار
overrule	کنار گذاشتن
bow out	کنار کشیدن
Joking apart. <idiom>	شوخی به کنار.
overrules	کنار گذاشتن
overruled	کنار گذاشتن
graveside	در کنار آرامگاه
limbo	کنار دوزخ
riverside	کنار رور
shores	کنار دریا
shore	کنار دریا
waterside	کنار دریا
withdrawals	کنار کشیدن
gravesides	در کنار آرامگاه
Stand asid . step aside .	کنار بایست
by the side of the road	در کنار جاده
lotos eater	کنار خوار
lotus eater	کنار خوار
Joking aside. <idiom>	شوخی به کنار.
by the window	کنار پنجره
seaside	دریا کنار
lotus-eater	کنار خوار
seastrand	دریا کنار
withdrawal	کنار کشیدن
lotus-eaters	کنار خوار
by	نزدیک کنار
foreshore	کنار دریا
put in	کنار امدن با
riparian	رود کنار
reserve	کنار گذاشتن
reserves	کنار گذاشتن
reserving	کنار گذاشتن
floret of ray	گلچه کنار
seacoast	دریا کنار
shipboard	کنار کشتی
shipside	کنار کشتی
coping	کنار امدن
sidelining	خط کنار زمین
sidelines	خط کنار زمین
sidelined	خط کنار زمین
sideline	خط کنار زمین
bedside	کنار بستر
coasts	کنار دریا
side foot	ضربه با کنار پا
coast	کنار دریا
strand	کنار دریا
deposit	کنار گذاشتن
deposits	کنار گذاشتن
foreshores	کنار دریا
shelf	کنار گذاشتن
wayside	کنار جاده
bypassing	کنار گذار
bypasses	کنار گذار
bypassed	کنار گذار
bypass	کنار گذار
pt down	کنار گذاردن
pull away	کنار گرفتن
put aside	کنار گذاشتن
to set by	کنار گذاشتن
put away	کنار گذاردن
strands	کنار رود
strands	کنار دریا
strand	کنار رود
off	از روی از کنار
side	سمت کنار
lay away	کنار گذاشتن
recedes	کنار کشیدن
receding	کنار کشیدن
receded	کنار کشیدن
recede	کنار کشیدن
earmarks	کنار گذاشتن
earmark	کنار گذاشتن
to lay aside	کنار گذاشتن
to leave off	کنار گذاشتن
to put a way	کنار گذاشتن
to put by	کنار گذاشتن
sheer	کنار رفتن
touchline	خط کنار زمین
sides	سمت کنار
next	جنب کنار
side step	کنار رفتن
lote	درخت کنار
lotos	درخت کنار
lotuses	درخت کنار
lotus	درخت کنار
roadsides	کنار جاده
roadside	کنار جاده
step aside	کنار رفتن
cross block	سد کردن خط دفاعی از کنار
roadhouse	میخانهی کنار راه
waterside workmen	کارگران کنار دریا
marshaling	داوران کنار مسیر
marshaled	داوران کنار مسیر
marshal	داوران کنار مسیر
barrier inspection	بازدید کنار جاده
jooshim	داور کنار تکواندو
marshalled	داوران کنار مسیر
marshals	داوران کنار مسیر
towpaths	جادهی کنار آب راه
long shore	وابسته بدریا کنار
There is no need dor ceremony between us.	تعارف رابگذار کنار
Try to be serious for a change .	شوخی رابگذار کنار
towpath	جادهی کنار آب راه
roadhouses	میخانهی کنار راه
road side	کنار جاده یا خیابان
She sat beside ( next to ) her mother .	کنار مادرش نشست
the ins and outs	گوشه و کنار جرئیات
ratch	کنار یا لبه کشتی
sea dike	دیوار کنار اب دریا
safety fence	جانپناه کنار راه
inshore	نزدیک دریا کنار
crash barrier	حصار کنار جاده
to stand at [by] the window	کنار پنجره ایستادن
road ditch	راه آب [کنار جاده]
franco alongside ship	تحویل کنار کشتی
to put something into cold storage <idiom>	چیزی را به کنار گذاشتن