Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 206 (10 milliseconds)
English	Persian
pt down	کنار گذاردن
put away	کنار گذاردن
Search result with all words
lay by	کنار گذاردن متروک کردن
lay-by	کنار گذاردن متروک کردن
lay-bys	کنار گذاردن متروک کردن
put by	قطع کردن کنار گذاردن
Other Matches
to impress a mark on something	نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
bourne	کنار
along side	تا کنار
on shore	بر کنار
verge	کنار
marginate	کنار
verges	کنار
lip	کنار
abutment	کنار
along side	در کنار
lotus	کنار
border line	خط کنار
lotos	کنار
lotuses	کنار
lote	کنار
edges	: کنار
edge	: کنار
rims	کنار
rim	کنار
brink	کنار
brims	کنار
waterfronts	اب کنار
waterfront	اب کنار
banks	کنار
recesses	کنار
bank	کنار
limit	کنار
brimming	کنار
ex-	کنار
ex	کنار
border	کنار
bordered	کنار
marge	کنار
away	کنار
brim	کنار
brimmed	کنار
recess	کنار
list	کنار
bordering	کنار
side aisle	کنار
rand	کنار
margin	کنار
off	از کنار
margins	کنار
besides	کنار
apart	کنار
to leave out	جا گذاردن
to lay it on with a trowel	گذاردن
to lay it on thick	گذاردن
invests	گذاردن
lays	گذاردن
lay	گذاردن
tabling	تو گذاردن
tables	تو گذاردن
tabled	تو گذاردن
table	تو گذاردن
instate	گذاردن
setting up	گذاردن
skew	کج گذاردن
skews	کج گذاردن
invest	گذاردن
skewing	کج گذاردن
impone	گذاردن
invested	گذاردن
reposal	گذاردن
investing	گذاردن
set	گذاردن
sets	گذاردن
repose	گذاردن
lotus-eater	کنار خوار
lotus eater	کنار خوار
lotos eater	کنار خوار
bedside	کنار بستر
sideline	خط کنار زمین
receding	کنار کشیدن
lotus-eaters	کنار خوار
waterside	کنار دریا
earmark	کنار گذاشتن
earmarks	کنار گذاشتن
sides	سمت کنار
recede	کنار کشیدن
side	سمت کنار
receded	کنار کشیدن
recedes	کنار کشیدن
sheer	کنار رفتن
by	نزدیک کنار
shores	کنار دریا
shore	کنار دریا
sidelined	خط کنار زمین
to lay aside	کنار گذاشتن
step aside	کنار رفتن
side step	کنار رفتن
side foot	ضربه با کنار پا
shipside	کنار کشتی
shipboard	کنار کشتی
seacoast	دریا کنار
riparian	رود کنار
put in	کنار امدن با
to set by	کنار گذاشتن
put aside	کنار گذاشتن
to leave off	کنار گذاشتن
to put a way	کنار گذاشتن
Joking apart. <idiom>	شوخی به کنار.
Joking aside. <idiom>	شوخی به کنار.
Stand asid . step aside .	کنار بایست
gravesides	در کنار آرامگاه
graveside	در کنار آرامگاه
touchline	خط کنار زمین
to put by	کنار گذاشتن
pull away	کنار گرفتن
lotos	درخت کنار
bypassed	کنار گذار
bypass	کنار گذار
strands	کنار رود
strands	کنار دریا
strand	کنار رود
strand	کنار دریا
coasts	کنار دریا
coast	کنار دریا
deposit	کنار گذاشتن
coping	کنار امدن
sidelining	خط کنار زمین
bypasses	کنار گذار
bypassing	کنار گذار
lote	درخت کنار
lay away	کنار گذاشتن
floret of ray	گلچه کنار
by the side of the road	در کنار جاده
bow out	کنار کشیدن
roadsides	کنار جاده
roadside	کنار جاده
by the window	کنار پنجره
wayside	کنار جاده
foreshores	کنار دریا
foreshore	کنار دریا
sidelines	خط کنار زمین
overrules	کنار گذاشتن
withdrawal	کنار کشیدن
seaside	دریا کنار
next	جنب کنار
lotuses	درخت کنار
lotus	درخت کنار
seastrand	دریا کنار
off	از روی از کنار
reserving	کنار گذاشتن
reserves	کنار گذاشتن
reserve	کنار گذاشتن
overruled	کنار گذاشتن
withdrawals	کنار کشیدن
overrule	کنار گذاشتن
shelf	کنار گذاشتن
limbo	کنار دوزخ
deposits	کنار گذاشتن
riverside	کنار رور
interposes	پا به میان گذاردن
exposing	روباز گذاردن
shelve	در قفسه گذاردن
tabled	معوق گذاردن
interposed	پا به میان گذاردن
work on/upon <idiom>	تفثیر گذاردن
interposing	پا به میان گذاردن
bestow	امانت گذاردن
bestowed	امانت گذاردن
bestowing	امانت گذاردن
underdo	از کار کم گذاردن
to strike in	پامیان گذاردن
to step in	پامیان گذاردن
to leave unsaid	نا گفته گذاردن
table	معوق گذاردن
consigns	امانت گذاردن
shelved	در قفسه گذاردن
encapsulating	درکپسول گذاردن
silo	در سیلو گذاردن
assessed	خراج گذاردن بر
endorsing	صحه گذاردن
assesses	خراج گذاردن بر
assessing	خراج گذاردن بر
endorses	صحه گذاردن
endorsed	صحه گذاردن
endorse	صحه گذاردن
expose	بی حفاظ گذاردن
expose	روباز گذاردن
encapsulates	درکپسول گذاردن
encapsulate	درکپسول گذاردن
exposing	بی حفاظ گذاردن
put up	در فرف گذاردن
put-up	در فرف گذاردن
assess	خراج گذاردن بر
exposes	روباز گذاردن
exposes	بی حفاظ گذاردن
consigning	امانت گذاردن
thwarted	بی نتیجه گذاردن
check	نشان گذاردن
checked	نشان گذاردن
checks	نشان گذاردن
embowel	در روده گذاردن
gage	وثیقه گذاردن
imburse	درکیسه گذاردن
incase	در جعبه گذاردن
interlay	در میان گذاردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com