English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
intermediate contact کنتاکت میانی
Other Matches
magnetic contactor کنتاکت گر
contact piece کنتاکت
contactor کنتاکت گر
contacts کنتاکت
contacting کنتاکت
contact کنتاکت
contacted کنتاکت
plug connection کنتاکت پریز
collective contact کنتاکت جامع
relay contact کنتاکت رله
contact points نوکهای کنتاکت
contact rail ریل کنتاکت
plug contact کنتاکت دوشاخه
intermediate contact کنتاکت واسطه
multiple contact کنتاکت دستهای
mercurial contact کنتاکت جیوهای
sliding contact کنتاکت لغزان
main contact کنتاکت اصلی
interrupter contact کنتاکت قطع
interrupter contact کنتاکت پلاتین
breake contact کنتاکت ساکن
carbon contact کنتاکت کربنی
multiple contact دسته کنتاکت
point contact کنتاکت نقطهای
third rail ریل کنتاکت
protective contact کنتاکت محافظ
spring contact کنتاکت فنری
impluse contact کنتاکت ایمپولز
wiping contact کنتاکت لغزان
impluse contact کنتاکت ضربهای
electric contact کنتاکت الکتریکی
switch contact کنتاکت اتصال
roller contact کنتاکت غلتکی
sliding contact کنتاکت لغزشی
self cleaning contact کنتاکت خودشوی
contact sparking جرقه کنتاکت
contact voltage regulator نافم ولتاژ با کنتاکت
contact resistance مقدار مقاومت کنتاکت
change over contact کنتاکت تغییر دهنده
ignition by contact breaking احتراق با قطع کنتاکت
contacts قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contact قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacting قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacted قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
medial میانی
center land خط میانی
centrical میانی
centric میانی
mesail میانی
mesal میانی
midline خط میانی
medium میانی
mediating میانی
mediate میانی
mediated میانی
inmost میانی
mediates میانی
innermost میانی
mediums میانی
center back بک میانی
mesial میانی
middle deck پل میانی
median میانی
mesne میانی
neutral conductor سیم میانی
mid flap فلپ میانی
ridge rope سیم میانی
neutral wire سیم میانی
middle insomnia بیخوابی میانی
intermediate frequency فرکانس میانی
intermediate anneal التهاب میانی
halfback بازیگرخط میانی
i.f. فرکانس میانی
middle layer قشر میانی
tympanum گوش میانی
tun dish throught پاتیل میانی
intermediate oscillation نوسان میانی
interband باند میانی
intermediate band باند میانی
interconnection اتصال میانی
halfback بازیگر میانی
midsection قطعه میانی
intermediate distribution frame مقسم میانی
intermediate terminal ترمینال میانی
intermediate transmitter فرستنده میانی
middle part قسمت میانی
intermediate zone ناحیه ی میانی
middle fraction پاره میانی
middle fraction جزء میانی
lower boom بوم میانی
middle ear گوش میانی
median income درامد میانی
intermediate points جهات میانی
intermediate plate صفحه میانی
intermediate field میدان میانی
lower boom تیرک میانی
intermediate frequency tank circuit فرکانس میانی
intermediate fuse فیوز میانی
intermediate image تصویر میانی
intermediate layer لایه میانی
intermediate link حلقه میانی
intermediate office مرکز میانی
intermediate phase فاز میانی
interphase فاز میانی
mesencephalon مغز میانی
midpoint نقطه میانی
central strip نوار میانی
central reserve سکوی میانی
meddle میانی وسطی
meddled میانی وسطی
meddles میانی وسطی
center stripe خط میانی زمین
midfield line خط میانی زمین
middle میانی وسطی
center wing بال میانی
center section بال میانی
center line خط میانی زمین
middles میانی وسطی
mid میانی وسطی
mid- میانی وسطی
hogging تنش میانی
center circle دایره میانی
median سکوی میانی
cut splice پیوند میانی
midpoints نقطه میانی
buffer حافظه میانی
drop keel تیغه میانی
intermediate طبقه میانی
intermediate عضو میانی
dorsomedial پشتی- میانی
medial layer لایه میانی [پزشکی]
rail الت میانی در و پنجره
middle lintel in window وادار میانی پنجره
centered نقط ه میانی چیزی
media پوشش میانی سرخرگ
midpoint rule قاعده نقطه میانی
centers نقط ه میانی چیزی
medium frequency motor موتور با فرکانس میانی
medice قسمت میانی زمین
deep نقطه میانی سر پیچ
deeper نقطه میانی سر پیچ
interceded پادر میانی کردن
middles منطقه میانی زمین
vermis قطعه میانی مخچه
intercedes پادر میانی کردن
intercede پادر میانی کردن
interceding پادر میانی کردن
steering wheel hub قسمت میانی غربالک
Somewhere in the darkness جایی در میانی تاریکی
loomed قسمت میانی پارو
looming قسمت میانی پارو
looms قسمت میانی پارو
third ventricle بطن میانی مغز
centred نقط ه میانی چیزی
loom قسمت میانی پارو
centre نقط ه میانی چیزی
middle منطقه میانی زمین
deepest نقطه میانی سر پیچ
grounded neutral سیم میانی زمین
insulated intermediate layer لایه میانی عایق
intermediate frequency transformer مبدل فرکانس میانی
intermediate frequency stage طبقه ی فرکانس میانی
intermediate frequency sensitivity حساسیت فرکانس میانی
intermediate frequency section مقطع فرکانس میانی
intermediate frequency breakdown شکست فرکانس میانی
intermediate frequency amplification تقویت فرکانس میانی
intermediate amplifier تقویت کننده میانی
central concrete membrane پرده میانی بتنی
cif فرمت میانی معروف
intermediate aperiodic circuit مدار میانی اپریودیک
dermis غشاء میانی پوست
intermediate repeater تقویت کننده میانی
interjacent میانی در میان افتاده
interband telegraphy تلگراف باند میانی
dorsomedial thalamus تالاموس پشتی- میانی
half length illusion خطای ادراکی میانی
center ice circle داره میانی زمین
intermediate temperature درجه حرارت میانی
intermediate transformer مبدل یا ترانسفورماتور میانی
bilge board تخته میانی قایق
intermediate roll stand مقام نورد میانی
amidship قسمت میانی قایق
center نقط ه میانی چیزی
flankerback بازیگر میانی جناح
center back بازیگر میانی خط عقب
seat قسمت میانی زین اسب
mesoblast لایه جرثومه میانی جنین
seated قسمت میانی زین اسب
drawman مرد میانی برای رویارویی
proxinal نزدیک به تنه یا خط میانی بدن
interband recombination ترکیب مجدد باند میانی
big man بازیگر میانی بیس بال
seats قسمت میانی زین اسب
midpoint نقطه میانی یا نزدیک مرکز
intermediate frequency amplifier تقویت کننده فرکانس میانی
inflammation of the middle ear عفونت گوش میانی [پزشکی]
infection of the middle ear عفونت گوش میانی [پزشکی]
middle ear inflammation [MEI] عفونت گوش میانی [پزشکی]
otitis media [OM] عفونت گوش میانی [پزشکی]
midgut قسمت میانی مجرای هاضمه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com