Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (7 milliseconds)
English
Persian
point contact
کنتاکت نقطهای
Other Matches
double row spot welding
جوشکاری نقطهای زنجیرهای جوشکاری نقطهای دوردیفه
contactor
کنتاکت گر
contact
کنتاکت
magnetic contactor
کنتاکت گر
contacts
کنتاکت
contact piece
کنتاکت
contacting
کنتاکت
contacted
کنتاکت
electric contact
کنتاکت الکتریکی
plug connection
کنتاکت پریز
self cleaning contact
کنتاکت خودشوی
contact sparking
جرقه کنتاکت
third rail
ریل کنتاکت
contact rail
ریل کنتاکت
impluse contact
کنتاکت ایمپولز
impluse contact
کنتاکت ضربهای
intermediate contact
کنتاکت میانی
intermediate contact
کنتاکت واسطه
interrupter contact
کنتاکت پلاتین
interrupter contact
کنتاکت قطع
plug contact
کنتاکت دوشاخه
main contact
کنتاکت اصلی
mercurial contact
کنتاکت جیوهای
multiple contact
دسته کنتاکت
multiple contact
کنتاکت دستهای
contact points
نوکهای کنتاکت
sliding contact
کنتاکت لغزان
roller contact
کنتاکت غلتکی
breake contact
کنتاکت ساکن
sliding contact
کنتاکت لغزشی
spring contact
کنتاکت فنری
switch contact
کنتاکت اتصال
wiping contact
کنتاکت لغزان
relay contact
کنتاکت رله
protective contact
کنتاکت محافظ
collective contact
کنتاکت جامع
carbon contact
کنتاکت کربنی
change over contact
کنتاکت تغییر دهنده
contact resistance
مقدار مقاومت کنتاکت
contact voltage regulator
نافم ولتاژ با کنتاکت
ignition by contact breaking
احتراق با قطع کنتاکت
pin point
نقطهای
contacts
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contact
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacted
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacting
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
point contact
تماس نقطهای
point operation
عمل نقطهای
two point threshold
استانه دو نقطهای
point particle
ذره نقطهای
point estimation
تخمین نقطهای
point charge
بار نقطهای
point defect
نقص نقطهای
point estimate
براورد نقطهای
point elasticity
کشش نقطهای
point estimation
براورد نقطهای
point group
گروه نقطهای
point imperfection
ناکاملی نقطهای
point discharge
تخلیه نقطهای
point indentification
هویت نقطهای
point load
بار نقطهای
spot welding
جوشکاری نقطهای
spot welding
جوش نقطهای
point target
اماج نقطهای
point function
تابع نقطهای
dot product
ضرب نقطهای
dot matrix
ماتریس نقطهای
pinpoint target
هدف نقطهای
bridge spot weld
جوشکاری نقطهای
multipoint
چند نقطهای
multipoint line
خط چند نقطهای
spot welding electrode
الکترود جوشکاری نقطهای
diglottic stimulation
تحریک دو نقطهای زبان
dichoglottic stimulation
تحریک دو نقطهای زبان
spot welding machine
دستگاه جوش نقطهای
single row spot welding
جوشکاری نقطهای سری
dot matrix printer
چاپگر یا ماتریس نقطهای
dot matrix printers
چاپگر با ماتریس نقطهای
dot matrix printer
چاپگر با ماتریس نقطهای
dot matrix printers
چاپگر یا ماتریس نقطهای
dot matrix character
کاراکتر ماتریس نقطهای
lattice point group
گروه نقطهای شبکه
multipoint circuit
مدار چند نقطهای
rpbis
همبستگی دو رشتهای نقطهای
point biserial correlation
همبستگی دو رشتهای نقطهای
point contact rectifier
یکسو کننده نقطهای
known datum point
نقطهای با مختصات وگرای معلوم
welded contact rectifier
یکسو کننده نقطهای جوش شده
terminals
نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
previous spot
نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
grazing point
نقطهای که مسیر گلوله به مانع برخورد میکند
terminal
نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
phantom section
خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
check point
نقطهای است برای زمانگیری قسمتی از مسابقه اتومبیلرانی
head spot
نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
lunitidal interval
فاصله زمانی بین عبور ماه از نقطهای وایجادمد در ان نقطه
turning points
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning point
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
diaeresis
دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
dieresis
دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
popeye
در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
real stagnation point
نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
center of gyration
نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
collimate
تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
epicycloid
منحنی ترسیم شده بر نقطهای درمحیط دایره ثابتی که درخارج دایره بچرخد
centroid
در مختصات هندسی نقطهای که مختصات ان میانگین حسابی مختصات همه نقاط ان شکل است
wire matrix printer
یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
inner product
ضرب نقطهای ضرب نردهای
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com