English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9 milliseconds)
English Persian
intermediate contact کنتاکت واسطه
Other Matches
contacts کنتاکت
contacting کنتاکت
contactor کنتاکت گر
contacted کنتاکت
contact piece کنتاکت
magnetic contactor کنتاکت گر
contact کنتاکت
interrupter contact کنتاکت قطع
interrupter contact کنتاکت پلاتین
main contact کنتاکت اصلی
mercurial contact کنتاکت جیوهای
intermediate contact کنتاکت میانی
impluse contact کنتاکت ضربهای
impluse contact کنتاکت ایمپولز
electric contact کنتاکت الکتریکی
contact sparking جرقه کنتاکت
third rail ریل کنتاکت
contact rail ریل کنتاکت
contact points نوکهای کنتاکت
collective contact کنتاکت جامع
carbon contact کنتاکت کربنی
multiple contact دسته کنتاکت
sliding contact کنتاکت لغزان
multiple contact کنتاکت دستهای
breake contact کنتاکت ساکن
sliding contact کنتاکت لغزشی
self cleaning contact کنتاکت خودشوی
spring contact کنتاکت فنری
switch contact کنتاکت اتصال
roller contact کنتاکت غلتکی
relay contact کنتاکت رله
protective contact کنتاکت محافظ
wiping contact کنتاکت لغزان
point contact کنتاکت نقطهای
plug contact کنتاکت دوشاخه
plug connection کنتاکت پریز
contact resistance مقدار مقاومت کنتاکت
contact voltage regulator نافم ولتاژ با کنتاکت
ignition by contact breaking احتراق با قطع کنتاکت
change over contact کنتاکت تغییر دهنده
contact قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacts قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacting قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacted قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
mediator واسطه
mediators واسطه
intermediaries واسطه
intermediary واسطه
by reason of واسطه
commissioners واسطه
commissioner واسطه
intermediator واسطه
intermediate exchange واسطه
interagent واسطه
instrumentality واسطه
inductor واسطه
intermedium واسطه
go between واسطه
brokered واسطه
jobber واسطه
immediate بی واسطه
brokers واسطه
medium واسطه
middleman واسطه
brokering واسطه
middlemen واسطه
intermediate واسطه
agency واسطه
agent واسطه
agents واسطه
agencies واسطه
mediums واسطه
broker واسطه
standard interface واسطه استاندارد
inductor واسطه القاء
intermediate goods کالاهای واسطه
intermediate compound ترکیب واسطه
tumble gear چرخ واسطه
intermediate field میدان واسطه
tumbler lever اهرم واسطه
transition element عنصر واسطه
rug dealer واسطه فرش
intermediate coupling پیوست واسطه
direct <adj.> بدون واسطه
intermediate grid شبکه واسطه
intermediate layer قشر واسطه
intermediate objective هدف واسطه
owing to the fact that به واسطه اینکه
post transition metals فلزات پس واسطه
real estate broker واسطه املاک
mediation واسطه گری
mean proportional واسطه هندسی
relay station ایستگاه واسطه
media واسطه ها وسیله ها
media رسانه ها واسطه ها
jobber بازرگان واسطه
shipbroker واسطه حمل
intermediate complex کمپلکس واسطه
onthat account بان واسطه
intermediate transmitter فرستنده واسطه
intermediate reaction واکنش واسطه
intermediate product فراورده واسطه
intermediate product محصول واسطه
panderer واسطه کار بد
jobbing واسطه بازرگانی
agent واسطه عامل
panders واسطه کار بد
pandering واسطه کار بد
authorised clerk واسطه مجاز
customs agent واسطه گمرک
medium واسطه دلال
bill broker واسطه تنزیل
pandered واسطه کار بد
mediums میانجی واسطه
pander واسطه کار بد
mediums واسطه دلال
chapman واسطه سیار
commodity broker واسطه کالا
agents واسطه عامل
medium میانجی واسطه
financial intermediary واسطه مالی
immediately بدون واسطه
insurance broker واسطه بیمه
shelling برنامه واسطه
inermediate frequency بسامد واسطه
immediateness عدم واسطه
shells برنامه واسطه
shell برنامه واسطه
tumble gear چرخ دنده واسطه
jobbing عمل واسطه گری
psychic واسطه پدیده روحی
transition series گروه عناصر واسطه
intermediate frequency transformer مبدل بسامد واسطه
broker واسطه معاملات بازرگانی
virgin medium واسطه دست نخورده
immediacy مستقیم و بی واسطه بودن
brokered واسطه معاملات بازرگانی
direct support تکیه گاه بی واسطه
brokers واسطه معاملات بازرگانی
indirect support تکیه گاه بی واسطه
interceder شفاعت کننده واسطه
intermediate frequency amplifier فزونساز بسامد واسطه
inner transition elements عناصر واسطه داخلی
mediately یا واسطه بطور ناراسته
customs agent واسطه کارهای گمرکی
forwarding agent واسطه حمل و نقل
financial intermediary موسسه مالی واسطه
customs broker واسطه امور گمرکی
brokering واسطه معاملات بازرگانی
intermediate contour میزان منحنی واسطه
freight forwarder واسطه حمل و نقل کالا
relayed ایستگاه واسطه مخابراتی رله
lead سیم واسطه زاویه پیشگیری
relays ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relay ایستگاه واسطه مخابراتی رله
leads سیم واسطه زاویه پیشگیری
To meciate . To intervene . پا درمیانی کردن ( واسطه یا میانجی شدن )
elapsation ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
fix someone up with someone <idiom> واسطه برای قرار ملاقات دونفر
diastase دیاستاز واسطه پدیده های حیاتی
mediatrix زنی که واسطه بین خدا وخلق باشد
way station ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
leachate مایعی که بوسله شستشو ازخاک یا واسطه دیگری بگذرد
confirming house موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
forbidden fruits چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruit چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
intermediate area منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
wraparound توسعه و بسط اتوماتیک خطی از یک متن به دو خط یا بیشتر به واسطه محدودیت ناحیهای از صفحه نمایش
relateral tell مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه
auto cat هواپیمای رله کننده هواپیمای واسطه مخابراتی
to join in [on] a conversation واسطه شدن [میانجی شدن] در مذاکره ای
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
picker دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
cladding واسطه شفافی که هسته یک فیبر نوری را احاطه میکند دومین لایه واحد فیبر نوری
relay post پست رابط پست واسطه
organum واسطه فکر راهنمای فکر
cut out وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
separation zone منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
option dealer واسطه معاملات اختیاری دلال معاملات اختیاری
auxiliary contours خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com