English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
fiscal control کنترل مالی
Other Matches
fiscal drag اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
financial statement صورت مالی گزارش مالی
cascade control چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
quando acciderint وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
cere موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
token بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tasks نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
task نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tokens بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
electronic مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
apt زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
processor پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
control panel صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
executive دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
looped عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
real time سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
executives دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
control and reporting center تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
loops عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
rolleron کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
IRQ سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
controlling سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
ctrl کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control statement حکم کنترل دستور کنترل
control sheet صفحه کنترل چارت کنترل
block plot صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
subroutine تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
remote control کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
climb mode روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
control officer افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
finances مالی
financing مالی
financial مالی
finance مالی
fiscal مالی
accounting classification کد مالی
pecuniary مالی
financed مالی
monetary مالی
simple network management protocol سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
sustentation استعانت مالی
slobbery لجن مالی
financial status وضع مالی
fiscal سال مالی
capital commitment تعهدات مالی
financiers متخصص مالی
mart بازار مالی
financial year سال مالی
fiscal year دوره مالی
financial years سال مالی
financial market بازار مالی
sustention استعانت مالی
fiscal control نظارت مالی
fiscal policy سیاست مالی
credit اعتبار مالی
credited اعتبار مالی
crediting اعتبار مالی
Mali کشور مالی
credits اعتبار مالی
fiscal years سال مالی
taction دست مالی
subsidies کمکهای مالی
financial secretary مشاور مالی
pecuniary penalty مجازات مالی
financier متخصص مالی
spiel شیره مالی
unction روغن مالی
financially از نظر مالی
financial period دوره مالی
financial plan برنامه مالی
waxing موم مالی
chamberlain نافر مالی
anointment پماد مالی
financial relations روابط مالی
chamberlains نافر مالی
committee of ways and means کمیسیون مالی
financial position وضعیت مالی
financial policy سیاست مالی
non pecuniary غیر مالی
fiscal year سال مالی
financial bill لایحه مالی
financial circles محافل مالی
financial centers مراکز مالی
financial capital سرمایه مالی
financial adviser مشاور مالی
financial budget بودجه مالی
fund اعتبار مالی
rough usage دست مالی
self support استقلال مالی
financial assets موجودی مالی
financial assets دارائیهای مالی
financial affairs امور مالی
financial ability تمکن مالی
financial crisis بحران مالی
financial data اطلاعات مالی
financial inventory ذخایر مالی
financial management مدیریت مالی
judgment debt محکوم به مالی
in low water در تنگی مالی
inunction روغن مالی
financial intermediary واسطه مالی
embrocation روغن مالی
financial expenses هزینههای مالی
illinition روغن مالی
embrocations روغن مالی
financial e. متخصص مالی
finance officer افسر مالی
roughcast گل مالی شده
sparge گل مالی کردن
fiscal years دوره مالی
funded اعتبار مالی
padding لگد مالی
felting نمد مالی
subvention کمک مالی
subsidization کمک مالی
finance markets بازارهای مالی
snow job ماست مالی
fiscally ازلحاظ مالی
subsidy کمک مالی
financial feasibility امکان مالی
finance house موسسه مالی
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
financial intermediary موسسه مالی واسطه
financial mission هئیت مامورین مالی
pure fiscal policy سیاست مالی خالص
austere fiscal policy سیاست مالی مضیق
current income درامد یک سال مالی
financial investment سرمایه گذاری مالی
felt نمد مالی کردن
means test سنجش استطاعت مالی
embrocate روغن مالی کردن
discretionary fiscal policy سیاست مالی اختیاری
financial accounts حساب های مالی
rough دست مالی کردن
tallow پیه مالی کردن
disbursing officer افسر ذیحساب مالی
to come into a property مالی را صاحب شدن
tools of fiscal policy ابزار سیاست مالی
roughest دست مالی کردن
finance company شرکت تامین مالی
accountable disbursing officer افسر ذیحساب مالی
active fiscal policy سیاست مالی فعال
annual financial statement گزارش مالی سالانه
expansionary fiscal policy سیاست مالی انبساطی
anointment روغن مالی تدهین
finance قسمت مالی یا دارایی
inuct روغن مالی کردن
anoint روغن مالی کردن
scrabbling دست مالی کردن
fiscal مربوط به مالی یامالیه
aid package بسته کمک مالی
financial statement صورت وضعیت مالی
restrictive fiscal policy سیاست مالی انقباضی
contractionary fiscal policy سیاست مالی انقباضی
chief financial officer [CFO] مدیر امور مالی
corporate treasurer مدیر امور مالی
financed قسمت مالی یا دارایی
finances قسمت مالی یا دارایی
financing قسمت مالی یا دارایی
scrabbles دست مالی کردن
scrabbled دست مالی کردن
scrabble دست مالی کردن
functional finance سیاست مالی اصولی
salvaged مالی را از خطرنجات دادن
salvages مالی را از خطرنجات دادن
anoints روغن مالی کردن
salvaging مالی را از خطرنجات دادن
anointing روغن مالی کردن
mud bath گل مالی تن برای درمان
financial planning برنامه ریزی مالی
salvage مالی را از خطرنجات دادن
spiel شیره مالی کردن
To whitewash . To do a perfunctory job. To do a patch - up of work. ماست مالی کردن
means tests سنجش استطاعت مالی
compensatory fiscal policy سیاستهای مالی ترمیمی
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
feel the pinch <idiom> در تنگنای مالی قرار گرفتن
company secretary مسئول مالی و حقوقی شرکت
financial planning system سیستم برنامه ریزی مالی
Monetary systems. سیستم های پولی ( مالی )
administrative(financial,legal)process. جریان اداری (مالی .حقوقی )
deficit financing اداره امور مالی با کسرموازنه
jigger ماشین نم مالی جرثقیل ابی
financial data اطلاعات مربوط به امور مالی
waxer کسیکه موم مالی میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com