Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
manageable
کنترل پذیر رام
Other Matches
cascade control
چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
repairable
اصلاح پذیر تعمیر پذیر
mixable
امیزش پذیر امتزاج پذیر
educable
تربیت پذیر تعلیم پذیر
reparable
اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educatable
تربیت پذیر تعلیم پذیر
ascendible
تفوق پذیر فراز پذیر
ascendable
تفوق پذیر فراز پذیر
adaptable organism
موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
token
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
electronic
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
task
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tasks
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tokens
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
apt
زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
processor
پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
control panel
صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
loops
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
looped
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executive
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
executives
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
loop
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
control and reporting center
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
real time
سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
radio control
کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control
کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
rolleron
کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible
کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
adjustable wheel
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
IRQ
سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
inventory control
کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
controls
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controlling
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
ctrl
کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control statement
حکم کنترل دستور کنترل
control sheet
صفحه کنترل چارت کنترل
block plot
صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick
سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
controlled fragmentation
مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
tactical air controler
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
subroutine
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
climb mode
روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
remote control
کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
control officer
افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
simple network management protocol
سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
go around mode
روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
flight control
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
quality control tests
ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
airlift control element
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
custody
مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
controlled net
شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
tactical air control center
مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
traffic post
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
soluble
حل پذیر
pi acceptor
پی پذیر
solvable
حل پذیر
pliable
خم پذیر
cleavable
رخ پذیر
fire control
کنترل کردن اتش کنترل اتش
programmable read only memory
حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
severable
تفکیک پذیر
shapeable
شکل پذیر
destructible
انهدام پذیر
accident prone
سانحه پذیر
sequacious
نصیحت پذیر
vulnerable
زخم پذیر
vulnerable
اسیب پذیر
semi solvable
نیم حل پذیر
rotatable
چرخش پذیر
spoilable
فساد پذیر
spottable
لکه پذیر
accident-prone
سانحه پذیر
demurrable
اعتراض پذیر
denominable
تسمیه پذیر
submissive
سلطه پذیر
sociable
جامعه پذیر
definable
تعریف پذیر
depreciable
استهلاک پذیر
realizable
تحقق پذیر
supple
تغییر پذیر
supple
انعطاف پذیر
expendable
مصرف پذیر
stainable
لکه پذیر
differentiable
تشخیص پذیر
revocable
ابطال پذیر
resolvable
تفکیک پذیر
divisible
بخش پذیر
extendable
توسعه پذیر
reflexible
انعکاس پذیر
reducible
تقلیل پذیر
reclaimable
ادعا پذیر
dissoluble
تجزیه پذیر
distensible
انبساط پذیر
additives
جمع پذیر
protractile
امتداد پذیر
proton acceptor
پرتون پذیر
protean
شکل پذیر
proprotionable
تناسب پذیر
doughface
تلقین پذیر
bearable
تحمل پذیر
peaceable
اشتی پذیر
dilatable
اتساع پذیر
disciplinable
تعلیم پذیر
disciplinable
انضباط پذیر
disintegrable
تجزیه پذیر
transferable
انتقال پذیر
disputable
اعتراض پذیر
remediable
گزیر پذیر
remediable
چاره پذیر
remediable
درمان پذیر
regulable
تنظیم پذیر
refutable
تکذیب پذیر
changeable
تغییر پذیر
precipitable
تعلیق پذیر
adaptable
انطباق پذیر
vacillatory
تغییر پذیر
terminable
<adj.>
فسخ پذیر
tensible
کشش پذیر
teachable
تعلیم پذیر
countable
شمارش پذیر
indissoluble
تجزیه نا پذیر
inexhaustible
خستگی نا پذیر
criticizable
انتقاد پذیر
susceptible of change
تغییر پذیر
superimposable
انطباق پذیر
deceivable
فریب پذیر
subjugable
تسخیر پذیر
subduable
تسخیر پذیر
testable
ازمون پذیر
testable
شهادت پذیر
skittish
تغییر پذیر
tuneable
تنظیم پذیر
tunably
تنظیم پذیر
tunable
تنظیم پذیر
transmutable
دگرگونی پذیر
reformable
اصلاح پذیر
tranformable
دگرگونی پذیر
mendable
اصلاح پذیر
trainable
تربیت پذیر
trainable
فرهیخت پذیر
corrigible
اصلاح پذیر
thinkable
اندیشه پذیر
thermosetting
سختی پذیر
shock absorber
ضربه پذیر
shock absorbers
ضربه پذیر
exceptionable
اعتراض پذیر
irritable
تحریک پذیر
excitable
تحریک پذیر
inflammable
التهاب پذیر
inflammable
اشتعال پذیر
flammable
اشتعال پذیر
soluble
انحلال پذیر
conceivable
امکان پذیر
deductible
مالیات پذیر
deformable
دگردیس پذیر
tolerable
تحمل پذیر
tolerable
مدارا پذیر
impressionable
اثر پذیر
impressionable
تاثر پذیر
inevitable
چاره نا پذیر
avoidable
اجتناب پذیر
curable
علاج پذیر
permeable
نشت پذیر
permeable
نفوذ پذیر
permeable
رطوبت پذیر
decidable
تصمیم پذیر
reversible
برگشت پذیر
reversible
واگشت پذیر
applicable
کاربست پذیر
applicable
کاربرد پذیر
reactive
واکنش پذیر
adaptable
وفق پذیر
absolvable
بخشش پذیر
glass jaw
بوکسوراسیب پذیر
generable
زایش پذیر
gaugeable
پیمایش پذیر
enumerable
شمارش پذیر
commensurable
تناسب پذیر
colourable
رنگ پذیر
fusible
گداز پذیر
alternate track
شیاراصلاح پذیر
alterable
دگرش پذیر
flxible
خمش پذیر
colorable
رنگ پذیر
ascertainable
اثبات پذیر
sufferable
تحمل پذیر
endurable
تحمل پذیر
healable
درمان پذیر
improvably
اصلاح پذیر
acetylable
استیل پذیر
acetylisable
استیل پذیر
achievable
موفقیت پذیر
electron acceptor
الکترون پذیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com