English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
plummer block کنده محور
Other Matches
sight alinement تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
wheelbases فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbase فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
rate integration gyro ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
nose up چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
axis of signal communication محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
block کنده
stubbed کنده
dugout dewelling کنده
stubbing کنده
stubs کنده
blocks کنده
block aead سر کنده
timber کنده
blocked کنده
logs کنده
blocs کنده
bloc کنده
log کنده
anvil stock کنده
bilboes کنده
chunk کنده
knockstone کنده
pulled کنده
stock کنده
stocked کنده
stub کنده
graven کنده
clogs : کنده
clogged : کنده
clog : کنده
chunks کنده
chump کنده
chumps کنده
wooden anvil stock کنده چوب
deblock شکستن کنده
logs کنده چوب
entry block کنده مدخل
ingraving کنده کاری
logrolling کنده غلتانی
deblocking کنده شکنی
leg lift and side roll کنده سرانبون
rear crotch and near arm نوعی کنده رو
in plain english پوست کنده
engraver کنده کار
in intaglio بشکل کنده
olympic lift کنده یک چاک
husked پوست کنده
plummer block کنده شفت
graving کنده کاری
near leg pickup and turnover نوعی کنده رو
inside sarma انواع کنده رو
glyptics کنده کاری
leg pickup کنده کشی
near leg and craddle کنده گوسفندانداز
log کنده چوب
building blocks کنده ساخت
building block بنا کنده
grits جوپوست کنده
building block کنده ساخت
block mark نشان کنده
block length درازای کنده
aboveboard پوست کنده
frankly رک وپوست کنده
peeled پوست کنده
hulled پوست کنده
stumps کنده درخت
stumping کنده درخت
stumped کنده درخت
stump کنده درخت
picked پوست کنده
building blocks بنا کنده
dugouts کنده شده
unstuck کنده شده
trunk کنده درخت
control block کنده کنترل
stumpy پر از کنده درخت
trunks کنده درخت
carver کنده کار
engravers کنده کار
blockette کنده کوچک
block size اندازه کنده
dugout کنده شده
logged از کنده پاک شده
quarried ازکان کنده شده
intagliated کنده کاری شده
chalcographer کنده کاری روی مس
carvings کنده کاری کردن
carved کنده کاری کردن
carve کنده کاری کردن
dug in سنگر کنده شده
trunk الوار کنده چوب
cutting chisel اسکنه کنده کاری
groats گندم یاجوپوست کنده
trunks الوار کنده چوب
break ground لنگر از زمین کنده شد
flump تلوتلوخوردن کنده زدن
loggats کنده کوچک دیرک
plainest ساده پوست کنده
plains ساده پوست کنده
shelled almond بادام پوست کنده
Bluntly. Without mincing words. صاف وپوست کنده
talk turkey <idiom> رک و پوست کنده گفتن
I had a very hard time ot it. دراینکار پوستم کنده شد
ptisan گندم پوست کنده
make no bones about something <idiom> رک و پوست کنده گفتن
chalcogrophy کنده کاری روی مس
record blocking کنده یی کردن مدارک
rock hewn از کوه کنده شده
plainer ساده پوست کنده
carves کنده کاری کردن
olympic lift and cross face کنده حصیر مال
blocked کنده مانع ورادع
block کنده مانع ورادع
loggets کنده کوچک دیرک
stubby پراز کنده درخت
plain ساده پوست کنده
blocks کنده مانع ورادع
zincograph روی کنده کاری شده
The handle of the bucket has come off. دسته سطل کنده شده
she is a peach هلوی پوست کنده است
sidero graphy کنده کاری روی پولاد
to stub a piece از کنده یاریشه پاک کردن
stew in one's own juice <idiom> افتادن درچاهی که خود کنده
man-to-man <idiom> مستقیم یارک وپوست کنده
ivory carving کنده کاری روی عاج
as fresh as a rose <idiom> مثل هلوی پوست کنده
anchor's aweight لنگر از زمین کنده شده
ditches ابرو کنار راه کنده
aweigh لنگر اززمین کنده شده
ditch ابرو کنار راه کنده
it peels better بهتر پوست ان کنده میشود
ivory carving کنده کاری روی عاج
point takedown with inside standing leg زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
ditched ابرو کنار راه کنده
near leg pickup and leg block زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو
plainspoken صاف و پوست کنده بی ریا و تزویر
To give it straight from the shoulder. مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
groat بلغور جو یا گندم یاجو پوست کنده
sawlog کنده درخت مناسب اره کردن
My buttons mave come off. تکمه های لباسم کنده شده
router ابزار کنده کاری لیسه نجاری
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
These oranges peel easily. این پرتقالها پوستشان زود کنده می شود
hominy grits ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
glyptics کنده کاری در روی سنگهای گران بها
saw yer درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
divot چمن گلف کنده شده با ضربه چوب
departure end نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
straight from the shoulder <idiom> راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
olympic lift بدل کنده یک چاک با کشیدن پای حریف از داخل
a corduroy road جاده باتلاقی [که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
hominy ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
log :کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
logs :کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
dumb well چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
driven well چاهی که بوسیله فروبردن لوله کنده وبا اب رسانده باشند
frumenty گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
yule log کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
fishbone mine سیستم کانال کشی یاحفاری که به صورت شاخههای موازی عرضی کنده میشود
logs گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave. اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
log گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
ablate کنده شدن و از بین رفتن موادسطحی یک جسم در اثر تبخیرو گداز و غیره
mandrel محور
axis محور
interaxial محور
axis خط محور
interaxal محور
mandril محور
journal سر محور
coaxial هم محور
pintle محور
z axis محور z
z axis محور "زد"
center line خط محور
shaft head محور
y axis محور y
dam axis محور سد
x axis محور x
trunnion سر محور
coaxal هم محور
azimuth محور
arbor محور
rachis محور
pinned محور
cranks محور
pin محور
pivot محور
axles محور
pivots محور
shaft محور
pinning محور
pivoted محور
concentric هم محور
pedestal محور
cranked محور
axle محور
stemming محور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com