Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8 milliseconds)
English
Persian
loggats
کنده کوچک دیرک
loggets
کنده کوچک دیرک
Other Matches
blockette
کنده کوچک
lugs
دیرک
lugging
دیرک
lugged
دیرک
lug
دیرک
masts
دیرک
mast
دیرک
rachis
دیرک مشترک
anchor pole
دیرک مهار
ratling
پله دیرک
prop
پایه دیرک
post
دیرک ستون
post-
دیرک ستون
posted
دیرک ستون
tent pole
دیرک چادر
propping
پایه دیرک
pole mast
دیرک یک پارچه
propped
پایه دیرک
posts
دیرک ستون
ridge pole
کش دیرک افقی چادر
roof tree
کش دیرک افقی چادر
poles
با تیر یا دیرک محکم کردن
pole
با تیر یا دیرک محکم کردن
masts
دیرک بادکل مجهز کردن
mast
دیرک بادکل مجهز کردن
stay sail
بادبان نصب شده برروی دیرک
poler
کسیکه باچوب یا دیرک کار یاحرکت کند
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget
آلت کوچک
[ابزار ]
[اسباب مکانیکی کوچک]
increments
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increment
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board
تخته کوچک برای موجهای کوچک
jigger
بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
stubbed
کنده
stubbing
کنده
stub
کنده
chunks
کنده
anvil stock
کنده
logs
کنده
knockstone
کنده
blocs
کنده
bloc
کنده
chump
کنده
timber
کنده
chunk
کنده
block aead
سر کنده
bilboes
کنده
chumps
کنده
stubs
کنده
log
کنده
stocked
کنده
blocked
کنده
block
کنده
clogs
: کنده
clogged
: کنده
blocks
کنده
dugout dewelling
کنده
pulled
کنده
clog
: کنده
stock
کنده
graven
کنده
husked
پوست کنده
building blocks
بنا کنده
carver
کنده کار
deblock
شکستن کنده
hulled
پوست کنده
building block
بنا کنده
logrolling
کنده غلتانی
glyptics
کنده کاری
ingraving
کنده کاری
inside sarma
انواع کنده رو
in plain english
پوست کنده
wooden anvil stock
کنده چوب
log
کنده چوب
in intaglio
بشکل کنده
logs
کنده چوب
graving
کنده کاری
deblocking
کنده شکنی
entry block
کنده مدخل
leg lift and side roll
کنده سرانبون
control block
کنده کنترل
building blocks
کنده ساخت
unstuck
کنده شده
leg pickup
کنده کشی
near leg pickup and turnover
نوعی کنده رو
plummer block
کنده محور
stumping
کنده درخت
trunks
کنده درخت
trunk
کنده درخت
engraver
کنده کار
block size
اندازه کنده
stump
کنده درخت
engravers
کنده کار
grits
جوپوست کنده
block mark
نشان کنده
stumpy
پر از کنده درخت
block length
درازای کنده
aboveboard
پوست کنده
rear crotch and near arm
نوعی کنده رو
stumps
کنده درخت
olympic lift
کنده یک چاک
dugouts
کنده شده
dugout
کنده شده
plummer block
کنده شفت
stumped
کنده درخت
near leg and craddle
کنده گوسفندانداز
building block
کنده ساخت
frankly
رک وپوست کنده
peeled
پوست کنده
picked
پوست کنده
quarried
ازکان کنده شده
rock hewn
از کوه کنده شده
stubby
پراز کنده درخت
dug in
سنگر کنده شده
logged
از کنده پاک شده
blocks
کنده مانع ورادع
groats
گندم یاجوپوست کنده
intagliated
کنده کاری شده
block
کنده مانع ورادع
trunks
الوار کنده چوب
trunk
الوار کنده چوب
blocked
کنده مانع ورادع
ptisan
گندم پوست کنده
flump
تلوتلوخوردن کنده زدن
record blocking
کنده یی کردن مدارک
carve
کنده کاری کردن
cutting chisel
اسکنه کنده کاری
olympic lift and cross face
کنده حصیر مال
shelled almond
بادام پوست کنده
Bluntly. Without mincing words.
صاف وپوست کنده
chalcographer
کنده کاری روی مس
I had a very hard time ot it.
دراینکار پوستم کنده شد
chalcogrophy
کنده کاری روی مس
talk turkey
<idiom>
رک و پوست کنده گفتن
plains
ساده پوست کنده
plainest
ساده پوست کنده
make no bones about something
<idiom>
رک و پوست کنده گفتن
carved
کنده کاری کردن
break ground
لنگر از زمین کنده شد
plainer
ساده پوست کنده
carves
کنده کاری کردن
carvings
کنده کاری کردن
plain
ساده پوست کنده
pannikin
لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble
برامدگی کوچک گره کوچک
to stub a piece
از کنده یاریشه پاک کردن
man-to-man
<idiom>
مستقیم یارک وپوست کنده
ditched
ابرو کنار راه کنده
ditch
ابرو کنار راه کنده
sidero graphy
کنده کاری روی پولاد
point takedown with inside standing leg
زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
stew in one's own juice
<idiom>
افتادن درچاهی که خود کنده
it peels better
بهتر پوست ان کنده میشود
ivory carving
کنده کاری روی عاج
zincograph
روی کنده کاری شده
ivory carving
کنده کاری روی عاج
aweigh
لنگر اززمین کنده شده
anchor's aweight
لنگر از زمین کنده شده
as fresh as a rose
<idiom>
مثل هلوی پوست کنده
The handle of the bucket has come off.
دسته سطل کنده شده
she is a peach
هلوی پوست کنده است
ditches
ابرو کنار راه کنده
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
near leg pickup and leg block
زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو
router
ابزار کنده کاری لیسه نجاری
My buttons mave come off.
تکمه های لباسم کنده شده
plainspoken
صاف و پوست کنده بی ریا و تزویر
sawlog
کنده درخت مناسب اره کردن
To give it straight from the shoulder.
مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
groat
بلغور جو یا گندم یاجو پوست کنده
departure end
نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
saw yer
درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
divot
چمن گلف کنده شده با ضربه چوب
hominy grits
ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight
صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
These oranges peel easily.
این پرتقالها پوستشان زود کنده می شود
glyptics
کنده کاری در روی سنگهای گران بها
straight from the shoulder
<idiom>
راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
olympic lift
بدل کنده یک چاک با کشیدن پای حریف از داخل
a corduroy road
جاده باتلاقی
[که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
log
:کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
driven well
چاهی که بوسیله فروبردن لوله کنده وبا اب رسانده باشند
hominy
ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
dumb well
چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
logs
:کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
frumenty
گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
yule log
کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
log
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
ablate
کنده شدن و از بین رفتن موادسطحی یک جسم در اثر تبخیرو گداز و غیره
fishbone mine
سیستم کانال کشی یاحفاری که به صورت شاخههای موازی عرضی کنده میشود
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave.
اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
logs
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
applet
1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
small scale
طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small-scale
طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage
1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
backlogs
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlog
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
tringle
چوب پرده میل پرده چوب دیرک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com