English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (6 milliseconds)
English Persian
bradyglossia کندگویی زبانی
Other Matches
ldl یک ماوراء زبانی که زبانی را شرح میدهد
bradylalia کندگویی
bradylogia کندگویی کارکردی
bradyarthria کندگویی عصبی- ماهیچه یی
by word of mouth زبانی
by word of mounth زبانی
vivas voce زبانی
nuncupative زبانی
by parol زبانی
viva voce زبانی
linguistically زبانی
abusiveness بد زبانی
bilingual دو زبانی
lip deep زبانی
oral زبانی
orals زبانی
verbal زبانی
glossal زبانی
trilingual سه زبانی
linguistic زبانی
orally زبانی
nuncupatory زبانی
monolingual یک زبانی
linguiform زبانی
lingual زبانی
glottic زبانی
monnolingual یک زبانی
professed love دوستی زبانی
dumb language زبان بی زبانی
to fling d. بد زبانی کردن
to fix a language زبانی که ازتغییریارشدبازداشتن
sublingual زیر زبانی
chattiness بلبل زبانی
lingulate زبانی شکل
knowledge of a language دانستن زبانی
lapsus linguae لغزش زبانی
nuncupate زبانی گفتن
unction چرب زبانی
aphthongia لالی زبانی
spiel چرب زبانی
zubenelgenubi زبانی جنوبی
volubility چرب زبانی
vivas voce زبانی شفاها`
polyglot چند زبانی
polyglots چند زبانی
vocabular زبانی شفاهی
glossopharyngeal زبانی حلقی
grammatical error اشتباه دستور زبانی
abusive بد زبانی تجاوز به عصمت
spiel چرب زبانی کردن
glossopharyngeal nerve عصب زبانی- حلقی
nervus glossopharyngeus عصب زبانی- حلقی
flippancy بی ملاحظگی چرب زبانی
lispling تکلم نوک زبانی
to nuncupate a will زبانی وصیت کردن
glibness چرب و نرم تر زبانی
acclamation اخذ رای زبانی
glibly ازروی چرب زبانی
lingual حرف زبانی یا ذو لفی
lingual letters or linguals حروف زبانی یا ذولقی
tongu praxia کنش پریشی زبانی
lisp نوک زبانی صحبت کردن
lisps نوک زبانی صحبت کردن
lisping نوک زبانی صحبت کردن
lisped نوک زبانی صحبت کردن
retrolingual واقع در پشت زبان پس زبانی
lard ارایش دادن چرب زبانی
hard sell فروشندگی باچرب زبانی وفشار
to butter somebody up برای کسی چرب زبانی کردن
to translate something [from/into a language] برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
to schmooze somebody برای کسی چرب زبانی کردن
illinois test of psycholinguistic ازمون تواناییهای زبانی- روانی ایلینوی
metalanguage زبانی که یک زبان برنامه نویسی را شرح میدهد
to translate something [from/into a language] ترجمه [نوشتنی] کردن چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
lingua زبان یا عضو زبانی شکل اصطلاحات خاص
naturals زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
natural زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
catechetical مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
diachronic تحمولات زبانی یک ملت درادوار مختلف تاریخ
vdl زبانی برای تعریف و معناشناسی زبانهای برنامه نویسی
transliteration نقل عین تلفظ کلمه یا عبارتی از زبانی بزبان دیگر
native زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
natives زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
a dead language <idiom> زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
source language 1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
target زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
coaxed نوازش کردن چرب زبانی کردن
coax نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxes نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxing نوازش کردن چرب زبانی کردن
reply [answer] پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
languages زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
queried زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queries زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
querying زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
beta librae کفه شمالی زبانی شمالی
alpha librae زبانی جنوبی کفه جنوبی
to pick up a language. <idiom> زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن. [از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com