Dictiornary-Farsi | کندگویی عصبی- ماهیچه یی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
bradyarthria	کندگویی عصبی- ماهیچه یی


Other Matches

bradylalia	کندگویی
neuritis	التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
bradylogia	کندگویی کارکردی
bradyglossia	کندگویی زبانی
neuralgia	درد عصبی مرض عصبی
nervation	ساختمان عصبی شبکه عصبی
v , series	سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
fillet	ماهیچه
muscles	ماهیچه
muscular strength	وی ماهیچه
fillets	ماهیچه
haunch	ماهیچه
haunches	ماهیچه
filleting	ماهیچه
filleted	ماهیچه
brawn	ماهیچه
muscle	ماهیچه
triceps	ماهیچه سه سر
taenia	ماهیچه
core	ماهیچه
torus	ماهیچه
cores	ماهیچه
myologist	ماهیچه شناس
dystaxia	رعشه در ماهیچه ها
muscled	ماهیچه دار
myonicity	انقباض ماهیچه
myopathy	ناخوشی ماهیچه
myositis	اماس ماهیچه
core box	قالب ماهیچه
jerks	انقباض ماهیچه
buccinator	ماهیچه شیپوری
myology	ماهیچه شناسی
muscling	نمایش ماهیچه ها
gluteus	ماهیچه سرین
myalgia	درد ماهیچه
muscularly	با نیروی ماهیچه
myasthenia	سستی ماهیچه
myocardium	ماهیچه قلب
myoclonus	تشنج ماهیچه
myography	شرح ماهیچه
buccinal muscle	ماهیچه شیپوری
jerking	انقباض ماهیچه
haunch	ماهیچه طاق
rotator	ماهیچه گردنده
smooth muscle	ماهیچه صاف
splenius	ماهیچه سر جنبان
striate muscle	ماهیچه مخطط
haunches	ماهیچه طاق
unstriped muscle	ماهیچه صاف
rectus	ماهیچه راست
psoas	ماهیچه کمر
popliteus	ماهیچه پس زانو
obturator	ماهیچه مسدود
quadriceps	ماهیچه چهارسر
pronator	ماهیچه مکب
jerk	انقباض ماهیچه
jerked	انقباض ماهیچه
myomatous	وابسته به اماس ماهیچه
d.muscle	ماهیچه انبساط دهنده
corrugator	ماهیچه چین دهنده
core print	تکیه گاه ماهیچه
unstriped muscle	ماهیچه غیر مخطط
thewed	ماهیچه دار نیرومند
myograph	واکنش نگار ماهیچه
emg	برق نگاری ماهیچه
myoma	غده بافت ماهیچه
myogenic	وابسته به ریشه ماهیچه
psittacine parvus	ماهیچه کوچک کمر
electromyography	برق نگاری ماهیچه
myocarditis	اماس ماهیچه قلب
rhomboid muscle	ماهیچه چهارگوش معین
sarcology	گفتار در ماهیچه هاوگوشتهای تن
triceps extension	تمرین تقویت ماهیچه سه سر
sphincter	ماهیچه باسطه چلانه
lumbrical	ماهیچه انگشت یا پنجه
inotropic	موجب انقباض ماهیچه
hyperkinesia or sis	تشنج کش واکش ماهیچه
constrictor	ماهیچه جمع کننده
bicipital	مربوط به ماهیچه دوسر
psittacine magnus	ماهیچه بزرگ کمر
brawny	گوشتالو ماهیچه دار
bicipital	دارای ماهیچه دوسر
myoscope	الت دیدن انقباض ماهیچه
mussculature	بخش یا ترتیب ماهیچه هادربدن
kinesalgia	دردی که ازجنبش ماهیچه پیداشود
charley horse	سختی وگرفتگی دردناک ماهیچه
musculation	بخش یا ترکیب ماهیچه هادربدن
musculature	وضع وترتیب ماهیچه ها ساختمان عضلانی
masseter	ماهیچه مخصوص جویدن عضله مضغ
d. muscle	ماهیچه سه گوش شانه عضله دالی
engram	رد عصبی
neurotic	عصبی
on pins and needles <idiom>	عصبی
keyed up <idiom>	عصبی
uptight	عصبی
neural	عصبی
twitchy	عصبی
neurogram	رد عصبی
abnerval	عصبی
nervelessness	بی عصبی
nervous	عصبی
overwrought	عصبی
cramp	گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
cramps	گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
nerve plexus	شبکه عصبی
nerve impulse	تکانه عصبی
neurofibril	تار عصبی
nerve fibre	تار عصبی
nerve path	گذرگاه عصبی
nerve ending	پایانه عصبی
nerve deafness	کری عصبی
nerve current	جریان عصبی
neuroplexus	شبکه عصبی
nerve tissue	بافت عصبی
neuritis	التهاب عصبی
neural satiation	اشباع عصبی
neural reverbration	ارتعاش عصبی
neural network	شبکه عصبی
plexus	شبکه عصبی
neural lesion	ضایعه عصبی
neural induction	القای عصبی
neural discharge	تخلیه عصبی
neural conduction	رسانش عصبی
neural circuit	مدار عصبی
neural bond	پیوند عصبی
neural arc	قوس عصبی
nervelessly	از روی بی عصبی
neurocyte	یاخته عصبی
nerve center	مرکز عصبی
nerve cell	سلول عصبی
anorexia nervosa	بی اشتهایی عصبی
sweat bullets/blood <idiom>	عصبی بودن
nerve	رشته عصبی
neuralgia	درد عصبی
interneuron	داخل عصبی
interneural	داخل عصبی
lose temper <idiom>	عصبی شدن
ganglion	غده عصبی
causalgia	سوزش عصبی
Relax!	عصبی نشو!
willies	حمله عصبی
shocked	حمله عصبی
shocks	حمله عصبی
nerve cell	یاخته عصبی
nerve block	وقفه عصبی
nervous system	دستگاه عصبی
nervous systems	دستگاه عصبی
psychochemical agent	عامل عصبی
nerves	رشته عصبی
psychochemical agent	گاز عصبی
neurons	یاخته عصبی
neuron	یاخته عصبی
shock	حمله عصبی
cringe	چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringed	چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringes	چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringing	چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
interspinalis	ماهیچه کوتاهی که برامدگی مهرههای پشت رابهم می پیوند د
tracts	دسته تار عصبی
tensed	عصبی وهیجان زده
reciprocal innervation	تحریک عصبی تقابلی
tense	عصبی وهیجان زده
on edge <idiom>	خیلی عصبی وخشمگین
jittery	وحشت زده و عصبی
sympathetic nervous system	دستگاه عصبی سمپاتیک
neurogenic	دارای ریشه عصبی
tenser	عصبی وهیجان زده
tenses	عصبی وهیجان زده
tensest	عصبی وهیجان زده
unipolar	سلولهای عصبی یک قطبی
tract	دسته تار عصبی
discharges	شلیک عصبی تخلیه
discharge	شلیک عصبی تخلیه
vegetative nervous system	دستگاه عصبی نباتی
visceral nervous system	دستگاه عصبی احشایی
anorexic	مبتلا به بی اشتهایی عصبی
hysteria	هیستری حمله عصبی
autonomic nervous system	دستگاه عصبی نباتی
tensing	عصبی وهیجان زده
neurotransmitter	انتقال دهنده عصبی
neuroptera	حشرات عصبی الجناح
neuropsychiatric	مرض روانی و عصبی
neuropsychiatric	درمان روانی عصبی
neuropath	دچار اختلالات عصبی
neuromuscular coordination	هماهنگی عصبی- عضلانی
neurotic	دچار اختلال عصبی
neuroblast	یاخته رویانی عصبی
commissural fibres	رشتههای عصبی رابط
commissure	بافت عصبی رابط
cns	دستگاه عصبی مرکزی
parabiosis	وقفه رسانش عصبی
preganglionic	قبل از عقده عصبی
nerve agent	عامل شیمیایی عصبی
parasympathetic nervous system	دستگاه عصبی پاراسمپاتیک
conceptual nervous system	دستگاه عصبی فرضی
autonomic nervous system	دستگاه عصبی خود مختار
tie up in knots <idiom>	کسی را عصبی ونگران کردن
liminal	وابسته به مختصرترین تحریک عصبی
autonomic	منسوب به دستگاه عصبی خودکار
commissurotomy	برداشتن بافت عصبی رابط