Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
land sick
کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
Other Matches
landing
ورود بخشکی
landings
ورود بخشکی
land vi
بخشکی امدن
landfall n
ورود بخشکی
landfall
ورود بخشکی
landfalls
ورود بخشکی
landding
ورود بخشکی
tidewater
اب جزر ومد که بخشکی میرسد
shore leave
مرخصی ملوانان وافسران برای رفتن بخشکی
from
بواسطه
by
از بواسطه
frae
بواسطه
for
بواسطه
by of
بواسطه
in right of his wife
بواسطه
through
بواسطه
on account of
بواسطه
because of
بواسطه
they fought with courage
از =بواسطه
in d.of
بواسطه
for the sake of money
بواسطه پول
out-of-
در خارج بواسطه
thru
بخاطر بواسطه
out of
در خارج بواسطه
through
بواسطه سرتاسر
it is because
بواسطه انست که
ipso facto
بواسطه خود عمل
ipso jure
بواسطه خود قانون
photobiotic
زنده بواسطه نور
chemotherapy
درمان بواسطه موادشیمیایی
seaworn
ساییده بواسطه دریا
forlackof shoes
بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
ipso facto
بواسطه ماهیت خود فعل
snow bound
بازمانده از زفتن بواسطه برف
emprosthotonos
پیشامدگی بدن بواسطه کزاز
taeniasis
بدی مزاج بواسطه کرم کدو
the veaael was neaped
کشتی بواسطه فرو کش اب بگل نشست
to strain under a load
درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
ness on his part
این بیشتر بواسطه کمرویی است
to blunder away
بواسطه سوء اداره تلف کردن
to invalid a soldier home
سربازیرا بواسطه ناتوانی ازخدمت رها کردن
to grudge to do a thing
بواسطه لجاجت ازکردن کاری دریغ کردن
men of light and leading
مردانی که بواسطه قوه رهنمایی صاحب نفوذمیشوند
mithridatism
مصونیت از زهر بواسطه خوردن و کم کم افزودن برمقداران
weather bound
ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
mondayish
بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
adduction
نزدیکی
contiguity
نزدیکی
imminence
نزدیکی
appulse
نزدیکی
adjacence or cency
نزدیکی
sexual intercourse
نزدیکی
vichywater
نزدیکی
togetherness
نزدیکی
nearby
در نزدیکی
vicinage
نزدیکی
nighness
نزدیکی
nearness
نزدیکی
neiggourhood
نزدیکی
inwarness
نزدیکی
intimity
نزدیکی
around
در نزدیکی
copulating
نزدیکی
copulate
نزدیکی
copulates
نزدیکی
approximation
نزدیکی
approximations
نزدیکی
proximity
نزدیکی
propinquity
نزدیکی
copulated
نزدیکی
accession
نزدیکی
affinity
نزدیکی
affinities
نزدیکی
vicinity
نزدیکی
closeness
نزدیکی
to freshen rope
جای طنابی راکه بواسطه خوردن بچیزی ساییده میشودعوض کردن
hereabout
درهمین نزدیکی ها
adjacency
نزدیکی مجاورت
going on
نزدیکی تماس
offing
دران نزدیکی ها
sexual intercourse of doubful nature
نزدیکی به شبهه
kinder
نزدیکی تشابه
therabout
در همان نزدیکی
nodality
نزدیکی به گره
proximity of blood
خویشی نزدیکی
adjacence
نزدیکی مجاورت
verge
نزدیکی حدود
verges
نزدیکی حدود
In the vicinity ( neighbourhood ).
همین نزدیکی ها
scrounger
کش رونده
goer
رونده
input
در رونده
inputted
در رونده
scroungers
کش رونده
abstracter
کش رونده
passenger
رونده
passengers
رونده
agoing
رونده
imminence
نزدیکی مشرف بودن
hang about
در نزدیکی منتظر بودن
incestuously
با گناه نزدیکی بمحارم
rapprochement
نزدیکی تمایل بدوستی
in with
<idiom>
دررفاقت ،التفات یا نزدیکی با
sexual intercourse
مواقعه نزدیکی جنسی
thereabout
درهمان نزدیکی تقریبا
To have sexual intercourse with a woman .
با زنی نزدیکی کردن
abutment
بست دیوار نزدیکی
imminency
نزدیکی مشرف بودن
escalator
پله رونده
mountant
بالا رونده
inward
داخل رونده
passer
رونده شطرنج
on the down grade
پایین رونده
vacationist
مرخصی رونده
sleeper
خواب رونده
traveling wave
موج رونده
moving staircase
پله رونده
go ahead
پیش رونده
wader
راه رونده در اب
vacationer
مرخصی رونده
slide
پس وپیش رونده
slides
پس وپیش رونده
sleepers
خواب رونده
scandent
بالا رونده
running part
قسمت رونده
escalator
پله رونده
retreating blade
تیغه پس رونده
prevenient
پیش رونده
moving stairway
پله رونده
upriser
بالا رونده
escalators
پله رونده
marcher
رژه رونده
peripatetic
راه رونده
ascensive
پیش رونده
habitue
رونده همیشگی
ascending
بالا رونده
gressorial
راه رونده
jerky
نامنظم رونده
progressive
پیش رونده
conveyor belt
بند رونده
conveyor belts
بند رونده
walking
راه رونده
outgoing
بیرون رونده
oncoming
جلو رونده
live load
بار رونده
ascensive
بالا رونده
ascendent
بالا رونده
galloping
چهارنعل رونده
crossing
رژه رونده
Heris
شهر هریس در نزدیکی تبریز
umbilical
واقع در نزدیکی ناف مرکزی
Is there a ... nearby?
آیا ... در این نزدیکی ها هست؟
accessibility
امکان نزدیکی وسیله وصول
encyclic
بدست چندنفر رونده
yo-yo
بالا و پایین رونده
grovelling
سینه مال رونده
groveling
سینه مال رونده
connected passes pawns
پیادههای رونده متصل
belt conveyor
نوار یا بند رونده
mortals
از بین رونده مردنی
mortal
از بین رونده مردنی
headlong
بی پروا شیرجه رونده
moving stairs
{pl}
پله های رونده
moving staircases
پله های رونده
escalators
پله های رونده
yo-yos
بالا و پایین رونده
moving stairways
پله های رونده
plantigrade
راه رونده روی کف پا
gray
روبه سفیدی رونده
reptile
سینه مال رونده
progressive
تصاعدی جلو رونده
slouchy
دولا دولاراه رونده
excursionist
گردش رونده سیاح
reptiles
سینه مال رونده
saltigrade
با جست راه رونده
The gas station is nearby .
پمپ بنزین درهمین نزدیکی هاست
walked
گردش کننده راه رونده
walks
گردش کننده راه رونده
digitigrade
باپنجه راه رونده جانورپنجه رو
walk
گردش کننده راه رونده
protected passed pawn
پیاده رونده محافظت شده
somnambular
خوابگرد در خواب راه رونده
travelling crane
جرثقیل رونده بارانگیز خودرو
passed pawn
پیاده رونده یا پاسه شطرنج
united pressed pawns
پیادههای رونده متصل شطرنج
gradual
قدم بقدم پیش رونده
retreating blade stall
واماندگی تیغه پس رونده هلیکوپتر
naeryo jireugi
ضربه دست پایین رونده
somnambulant
خوابگرد در خواب راه رونده
intrusive
بزور داخل شونده فرو رونده
orthograde
راه رونده با بدنی راست وعمودی
Is there an inexpensive restaurant around here?
آیا رستوران ارزان این نزدیکی ها پیدا میشود؟
decoys
پیاده رونده دور شطرنج مرغ دام
sarmentose
دارای شاخههای نازک وخیمده بالا رونده
decoyed
پیاده رونده دور شطرنج مرغ دام
decoy
پیاده رونده دور شطرنج مرغ دام
decoying
پیاده رونده دور شطرنج مرغ دام
to score with a girl
<idiom>
موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری
[اصطلاح روزمره]
machine
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machined
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com