English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
control console کنسول کنترل
Search result with all words
control panel صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
Other Matches
exquatur اجازه اقدام دادن به کنسول منظور اجازهای است که به کنسول داده میشود تا به وفایف خود عمل کند
cascade control چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
anconis کنسول
consul کنسول
consuls کنسول
consular agent کنسول
cantilever bridge پل کنسول
ancon کنسول
console operator اپراتور کنسول
vice cunsol نایب کنسول
consular منسوب به کنسول
vice consul کنسول یار
consular agent نایب کنسول
honorary consul کنسول افتخاری
console printer چاپگر کنسول
display console کنسول نمایش
procousul نایب کنسول
operator console کنسول اپراتور
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
procousul قائم مقام کنسول
consular district منطقه عمل کنسول
consular agent قائم مقام کنسول
praetor قاضی یاافسر مادون کنسول
propraetor کنسول فرمانداراستان قدیم روم
propretor کنسول فرماندار استان قدیم روم
bank annuities سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
consular invoice برگه فروش با مهر کنسول گری
console کنسول [نوعی ستون نگهدارنده تزئینی یا پیش گردی]
consulage هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
consular convention عهد نامهای که جهت مبادله کنسول بین دو کشور منعقد میشود
electronic مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
tokens بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
token بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
task نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tasks نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
apt زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
processor پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
executives دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
executive دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
control and reporting center تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
real time سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
loops عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
looped عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
circulation control کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
rolleron کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
IRQ سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
sense switch سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
controlling سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
controls سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
ctrl کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
conned نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
cons نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
conning نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
con نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
apt یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control sheet صفحه کنترل چارت کنترل
control statement حکم کنترل دستور کنترل
block plot صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
control stick سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
consul نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consuls نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
subroutine تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
remote control کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
control officer افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
climb mode روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
simple network management protocol سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
quality control tests ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
custody مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
tactical air control center مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
traffic post پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
controlled net شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
fire control کنترل کردن اتش کنترل اتش
periodic stock check کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
field control نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
control کنترل
rein کنترل
control code کد کنترل
controls کنترل
minor control کنترل کم
controlling کنترل
line control کنترل خط
check-ups کنترل
check-up کنترل
grid control کنترل شبکه
direct control کنترل مستقیم
motor control کنترل حرکتی
exchange control کنترل ارزی
cpu واحد کنترل
check-ups کنترل کردن
control کنترل بازبینی
control کنترل کردن
ground control کنترل زمینی
n/c کنترل عددی
government control کنترل دولتی
governing mode روش کنترل
frequency control کنترل فرکانس
controls کنترل بازبینی
controls کنترل کردن
full command کنترل کامل
cu واحد کنترل
ctrl کلید کنترل
external control کنترل خارجی
monetary control کنترل پولی
check-up کنترل کردن
controlling کنترل بازبینی
controlling کنترل کردن
control signal علامت کنترل
hydraulic tracer control کنترل پیستونی
net control کنترل شبکه
control sheet برگ کنترل
takeover اعمال کنترل
exchange control کنترل ارز
electric control کنترل الکتریکی
asynchronous control کنترل ناهمگام
electronic control کنترل الکترونیکی
error control کنترل خطا
control register ثبات کنترل
control program برنامه کنترل
control procedure رویه کنترل
birth control کنترل موالید
control port درگاه کنترل
pilot lamp لامپ کنترل
takeovers اعمال کنترل
carriages کنترل چاپگر
penstock دریچه کنترل اب
organization control کنترل سازمانی
control sequence ترتیب کنترل
numerical control کنترل عددی
hoo heap کنترل نفس
control section قسمت کنترل
arbitrary control کنترل فرضی
arms control کنترل سلاح
relay یچ کنترل الکترومغناطیسی
relayed یچ کنترل الکترومغناطیسی
relays یچ کنترل الکترومغناطیسی
control section بخش کنترل
control rod میله کنترل
cortical control کنترل مغزی
experimental control کنترل ازمایشی
fire control کنترل اتش
lift control کنترل اسانسور
light brightness control کنترل روشنایی
lighting control کنترل روشنایی
light control کنترل نور
light control کنترل روشنایی
uncontrolled کنترل نشده
camshafts محور کنترل
controlled کنترل شده
digital control کنترل دیجیتالی
access control کنترل دستیابی
accuracy control کنترل دقت
control surface سطح کنترل
pulpits میز کنترل
pulpit میز کنترل
control system سیستم کنترل
control unit واحد کنترل
controllability قابلیت کنترل
intensity control کنترل شدت
inventory control کنترل موجودی
controllable قابل کنترل
fighter control کنترل شکاریها
control word کلمه کنترل
inspection lamp لامپ کنترل
lateral control کنترل جانبی
camshaft محور کنترل
lever control کنترل اهرمی
control structure ساخت کنترل
control store انباره کنترل
bridling کنترل کردن
bridles کنترل کردن
bridled کنترل کردن
bridle کنترل کردن
material control کنترل مواد
minor control کنترل ضعیف
flow control کنترل جریان
fly control برج کنترل
level control کنترل سطح
data control کنترل داده ها
forms control کنترل فرم ها
damage control کنترل خسارات
mixture control کنترل مخلوط
air way station ایستگاه کنترل
flight control کنترل پرواز
frame کنترل هایی
air control کنترل هوایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com