English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (18 milliseconds)
English Persian
nickname کنیه دادن
nicknamed کنیه دادن
nicknames کنیه دادن
nicknaming کنیه دادن
nicknack کنیه دادن
Other Matches
nicknack کنیه
by name کنیه
nom de plume کنیه
nicknames کنیه
sobriquet کنیه
noms de plume کنیه
surnames کنیه
nickname کنیه
surname کنیه
nicknaming کنیه
moniker کنیه
monicker کنیه
agnomen کنیه
cognomen کنیه
soubriquet کنیه
titles کنیه
title کنیه
nicknamed کنیه
soubriquets کنیه
sobriquets کنیه
appellative لقب کنیه
nom de guerre کنیه جنگی
epithet کنیه اصطلاح
epithets کنیه اصطلاح
nomenclator کنیه دهنده
hawk eye کنیه اهل استان ایوا
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
ferry گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to sue for damages عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
to put any one up to something کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
example is better than precept نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
defines 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
expands توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
conducts هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
televises درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
shift انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
televising درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televise درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
formation سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
shifted انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifts انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conduct هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
expanding توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
conducted هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
expand توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
conducting هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
televised درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
adjudging با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
developments گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
adjudges با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudged با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
development گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
outdo بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
shifting حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
to picture شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
outdoing بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
promulge انتشار دادن بعموم اگهی دادن
organization سازمان دادن ارایش دادن موضع
organizations سازمان دادن ارایش دادن موضع
allowance جیره دادن فوق العاده دادن
allowances جیره دادن فوق العاده دادن
organization of the ground سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
indemnify غرامت دادن به تامین مالی دادن به
organisations سازمان دادن ارایش دادن موضع
greaten درشت نشان دادن اهمیت دادن
advances ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
square away سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dynamic اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
mouses وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
dynamically اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
mouse وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
triple option بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
assigning نسبت دادن تخصیص دادن
insulted فحش دادن دشنام دادن
illustrating شرح دادن نشان دادن
insult فحش دادن دشنام دادن
plating اب دادن روکش فلز دادن
illustrate شرح دادن نشان دادن
decern تشخیص دادن تمیز دادن
organize سازمان دادن ارایش دادن
illustrates شرح دادن نشان دادن
individualised تمیز دادن تشخیص دادن
mitigates تخفیف دادن تسکین دادن
mitigated تخفیف دادن تسکین دادن
mitigate تخفیف دادن تسکین دادن
assigned نسبت دادن تخصیص دادن
assign نسبت دادن تخصیص دادن
give security for تامین دادن ضامن دادن
compensate پاداش دادن عوض دادن
compensates پاداش دادن عوض دادن
relate گزارش دادن شرح دادن
relates گزارش دادن شرح دادن
compensated پاداش دادن عوض دادن
loan قرض دادن عاریه دادن
loaning قرض دادن عاریه دادن
garnishing زینت دادن لعاب دادن
organizes سازمان دادن ارایش دادن
instructed دستور دادن اموزش دادن
instruct دستور دادن اموزش دادن
expand توسعه دادن بسط دادن
expanding توسعه دادن بسط دادن
individualize تمیز دادن تشخیص دادن
individualized تمیز دادن تشخیص دادن
to follow up ادامه دادن قوت دادن
directed دستور دادن دستورالعمل دادن
individualizing تمیز دادن تشخیص دادن
individualizes تمیز دادن تشخیص دادن
instructing دستور دادن اموزش دادن
direct دستور دادن دستورالعمل دادن
organising سازمان دادن ارایش دادن
individualises تمیز دادن تشخیص دادن
organizing سازمان دادن ارایش دادن
loans قرض دادن عاریه دادن
organises سازمان دادن ارایش دادن
individualising تمیز دادن تشخیص دادن
to set forth شرح دادن بیرون دادن
expands توسعه دادن بسط دادن
instructs دستور دادن اموزش دادن
to switch on اتصال دادن جریان دادن
directs دستور دادن دستورالعمل دادن
assigns نسبت دادن تخصیص دادن
promoting ترفیع دادن درجه دادن
promotes ترفیع دادن ترویج دادن
prefer ترجیح دادن برتری دادن
promotes ترفیع دادن درجه دادن
lend عاریه دادن اجاره دادن
embellish ارایش دادن زینت دادن
massaging ماساژ دادن تغییر دادن
houses منزل دادن پناه دادن
massaged ماساژ دادن تغییر دادن
embellishes ارایش دادن زینت دادن
massage ماساژ دادن تغییر دادن
effectuate انجام دادن صورت دادن
embellishing ارایش دادن زینت دادن
incises چاک دادن شکاف دادن
judge حکم دادن تشخیص دادن
judged حکم دادن تشخیص دادن
inform اطلاع دادن گزارش دادن
judges حکم دادن تشخیص دادن
promoting ترفیع دادن ترویج دادن
judging حکم دادن تشخیص دادن
informing اطلاع دادن گزارش دادن
massages ماساژ دادن تغییر دادن
incised چاک دادن شکاف دادن
pottion بهره دادن از جهاز دادن به
lends عاریه دادن اجاره دادن
incise چاک دادن شکاف دادن
informs اطلاع دادن گزارش دادن
promote ترفیع دادن درجه دادن
order سفارش دادن دستور دادن
slashes چاک دادن شکاف دادن
empowers اختیار دادن وکالت دادن
circulated انتشار دادن رواج دادن
circulate انتشار دادن رواج دادن
pronounce حکم دادن فتوی دادن
pronounces حکم دادن فتوی دادن
house منزل دادن پناه دادن
empowering اختیار دادن وکالت دادن
empowered اختیار دادن وکالت دادن
purging غرامت دادن جریمه دادن
develops بسط دادن پرورش دادن
irritate خراش دادن سوزش دادن
prefers ترجیح دادن برتری دادن
preferring ترجیح دادن برتری دادن
promote ترفیع دادن ترویج دادن
empower اختیار دادن وکالت دادن
circulates انتشار دادن رواج دادن
slashed چاک دادن شکاف دادن
promoted ترفیع دادن ترویج دادن
slash چاک دادن شکاف دادن
embellished ارایش دادن زینت دادن
housed منزل دادن پناه دادن
promoted ترفیع دادن درجه دادن
irritates خراش دادن سوزش دادن
cured شفا دادن بهبودی دادن
cures شفا دادن بهبودی دادن
irritated خراش دادن سوزش دادن
cure شفا دادن بهبودی دادن
develop بسط دادن پرورش دادن
flag 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flags 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
skulls حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
disciplining نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com