Dictiornary-Farsi | کهنه بینی پاک کنی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
snot rag	کهنه بینی پاک کنی


Other Matches

clouts	پارچه کهنه کهنه
clout	پارچه کهنه کهنه
clouting	پارچه کهنه کهنه
clouted	پارچه کهنه کهنه
pug nosed	دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed	دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed	دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
septum	حفرههای بینی پره بینی
guided propagation	تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
vomer	استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
anaglyph	عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
weather forecasts	پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecast	پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anticipated stock losses	تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
weatherbeaten	کهنه
wads	کهنه
age-old	کهنه
age old	کهنه
wad	کهنه
antiques	کهنه
outworn	کهنه
shabbly	کهنه
fogram	کهنه
antique	کهنه
antiquated	کهنه
old-fashioned	کهنه
behindhand	کهنه
trity	کهنه
rags	کهنه
obsolescent	کهنه
rag	کهنه
tacky	کهنه
timeworn	کهنه
fusty	کهنه
mucid	کهنه
fustiest	کهنه
obsolete	کهنه
dossil	کهنه
trite	کهنه
ragged	کهنه
kettle holder	کهنه
worm eaten	کهنه
olden	کهنه
knacker	کهنه خر
weatherworn	کهنه
wadding	کهنه
fustier	کهنه
stale	کهنه
by gone	کهنه
musty	کهنه
worn out	کهنه
run down	کهنه
run-down	کهنه
obsolescence	کهنه گی
rungs	کهنه
worn-out	کهنه
crusted	کهنه
pokier	کهنه
ragman	کهنه خر
out of d.	کهنه
pokiest	کهنه
dowdy	کهنه
lint	کهنه
gray	کهنه
tatters	کهنه
poky	کهنه
archaic	کهنه
behind the times	کهنه
pokey	کهنه
dabs	کهنه را نم زدن
rags	کهنه شدن
rag	کهنه شدن
pseudo archaic	کهنه نما
fripper	کهنه فروش
ragman	کهنه فروش
rag picker	کهنه برچین
boneman	کهنه فروش
fripperer	کهنه فروش
old timer	کهنه کار
old-timer	کهنه کار
older	پیرانه کهنه
oldest	کهنه کار
antiquate	کهنه کردن
ages	کهنه کردن
older	کهنه کار
age	کهنه کردن
ogygian	بسیار کهنه
obsolesce	کهنه شدن
old-timers	کهنه کار
oldest	پیرانه کهنه
codex	دستخط کهنه
duds	رخت کهنه
dab	کهنه را نم زدن
dabbed	کهنه را نم زدن
shabby	کهنه ژنده
shabbiest	کهنه ژنده
old	پیرانه کهنه
back numbers	چیز کهنه
fogyish	کهنه پرست
dodoes	کهنه پسند
junk	کهنه و کم ارزش
lint	کهنه فتیله
green meat	گوشت کهنه
old	کهنه کار
hunkerism	کهنه پرستی
mouldy	کهنه وفاسد
wad	کهنه نمد
wads	کهنه نمد
fogyism	کهنه پرستی
stale joke	جوک کهنه
back numbers	شماره کهنه
back number	چیز کهنه
back number	شماره کهنه
superannuated	زیاد کهنه
sour dough	کهنه کار
dead	منسوخ کهنه
thread bare	فرش کهنه
old wool	پشم کهنه
A pair of old pants ( trousers ) .	یک شلوار کهنه
veterans	کهنه سرباز
veterans	کهنه کار
veteran	کهنه کار
ancient	کهن کهنه
obscurantism	کهنه پرستی
duddy	کهنه پوش
duddie	کهنه پوش
wash linen	کهنه فرفشویی
wall rue	سداب کهنه
unworn	کهنه نشده
aging	کهنه شدن
aging	کهنه کردن
dodo	کهنه پسند
Neanderthal	خیلی کهنه
superannuate	کهنه شدن
uptight	کهنه پرست
unreconstructed	کهنه پرست
fuddy-duddy	کهنه اندیش
shabbier	کهنه ژنده
the old world	جهان کهنه
fuddy-duddies	کهنه اندیش
dodos	کهنه پسند
veteran	کهنه سرباز
bric a brac	اشیاء کهنه وعتیقه
tampon	پنبه یا کهنه قاعدگی
tampons	پنبه یا کهنه قاعدگی
knackery	جنس بنجل و کهنه
glass cloth	کهنه شیشه پاک کن
paleology	دانش چیزهای کهنه
outwear	کهنه شدن گذراندن
hach	زیاداستعمال کردن کهنه
he has seen sevice	کهنه کار است
one nails drives another	غم جدید غم کهنه را بر از یاد
passe	کهنه مسلک گذشته
ragpicker	کهنه و ژنده جمع کن
wear out	کهنه و فرسوده شدن
sea dog	ملوان کهنه کار
dishcloths	کهنه فرف شویی
dishcloth	کهنه فرف شویی
stager	ادم کهنه کار
trade something in <idiom>	تعویض وسایل کهنه
back out	کهنه و فرسوده شدن
to pick rags	کهنه برچینی کردن
Antiguated	آنتیک ،کهنه،قدیمی
antediluvian	ادم کهنه پرست
bibliopolism	فروش کتابهای کهنه
predicting interval	فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
fossilize	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
Old clothes ( houses ) .	لباس ( خانه های) کهنه
he is a past master in	او در استاد یا کهنه کار است
jalopy	اتومبیل یا هواپیمای کهنه واسقاط
fossilising	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilises	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
jalopies	اتومبیل یا هواپیمای کهنه واسقاط
modified stock car	اتومبیل با بدنه کهنه و موتورجدید
vet	بیطاری کردن کهنه سرباز
demode	ازمد افتاده کهنه شده
vets	بیطاری کردن کهنه سرباز
fossilised	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
vetted	بیطاری کردن کهنه سرباز
dish towel	کهنه فرف خشک کنی
veteran skill	مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
fossilizes	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
well worn	زیاد کار کرده کهنه
well-worn	زیاد کار کرده کهنه
bibliopoly	فروش کتابهای کهنه یاعتیق
God bless [you] !	خدا حافظ [واژه کهنه]
fossilizing	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
articlcs of virtu	کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
She's quite a back number. <idiom>	او [زن] آدم کهنه فکری است.
junk	طناب کهنه کاغذ پاره
ragbag	کیف لباسهای کهنه و بی مصرف
age	: پیرشدن پیرنماکردن کهنه شدن
ages	: پیرشدن پیرنماکردن کهنه شدن
old fashioned	کهنه پرست محافظه کار
ragbags	کیف لباسهای کهنه و بی مصرف
fin de siecle	وابسته به اخرقرن نوزدهم کهنه شونده
Who is worse shod than the shoemakers wife?. <proverb>	کهنه تر از کفش زن کفاش ,کفشى هست ؟.
campaigner	سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
His political beliefs are old hat now .	عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
campaigners	سرباز کهنه کار نامزد انتخابات