Dictiornary-Farsi | کهنه فروش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 206 (11 milliseconds)

English	Persian
boneman	کهنه فروش
fripper	کهنه فروش
fripperer	کهنه فروش
ragman	کهنه فروش


Search result with all words

bibliopolism	فروش کتابهای کهنه
bibliopoly	فروش کتابهای کهنه یاعتیق
Other Matches

woollen draper	پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
pearlies	جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
on licence	پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
clout	پارچه کهنه کهنه
clouted	پارچه کهنه کهنه
clouts	پارچه کهنه کهنه
clouting	پارچه کهنه کهنه
wine seller	میفروش باده فروش شراب فروش خمار
sale maximization	به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
sales force	نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
hard sell	سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
optional claiming race	مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
foreign military sales	فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
furriers	خز فروش پوست فروش
furrier	خز فروش پوست فروش
sales promotion	افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
pokier	کهنه
run-down	کهنه
wads	کهنه
shabbly	کهنه
wad	کهنه
run down	کهنه
obsolescence	کهنه گی
tatters	کهنه
stale	کهنه
rungs	کهنه
worn-out	کهنه
mucid	کهنه
crusted	کهنه
pokiest	کهنه
knacker	کهنه خر
kettle holder	کهنه
poky	کهنه
worn out	کهنه
tacky	کهنه
fustiest	کهنه
fogram	کهنه
fusty	کهنه
obsolete	کهنه
dossil	کهنه
ragman	کهنه خر
pokey	کهنه
rags	کهنه
musty	کهنه
rag	کهنه
out of d.	کهنه
gray	کهنه
trity	کهنه
by gone	کهنه
olden	کهنه
weatherbeaten	کهنه
trite	کهنه
antique	کهنه
antiques	کهنه
behindhand	کهنه
old-fashioned	کهنه
archaic	کهنه
timeworn	کهنه
obsolescent	کهنه
antiquated	کهنه
wadding	کهنه
ragged	کهنه
age-old	کهنه
age old	کهنه
outworn	کهنه
dowdy	کهنه
weatherworn	کهنه
worm eaten	کهنه
fustier	کهنه
behind the times	کهنه
lint	کهنه
old	کهنه کار
ancient	کهن کهنه
older	کهنه کار
old	پیرانه کهنه
superannuated	زیاد کهنه
fogyism	کهنه پرستی
shabbiest	کهنه ژنده
old-timers	کهنه کار
old-timer	کهنه کار
older	پیرانه کهنه
fogyish	کهنه پرست
oldest	کهنه کار
back number	چیز کهنه
back numbers	شماره کهنه
back numbers	چیز کهنه
antiquate	کهنه کردن
Neanderthal	خیلی کهنه
obscurantism	کهنه پرستی
duds	رخت کهنه
shabby	کهنه ژنده
veteran	کهنه سرباز
duddie	کهنه پوش
duddy	کهنه پوش
shabbier	کهنه ژنده
old timer	کهنه کار
oldest	پیرانه کهنه
codex	دستخط کهنه
back number	شماره کهنه
ages	کهنه کردن
age	کهنه کردن
veteran	کهنه کار
veterans	کهنه کار
veterans	کهنه سرباز
A pair of old pants ( trousers ) .	یک شلوار کهنه
lint	کهنه فتیله
unreconstructed	کهنه پرست
dead	منسوخ کهنه
aging	کهنه شدن
dab	کهنه را نم زدن
dabbed	کهنه را نم زدن
dabs	کهنه را نم زدن
sour dough	کهنه کار
aging	کهنه کردن
thread bare	فرش کهنه
old wool	پشم کهنه
stale joke	جوک کهنه
fuddy-duddy	کهنه اندیش
fuddy-duddies	کهنه اندیش
wads	کهنه نمد
superannuate	کهنه شدن
rags	کهنه شدن
rag picker	کهنه برچین
pseudo archaic	کهنه نما
rag	کهنه شدن
ogygian	بسیار کهنه
obsolesce	کهنه شدن
mouldy	کهنه وفاسد
hunkerism	کهنه پرستی
wad	کهنه نمد
the old world	جهان کهنه
unworn	کهنه نشده
dodos	کهنه پسند
dodoes	کهنه پسند
dodo	کهنه پسند
uptight	کهنه پرست
junk	کهنه و کم ارزش
wash linen	کهنه فرفشویی
wall rue	سداب کهنه
green meat	گوشت کهنه
oligopoly	انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
tampon	پنبه یا کهنه قاعدگی
to pick rags	کهنه برچینی کردن
tampons	پنبه یا کهنه قاعدگی
stager	ادم کهنه کار
hach	زیاداستعمال کردن کهنه
he has seen sevice	کهنه کار است
knackery	جنس بنجل و کهنه
one nails drives another	غم جدید غم کهنه را بر از یاد
outwear	کهنه شدن گذراندن
paleology	دانش چیزهای کهنه
passe	کهنه مسلک گذشته
ragpicker	کهنه و ژنده جمع کن
trade something in <idiom>	تعویض وسایل کهنه
antediluvian	ادم کهنه پرست
sea dog	ملوان کهنه کار
wear out	کهنه و فرسوده شدن
glass cloth	کهنه شیشه پاک کن
Antiguated	آنتیک ،کهنه،قدیمی
dishcloth	کهنه فرف شویی
back out	کهنه و فرسوده شدن
bric a brac	اشیاء کهنه وعتیقه
dishcloths	کهنه فرف شویی
vendible	قابل فروش جنس قابل فروش
vendable	قابل فروش جنس قابل فروش
junk	طناب کهنه کاغذ پاره
veteran skill	مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
God bless [you] !	خدا حافظ [واژه کهنه]
Old clothes ( houses ) .	لباس ( خانه های) کهنه
fossilised	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
ages	: پیرشدن پیرنماکردن کهنه شدن
She's quite a back number. <idiom>	او [زن] آدم کهنه فکری است.
fossilizes	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilizing	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
age	: پیرشدن پیرنماکردن کهنه شدن
fossilize	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilising	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilises	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
jalopy	اتومبیل یا هواپیمای کهنه واسقاط
he is a past master in	او در استاد یا کهنه کار است
well worn	زیاد کار کرده کهنه
dish towel	کهنه فرف خشک کنی
demode	ازمد افتاده کهنه شده
articlcs of virtu	کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
ragbags	کیف لباسهای کهنه و بی مصرف
ragbag	کیف لباسهای کهنه و بی مصرف
well-worn	زیاد کار کرده کهنه
modified stock car	اتومبیل با بدنه کهنه و موتورجدید
old fashioned	کهنه پرست محافظه کار
vet	بیطاری کردن کهنه سرباز
vets	بیطاری کردن کهنه سرباز
snot rag	کهنه بینی پاک کنی
vetted	بیطاری کردن کهنه سرباز
jalopies	اتومبیل یا هواپیمای کهنه واسقاط
fin de siecle	وابسته به اخرقرن نوزدهم کهنه شونده
shopworn	کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
tampon	توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
tampons	توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
mossyback	ادم کهنه پرست یا محافظه کار
The old paper money is called in.	اسکناسهای کهنه از جریان خارج می شوند