Dictiornary-Farsi | کهنه نشده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
unworn	کهنه نشده


Other Matches

unpremediated	پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
clouts	پارچه کهنه کهنه
clouted	پارچه کهنه کهنه
clout	پارچه کهنه کهنه
clouting	پارچه کهنه کهنه
unpicked	نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unobligated	اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unborn	هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unresolved	تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
undisciplined	تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unbroke	رام نشده سوقان گیری نشده
unbaoked	سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
uncommitted	غیر متعهد نشده تعهد نشده
unasked	خواسته نشده پرسیده نشده
undirected	رهبری نشده راهنمایی نشده
uncharged	محسوب نشده رسمامتهم نشده
untried	امتحان نشده محاکمه نشده
unset	جایگزین نشده جاانداخته نشده
inconsummate	تکمیل نشده انجام نشده
irredenta	انجام نشده جبران نشده
unredeemed	جبران نشده سبک نشده
unsought	جستجو نشده کشف نشده
unsifted	الک نشده رسیدگی نشده
unintended saving	پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
incomplete	انجام نشده پر نشده
unintended investment	سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush	اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
worm eaten	کهنه
trity	کهنه
out of d.	کهنه
behind the times	کهنه
kettle holder	کهنه
shabbly	کهنه
outworn	کهنه
knacker	کهنه خر
tacky	کهنه
fustier	کهنه
fustiest	کهنه
fusty	کهنه
rag	کهنه
rags	کهنه
gray	کهنه
obsolete	کهنه
old-fashioned	کهنه
fogram	کهنه
dossil	کهنه
mucid	کهنه
ragman	کهنه خر
pokey	کهنه
wad	کهنه
ragged	کهنه
wads	کهنه
by gone	کهنه
olden	کهنه
trite	کهنه
obsolescence	کهنه گی
behindhand	کهنه
pokiest	کهنه
antiques	کهنه
run-down	کهنه
musty	کهنه
rungs	کهنه
crusted	کهنه
pokier	کهنه
antiquated	کهنه
tatters	کهنه
poky	کهنه
worn out	کهنه
worn-out	کهنه
wadding	کهنه
antique	کهنه
run down	کهنه
age old	کهنه
weatherworn	کهنه
dowdy	کهنه
timeworn	کهنه
lint	کهنه
obsolescent	کهنه
weatherbeaten	کهنه
stale	کهنه
archaic	کهنه
age-old	کهنه
duddy	کهنه پوش
older	کهنه کار
duddie	کهنه پوش
Neanderthal	خیلی کهنه
fogyish	کهنه پرست
oldest	پیرانه کهنه
back numbers	چیز کهنه
older	پیرانه کهنه
old	پیرانه کهنه
green meat	گوشت کهنه
old-timers	کهنه کار
old-timer	کهنه کار
old	کهنه کار
old timer	کهنه کار
dabs	کهنه را نم زدن
fogyism	کهنه پرستی
obscurantism	کهنه پرستی
codex	دستخط کهنه
age	کهنه کردن
veteran	کهنه کار
oldest	کهنه کار
veterans	کهنه کار
veterans	کهنه سرباز
boneman	کهنه فروش
antiquate	کهنه کردن
duds	رخت کهنه
shabbiest	کهنه ژنده
shabbier	کهنه ژنده
lint	کهنه فتیله
fripper	کهنه فروش
ages	کهنه کردن
back numbers	شماره کهنه
dab	کهنه را نم زدن
dabbed	کهنه را نم زدن
back number	چیز کهنه
back number	شماره کهنه
superannuated	زیاد کهنه
aging	کهنه کردن
aging	کهنه شدن
veteran	کهنه سرباز
fripperer	کهنه فروش
shabby	کهنه ژنده
superannuate	کهنه شدن
dead	منسوخ کهنه
ogygian	بسیار کهنه
rag picker	کهنه برچین
wall rue	سداب کهنه
A pair of old pants ( trousers ) .	یک شلوار کهنه
uptight	کهنه پرست
junk	کهنه و کم ارزش
fuddy-duddies	کهنه اندیش
dodos	کهنه پسند
dodoes	کهنه پسند
dodo	کهنه پسند
wash linen	کهنه فرفشویی
wad	کهنه نمد
the old world	جهان کهنه
pseudo archaic	کهنه نما
ragman	کهنه فروش
mouldy	کهنه وفاسد
obsolesce	کهنه شدن
unreconstructed	کهنه پرست
rags	کهنه شدن
thread bare	فرش کهنه
wads	کهنه نمد
rag	کهنه شدن
ancient	کهن کهنه
sour dough	کهنه کار
old wool	پشم کهنه
fuddy-duddy	کهنه اندیش
hunkerism	کهنه پرستی
stale joke	جوک کهنه
outwear	کهنه شدن گذراندن
back out	کهنه و فرسوده شدن
Antiguated	آنتیک ،کهنه،قدیمی
to pick rags	کهنه برچینی کردن
trade something in <idiom>	تعویض وسایل کهنه
dishcloths	کهنه فرف شویی
antediluvian	ادم کهنه پرست
tampons	پنبه یا کهنه قاعدگی
dishcloth	کهنه فرف شویی
tampon	پنبه یا کهنه قاعدگی
wear out	کهنه و فرسوده شدن
stager	ادم کهنه کار
bibliopolism	فروش کتابهای کهنه
glass cloth	کهنه شیشه پاک کن
hach	زیاداستعمال کردن کهنه
bric a brac	اشیاء کهنه وعتیقه
he has seen sevice	کهنه کار است
knackery	جنس بنجل و کهنه
passe	کهنه مسلک گذشته
ragpicker	کهنه و ژنده جمع کن
one nails drives another	غم جدید غم کهنه را بر از یاد
paleology	دانش چیزهای کهنه
sea dog	ملوان کهنه کار
She's quite a back number. <idiom>	او [زن] آدم کهنه فکری است.
old fashioned	کهنه پرست محافظه کار
age	: پیرشدن پیرنماکردن کهنه شدن
demode	ازمد افتاده کهنه شده
ages	: پیرشدن پیرنماکردن کهنه شدن
dish towel	کهنه فرف خشک کنی
he is a past master in	او در استاد یا کهنه کار است
jalopies	اتومبیل یا هواپیمای کهنه واسقاط
jalopy	اتومبیل یا هواپیمای کهنه واسقاط
well worn	زیاد کار کرده کهنه
well-worn	زیاد کار کرده کهنه
God bless [you] !	خدا حافظ [واژه کهنه]
modified stock car	اتومبیل با بدنه کهنه و موتورجدید
fossilize	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilizing	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilising	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
junk	طناب کهنه کاغذ پاره
fossilises	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
ragbag	کیف لباسهای کهنه و بی مصرف
vetted	بیطاری کردن کهنه سرباز
veteran skill	مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
vets	بیطاری کردن کهنه سرباز
vet	بیطاری کردن کهنه سرباز