Dictiornary-Farsi | کهنه وفاسد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (7 milliseconds)

English	Persian
mouldy	کهنه وفاسد


Other Matches

buggering	کثیف وفاسد
buggers	کثیف وفاسد
bugger	کثیف وفاسد
muscular dystrophy	تحلیل وفاسد عضلانی
ruderal	روینده درمیان مواد پوسیده وفاسد
carpetbagger	تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
carpetbaggers	تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
clouting	پارچه کهنه کهنه
clouted	پارچه کهنه کهنه
clout	پارچه کهنه کهنه
clouts	پارچه کهنه کهنه
run down	کهنه
stale	کهنه
lint	کهنه
dowdy	کهنه
run-down	کهنه
outworn	کهنه
kettle holder	کهنه
shabbly	کهنه
ragman	کهنه خر
gray	کهنه
pokey	کهنه
out of d.	کهنه
mucid	کهنه
knacker	کهنه خر
rungs	کهنه
crusted	کهنه
pokier	کهنه
timeworn	کهنه
antiques	کهنه
antique	کهنه
age old	کهنه
age-old	کهنه
behind the times	کهنه
by gone	کهنه
dossil	کهنه
fogram	کهنه
wadding	کهنه
tatters	کهنه
musty	کهنه
worn-out	کهنه
worn out	کهنه
poky	کهنه
pokiest	کهنه
obsolescent	کهنه
obsolescence	کهنه گی
trite	کهنه
archaic	کهنه
obsolete	کهنه
wads	کهنه
antiquated	کهنه
rag	کهنه
fusty	کهنه
fustiest	کهنه
fustier	کهنه
tacky	کهنه
weatherbeaten	کهنه
worm eaten	کهنه
weatherworn	کهنه
ragged	کهنه
trity	کهنه
rags	کهنه
olden	کهنه
old-fashioned	کهنه
behindhand	کهنه
wad	کهنه
boneman	کهنه فروش
fripperer	کهنه فروش
codex	دستخط کهنه
fripper	کهنه فروش
duds	رخت کهنه
antiquate	کهنه کردن
stale joke	جوک کهنه
shabbiest	کهنه ژنده
shabby	کهنه ژنده
fogyism	کهنه پرستی
thread bare	فرش کهنه
shabbier	کهنه ژنده
old wool	پشم کهنه
sour dough	کهنه کار
A pair of old pants ( trousers ) .	یک شلوار کهنه
hunkerism	کهنه پرستی
obsolesce	کهنه شدن
ogygian	بسیار کهنه
pseudo archaic	کهنه نما
wash linen	کهنه فرفشویی
ragman	کهنه فروش
wall rue	سداب کهنه
unworn	کهنه نشده
superannuate	کهنه شدن
green meat	گوشت کهنه
dodo	کهنه پسند
rag picker	کهنه برچین
duddie	کهنه پوش
duddy	کهنه پوش
fogyish	کهنه پرست
uptight	کهنه پرست
unreconstructed	کهنه پرست
fuddy-duddy	کهنه اندیش
fuddy-duddies	کهنه اندیش
dodos	کهنه پسند
dodoes	کهنه پسند
the old world	جهان کهنه
ages	کهنه کردن
veterans	کهنه کار
veterans	کهنه سرباز
lint	کهنه فتیله
superannuated	زیاد کهنه
back number	شماره کهنه
back number	چیز کهنه
back numbers	چیز کهنه
Neanderthal	خیلی کهنه
veteran	کهنه سرباز
veteran	کهنه کار
wad	کهنه نمد
dab	کهنه را نم زدن
dabbed	کهنه را نم زدن
age	کهنه کردن
dabs	کهنه را نم زدن
aging	کهنه شدن
rags	کهنه شدن
rag	کهنه شدن
ancient	کهن کهنه
aging	کهنه کردن
wads	کهنه نمد
obscurantism	کهنه پرستی
junk	کهنه و کم ارزش
dead	منسوخ کهنه
old-timers	کهنه کار
old-timer	کهنه کار
old timer	کهنه کار
old	کهنه کار
old	پیرانه کهنه
older	کهنه کار
oldest	پیرانه کهنه
older	پیرانه کهنه
back numbers	شماره کهنه
oldest	کهنه کار
wear out	کهنه و فرسوده شدن
to pick rags	کهنه برچینی کردن
dishcloths	کهنه فرف شویی
Antiguated	آنتیک ،کهنه،قدیمی
one nails drives another	غم جدید غم کهنه را بر از یاد
outwear	کهنه شدن گذراندن
stager	ادم کهنه کار
passe	کهنه مسلک گذشته
sea dog	ملوان کهنه کار
paleology	دانش چیزهای کهنه
ragpicker	کهنه و ژنده جمع کن
trade something in <idiom>	تعویض وسایل کهنه
bibliopolism	فروش کتابهای کهنه
antediluvian	ادم کهنه پرست
tampons	پنبه یا کهنه قاعدگی
glass cloth	کهنه شیشه پاک کن
tampon	پنبه یا کهنه قاعدگی
bric a brac	اشیاء کهنه وعتیقه
back out	کهنه و فرسوده شدن
hach	زیاداستعمال کردن کهنه
dishcloth	کهنه فرف شویی
he has seen sevice	کهنه کار است
knackery	جنس بنجل و کهنه
She's quite a back number. <idiom>	او [زن] آدم کهنه فکری است.
Old clothes ( houses ) .	لباس ( خانه های) کهنه
jalopy	اتومبیل یا هواپیمای کهنه واسقاط
God bless [you] !	خدا حافظ [واژه کهنه]
vet	بیطاری کردن کهنه سرباز
vets	بیطاری کردن کهنه سرباز
jalopies	اتومبیل یا هواپیمای کهنه واسقاط
junk	طناب کهنه کاغذ پاره
vetted	بیطاری کردن کهنه سرباز
veteran skill	مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
ages	: پیرشدن پیرنماکردن کهنه شدن
dish towel	کهنه فرف خشک کنی
ragbags	کیف لباسهای کهنه و بی مصرف
bibliopoly	فروش کتابهای کهنه یاعتیق
ragbag	کیف لباسهای کهنه و بی مصرف
age	: پیرشدن پیرنماکردن کهنه شدن
modified stock car	اتومبیل با بدنه کهنه و موتورجدید
he is a past master in	او در استاد یا کهنه کار است
demode	ازمد افتاده کهنه شده
articlcs of virtu	کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
old fashioned	کهنه پرست محافظه کار
fossilizing	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
snot rag	کهنه بینی پاک کنی
well-worn	زیاد کار کرده کهنه
fossilised	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilises	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilising	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilize	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilizes	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
well worn	زیاد کار کرده کهنه
tampons	توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
campaigners	سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
tampon	توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
shopworn	کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
campaigner	سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
mossback	ادم کهنه پرست یا محافظه کار
obsoletism	بکار بردن واژههای کهنه یامهجور
The old paper money is called in.	اسکناسهای کهنه از جریان خارج می شوند
mossyback	ادم کهنه پرست یا محافظه کار