Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English
Persian
sienna
که برای رنگهای روغنی بکارمیرود
Other Matches
capital expenditure
هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
pergameneous
مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود
esparto
یکجورجگن دراسپانیاکه برای بافندگی وکاغذسازی بکارمیرود
mop
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
forel
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
amulet
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
amulets
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
tallow
پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود
mopped
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopping
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mops
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
tape line
تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
forrel
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
line drawing
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
fearnought
یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
pullicate
پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
herbicides
عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
hep
حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود
herbicide
عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
line drawings
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
catgut
روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
palmyra
یکجور نخل درهندو سیلان که برگ ان برای بوریابافی بکارمیرود
fumigant
ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
gimbals
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
oil buffer
ضربت گیر روغنی یا دافع روغنی
gimbal ring
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
marking ink
مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
parcel paper
یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود
CLUT
جدول شماره ها در ویندوز و برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگهای یک تصویر
tristimulus values
مقادیر نسبی یه رنگ اصلی که برای ایجاد رنگهای دیگر باهم ترکیب می شوند
pantone matching system
روش استاندارد تط بیق رنگهای جوهر روی صفحه و خروجی چاپ شده با استفاده از کتاب رنگهای از پیش تعریف شده
kernel
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
opalite
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
kernels
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
crocus cloth
پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
burger
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
sennet
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
sennit
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
blueprint
نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
blueprints
نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
analog
صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
blacker
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
analogues
صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
analogue
صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
oil
رنگ روغنی نقاشی با رنگ روغنی
oiling
رنگ روغنی نقاشی با رنگ روغنی
oils
رنگ روغنی نقاشی با رنگ روغنی
scans
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scanned
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scan
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
metronomes
بکارمیرود
metronome
بکارمیرود
oily
روغنی
butteries
روغنی
hydraulic
روغنی
pinguid
روغنی
hydrolic
روغنی
greasy
روغنی
oiled
روغنی
oleic
روغنی
oil paintings
روغنی
unctuous
روغنی
oleaginous
روغنی
oil painting
روغنی
buttery
روغنی
saturated colour
رنگهای روشن
scumble
رنگهای نقاشی
spectral colours
رنگهای طیف
prisms
رنگهای شوشه
prism
رنگهای شوشه
metallic paints
رنگهای فلزی
primary colors
رنگهای اصلی
primary colours
رنگهای اصلی
spectral colours
رنگهای طیفی
complementary colors
رنگهای مکمل
hard colors
رنگهای سنگین
primary colors
رنگهای نخستین
fundamental colors
رنگهای اصلی
coal tar dyes
رنگهای قطرانی
dye vat
رنگهای خمرهای
chromatic colors
رنگهای فامی
vat dyes
رنگهای خمرهای
color antagonists
رنگهای متضاد
principal colors
رنگهای اصلی
variegated colours
رنگهای گوناگون
oil filled contactor
کنتاکتور روغنی
oil drive unit
گیربکس روغنی
greasiness
روغنی بودن
oil colours
رنگ روغنی
oil colour
رنگ روغنی
lubricant
ماده روغنی
oil filled contactor
شوتس روغنی
oil color
رنگ روغنی
oil circuit breaker
مدارشکن روغنی
oil break fuse
فیوز روغنی
ohm burner
مشعل روغنی
oiled muslin
موصلین روغنی
oil filled transformer
ترانسفورماتور روغنی
oil firing
سوخت روغنی
oiled paper
کاغذ روغنی
oil switch
کلید روغنی
oil pump
پمپ روغنی
drabbest
رنگ روغنی
fluid friction
اصطکاک روغنی
lubricants
ماده روغنی
oiled cloth
پارچه روغنی
oil paper
کاغذ روغنی
fluid clutch
کلاج روغنی
shortcake
نان روغنی
empire cloth
پارچه روغنی
oil transformer
مبدل روغنی
flat calm
دریای روغنی
lubricants
مواد روغنی
lubricant
مواد روغنی
oil paint
رنگ روغنی
cole seed
کلم روغنی
hydropneumatic
گازی روغنی
colza
کلم روغنی
oil paints
رنگ روغنی
drab
رنگ روغنی
unguentary
روغنی مرهمی
drabber
رنگ روغنی
hydrospring
فنری روغنی
pyronine
رنگهای قلیایی زرد
ready mixed paints
رنگهای مخلوط اماده
pastel shades
سایه رنگهای خفیف
homochromatic
دارای رنگهای مشابه
varicolored
دارای رنگهای متغیر
metamers
رنگهای همسان نما
the prismatic colours
رنگهای هفتگانه شوسه
heterochromatic
دارای رنگهای مختلف
heterochromous
دارای رنگهای گوناگون
hyphens
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
hyphen
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
corn popper
غربالی که دربودادن ذرت بکارمیرود
blacktop
موادقیری که درساختمان اسفالت بکارمیرود
hydropneumatic
دستگاه گازی روغنی
ohm additive
افزوده های روغنی
oil painting
نقاشی رنگ روغنی
oil paintings
نقاشی رنگ روغنی
oleograph
عکس باسمهای روغنی
oil filled cable
کابل روغنی الکتریکی
hydraulic shock absorber
ضربه گیر روغنی
hydrospring
دستگاه فنری روغنی
spectrum
رنگهای مریی درطیف بین
pastel
<adj.>
رنگهای خفیف
[با مداد رنگی]
I dislike dull colors .
رنگهای مات را دوست ندارم
pavonazzo
مرمری که رنگهای پرطاووسی دارد
varied
دارای رنگهای گوناگون رنگارنگ
basket weave pattern
طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
flat boat
یکجوردوبه پهن که دررودخانههای کم عمق بکارمیرود
ticks
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticked
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
corporale
پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
tick
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
oil hardening steel
فولاد سخت گردانی روغنی
oilseed
بذرها و دانه های روغنی
meloid
وابسته بخانواده سوسکهای روغنی
adipose
پیه مانند روغنی شده
nitroglycerin
ترکیب روغنی سنگین بفرمول 3
blurs
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blurring
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
kinemacolour
سینماتوگرافی که رنگهای اصلی رانشان دهد
blurred
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blur
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
ballast
سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
law french
اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
kieselguhr
سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود
jacob's staff
چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
knick knack
چیزقشنگ وکم بهاکه بیشتربرای ارایش بکارمیرود
metonym
لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود
collages
اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
collage
اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
kino
شیره یکجورگیاه که ماننداست بکات هندی ودرداروسازی و....بکارمیرود
ack
علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
noughts and crosses
یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود
sprag
قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
forth
این کلمه بصورت پیشوند نیزبامعانی فوق بکارمیرود
oleate
نمک الی اسید اولئیک مایع روغنی
cameo
رنگهای مابین قرمز مایل به ابی یاقرمزمایل به زرد
cameos
رنگهای مابین قرمز مایل به ابی یاقرمزمایل به زرد
palettes
مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
palette
مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
identities
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
identity
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
macedoine
مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
eudiometer
اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
ling
ماهی روغنی اروپای شمالی وامریکا از خانواده gadidae
palmitic
اسیدی که در روغن خرماوبرخی روغنهای دیگریافت میشود درشمع سازی بکارمیرود
catapults
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapult
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
puncheon
ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
catapulting
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
milk of magnesia
مایع شیری رنگی که هیدرکسید منیزیم است وبعنوان ضد اسید وملین بکارمیرود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com